04 October 2009

گزارشهای تکان دهنده در باره قتل دختر نوجوان فراری

خبرگزاری حکومتی ایسکانیوز : مردی که دخترش را در جنوب کشور قربانی خشم خود کرد با تلاش پلیس آگاهی استان هرمزگان دستگیر شد. پلیس اداره آگاهى رودان - از توابع هرمزگان - دوازدهم شهریور 1388 باخبر شد بقایای پیکر یک انسان در بیابان هاى بخش «جغین» درون گودال قرار دارد. بنابراین کارآگاهان به همراه بازپرس کشیک به قربانگاه رفتند و پس از نمونه برداری های لازم ، استخوان هایی که با سنگ و خاشاک پوشانده شده بود به پزشکی قانونی فرستاده شد.
شواهد نشان می داد مدت نسبتا زیادی از جنایت گذشته و پیکر این دختر نوجوان از سوی حیوان های گرسنه دریده شده بود.پلیس در نخستین شاخه از تجسس به بررسی پرونده های دخترانی پرداخت که طی چند ماه اخیر ناپدید شده بودند.در آن بین ، کارآگاهان متوجه شایعاتی پیرامون دختر 15 ساله ای به نام «مهناز» شدند که از رابطه پنهانی او با پسر مورد علاقه اش حکایت داشت.
با طرح فرضیه جنایت خانوادگی ، پدر 40 ساله «مهناز» به نام «یعقوب» به اداره آگاهی فرا خوانده شد و تحت بازجویی قرار گرفت.
این مرد ، ابتدا خود را بی گناه نشان داد اما وقتی فهمید پلیس به اختلاف شدید وی و «مهناز» پی برده است به ناچار لب به بیان حقیقت گشود.
«یعقوب» در بازجویی ها گفت : دخترم با کارهایش آبروی ما را برده و کاسه صبرم از خلاف های او لبریز شده بود.«مهناز» پس از چند روز فرار به خانه برگشت و فهمیدم باردار است.به همین خاطر تصمیم گرفتم این لکه ننگ را پنهان و خودم و خانواده ام را از شر دختر فاسد خلاص کنم.
مجرم در ادامه اعتراف های تکان دهنده ، اظهار داشت : اوایل تابستان امسال بود که «مهناز» را به بیابان هاى «جغین» بردم و ضربه اى به سرش زدم.پس از این که مطمئن شدم دخترم مرده ، جنازه اش را داخل چاله اى دفن کردم و به خانه ام برگشتم.بعد وانمود کردم او از خانه فرار کرده است و اصلا هم از کارم پشیمان نیستم.
در همین رابطه سرهنگ «اصغر قطب زاده» رئیس پلیس آگاهی هرمزگان اظهار داشت : فرزندکش با صدور قرار قانونی زندانی شده است و تحقیق درباره ادعاهایش ادامه دارد.
اردیبهشت امسال نیز مرد 45 ساله ای به جرم کشتن دخترش در پارسیان - از توابع هرمزگان - بازداشت شد.گزارش ایسکانیوز می افزاید ، قربانی آن جنایت ، دختر 16 ساله ای به نام «مینا» بود که با شلیک گلوله از سوی پدرش «سعید - ع» از پا درآمد.
این مرد در بازجویی ها گفت : با کلتی که تهیه کرده بودم جان «مینا» را گرفتم.او مدام از خانه فرا می کرد و آبروی ما را برده بود.یک پدر باید غیرت داشته باشد

No comments:

Post a Comment