27 May 2010

http://www.dw-world.de/image/0,,4887736_4,00.jpg READ MORE...
http://i2.tinypic.com/xdifr6.jpg READ MORE...
http://i43.tinypic.com/34e5hlg.jpg READ MORE...

تجربه خشونت دختران نوجوان ايرانی: کتک! کتک! سيلی! لگد! اگر پسر بودم اين اتفاق نمی افتاد

تجربه خشونت دختران نوجوان ايرانی: کتک! کتک! سيلی! لگد! اگر پسر بودم اين اتفاق نمی افتاد

تا قانون خانواده برابر:سامره پارياب
سخن نخست:خشونت عليه زنان در اشکال مختلف جسمی و روانی... واقعيتی تلخ و انکار ناپذير


است که زندگی و کرامت انسانی زنان را خدشه دار و صدمات غير قابل جبرانی به آنان وارد می نمايد (شهيندخت مولاوردي، 1385: ص 13).

طبق گزارش سازمان ملل در جهان از هر سه زن يک زن مورد ضرب و شتم قرار می گيرد؛ يا به برقراری رابطه ی جنسی مجبور می گردد يا در طول زندگی اش مورد آزار و اذيت واقع می شود.

اگر چه زنان هم می توانند عليه مردان خشونت اعمال کنند اما نتايج تحقيقات نشان می دهد که زنان 8 مرتبه بيش از مردان در معرض خشونت همسرانشان قرار دارند. در واقع بر اساس گزارش " گزارشگر ويژه خشونت عليه زنان در سازمان ملل " 85 درصد قربانيان خشونت خانگی زنان و 95 درصد عاملان خشونت عليه زنان و کودکان مردان خانواده هستند.
.
66 درصد زنان ايرانی به طور مستمر مورد خشونت خانوادگی قرار دارند. 52 درصد زنان ايرانی از طرف همسران خود تحت خشونت های روانی و کلامی قرار می گيرند و 38 درصد زنان ايرانی توسط همسران خود مورد خشونت فيزيکی نظير سيلی زدن، لگد زدن، کشيدن موی سر، هل دادن و...واقع می شوند. 28 درصد مردان ايرانی همسران خود را در برقراری ارتباط با دوستان و افراد فاميل، ادامه تحصيل، اشتغال به کار و هر عملی که موجب رشد اجتماعي، فکری و آموزشی زنان شود، محدود می کنند. (نتايج تحقيق ملى بررسى خشونت خانگى در مراكز ٢٨ استان كشور،اين تحقيق بطور مشترک توسط «مركز امور مشاركت زنان» و «معاونت اجتماعى وزارت كشور» و با همكارى وزارت علوم در سال 1380 اجرا شده است. به نقل از دفترچه خانه بايد امن باشد، صص 11-9).

در نقاط مختلف دنيا بين 16 تا 25 درصد از زنان متحمل خشونت جسمانی شرکای مذکرشان شده و حداقل 20 درصد از زنان در طول زندگی خود تجاوز و يا تهديد به آن را تجربه می کنند (مريم مير غفاري، 1381).

خشونت عليه زنان به امری عادی و روزمره تبديل شده است. تکرار خشونت ورزی در جامعه نيز به عادی بودن آن دامن می زند. از سوی ديگر وضع برخی از قوانين که طبق آن زنان از بسياری از حقوق مسلم خويش محروم می شوند به ناتوانی و ضعف آنان در جامعه و به تبع، افزايش خشونت بر ضد آنان منجر می شود. از سوی ديگر پيامدهای خشونت عليه زنان سويه های گوناگونی دارد. برخی از آن ها تا سال های دراز ادامه می يابد و حتی هرگز ترميم نمی گردد.

خشونت ورزی ريشه در عوامل گوناگون دارد و با توجه به فرهنگ های گوناگون به اشکال مختلف پديدار می گردد؛ به همين سبب تعاريفی که از آن صورت گرفته تا حدی متفاوت است. خشونت به هر صورتی که تعريف شود شاخه ی اصلی آن ايراد صدمه به قربانی خشونت است. آن چه به پديده ی خشونت عليه زنان دامن می زند نبود آمارهای دقيق در اين زمينه است که خود تحت تاثير عواملی چون ترس و شرم زنان از افشای خشونت و در اغلب موارد سرکوب و سرزنش اجتماعی می باشد.

در جامعه ی ما نيز زنان همانند ديگر خواهرانشان در سراسر دنيا از خشونت در امان نيستند و آن را به گونه های مختلف تجربه کرده و می کنند و متاسفانه بازگو نکردن بخش بسيار بزرگی از اين تجربيات تلخ، صورت مساله را پاک می کند. در بسياری موارد هم که بازگو می شود قربانيان مضاعف بر جای می گذارد چرا که قربانی را شريک جرم و حتی علت اصلی خشونتی می دانند که بر او روا داشته شده است.

در يادداشت کنونی به تجربيات خشونت دختران نوجوان (13 ساله) در جامعه کنونی ايران اشاره خواهد شد. برخی از اين تجربيات مستقيم و برخی غيرمستقيم است. خشونت در جامعه ی ايران عليه زنان بيداد می کند و متاسفانه با اين که اين پديده ی شوم در بسياری مواقع آشکار شده و همگی ما هر روزه در پوشش های مختلف شاهد آن هستيم؛ واکنش های ضعيف و ناکارآمد از سوی نهادهای مسوول در اين زمينه و نبود برنامه های بلندمدت حمايتی از قربانيان و نبود برخورد قاطعانه با مرتکبين و بعضا ناديده گرفتن جرم توسط آنان به افزايش شمار قربانيان در ايران دامن می زند. بسياری از تجربياتی که در ادامه بازگو خواهد شد غيرمستقيم بوده و با اين حال «بی نام» به دست نگارنده يادداشت رسيده است که اين خود نشان از حس ترس و شرم همه گير در زنانی ست که يا قربانی خشونت هستند و يا شاهد آن. خشونت های بازگو شده تنها به اين علت بر قربانی اعمال می شود که زن است. خشونت های مبتنی بر جنسيت واقعا و منحصرا عليه زنان اعمال می شود و صد افسوس که قربانيان ناديده گرفته می شوند باز به اين سبب که زن هستند.

تعريف خشونت

خشونت دارای مفهومی نسبی است و در مصاديق آن شدت و ضعف وجود دارد پس بايد به گونه ای تعريف شود که همه ی مصاديق را در بر گيرد و از مفاهيم ديگری چون قدرت يا اقتدار، نيرو، زور و امثال آن متمايز گردد. در يک تعريف کلی می توان گفت که خشونت عبارت است از اقدام عليه جسم، جان، شرف، مال و حقوق افراد به طوری که ايجاد ترس نمايد (محمود ميرخليلي، 1379: ص 127).

مطابق تعريف سازمان جهانی بهداشت «خشونت زمانی رخ می دهد که سلامت جسمي، روانی و فکری فرد به طور مستقيم و غير مستقيم تهديد شود» (ابوالقاسم پوررضا، 1382: ص 86).

خشونت آزار است. بر اين اساس، هرگونه اعمال، رفتار [و] گفتاری که مايه عذاب و ناخشنودی ديگران شود خشونت محسوب می گردد (مريم ميرغفاري، 1381).

خشونت سوءرفتارهايی است که عليه فردی توسط فرد ديگر اعمال می شود و می تواند با آزارهای جسمي، رواني، اقتصادي، اجتماعی يا جنسی همراه باشد (ليلاسادات اسدي، 1383: ص 222).

معمولاً خشونت با مفهوم پرخاشگری به کار برده می شود. «پرخاشگری اعمال خصمانه ای است که از روی عمد صورت می گيرد و به افراد و اشياء آسيب می رساند. آسيب زدن به ديگران روش های مختلفی دارد: می توان کسی را تحقير کرد، به او اهانت نمود يا دشنامش داد (آسيب روانی) يا برای نابودی او تلاش کرد (آسيب بدنی). در هر دو مورد، هدف، آسيب رساندن يعنی تحميل نوعی درد و رنج است. معمولا وجه تمايز خشونت با ديگر انواع پرخاشگری در شدت اين آسيب نهفته است» (شهيندخت مولاوردي، 1385: ص31 و 32).

رونالد بلک برن، اعمال زور منجر به آسيب جسمانی را خشونت تعريف می کند (همان، ص 32).

خشونت استفاده ی عمدی از نيرو يا قدرت فيزيکی ارعاب يا تهديد بر خود يا ديگری يا عليه يک گروه يا جامعه است که منجر به آسيب، مرگ، آسيب رواني، سوء رشد و تکامل يا محروميت و يا احتمال زياد وقوع اين موارد می شود (همان، ص 34).

تعريف خشونت عليه زنان

ماده يک اعلاميه رفع خشونت عليه زنان (1993) خشونت عليه زنان را اين گونه تعريف کرده است:

هر رفتار خشن مبتنی بر جنسيت که سبب آسيب شود، يا سبب احتمال بروز آسيب های جسماني، روانی و جنسی گردد و يا حتی ضرر و رنج زنان را به همراه داشته باشد در راستای خشونت عليه زنان است. چنين رفتاری می تواند با تهديد، زور و سلب کامل اختيار و آزادی زنان صورت بگيرد و ممکن است به صورت آشکار و يا پنهان رخ دهد (اعلاميه رفع خشونت عليه زنان، 1993).

بنابراين تعريف، خشونت عليه زنان ويژگی های زير را دارست:

جنسيت محور است (اساس آن تعصب بر جنسيت است).
به طور قطع يا محتمل، منجر به آسيب يا رنجش فيزيکي، جنسی و روانی می شود.
تهديد به اين اعمال خشونت آميز، سلب اختيار و محروميت مستبدانه از آزادي، از جمله موارد اين خشونت به حساب می آيند.
می تواند هم در زندگی عمومی و هم در زندگی خصوصی صورت گيرد (پگاه سوهاني، 1379: ص 44).

تعريفی که از خشونت در اين اعلاميه آمده است عام و جامع است و محدوديتی در آن راه ندارد.

بايد ياد آوری شود که شرط تحقق خشونت اقدامات فيزيکی نيست بلکه توهين و تحقير به هر نحوی که انجام گيرد اعم از شفاهی و کتبی می تواند خشونت به حساب آيد (محمد هزاوه اي، 1383: صص 24-19).

تعريف موسع از خشونت عليه زنان

تعريف موسع از خشونت موجب می شود که بسياری از موارد نقض حقوق بشر زنان در مبحث خشونت مطرح شود و خطر اين جاست که با پهن کردن توری به اين گستردگي، اين عبارت قدرت توصيفی خود را از دست می دهد. آوردن همه چيز تحت عنوان خشونت، اعم از فقر (خشونت ساختاری)، قاچاق، هرزه نگاري، پرداخت نابرابر، عدم دسترسی به تحصيلات و عدم دسترسی به سقط جنين سالم و موارد ديگر موجب می شود که مساله به طور کلی ناديده گرفته شودو اشکال خاص سوءاستفاده مثل تجاوز جنسي، همسرآزاری و ساير اشکال سنتی خشونت در کنار اين فهرست طولانی ناديده گرفته شود (شهيندخت مولاوردي، 1385: ص 38).

تعريف مضيق از خشونت عليه زنان

با تعريف مضيق از خشونت عليه زنان، خشونت عليه آنان به عنوان يکی از ده ها شکل نقض حقوق بشر زنان در نظر گرفته می شود و اين گونه معقول تر به نظر می رسد. طبق اين تعريف «هر عمل حاوی زور و اجبار شفاهی يا فيزيکی و يا تهديد جانی عليه يک زن يا دختر که منجر به بروز آسيب های روانی يا فيزيکی و يا تهديد جانی عليه يک زن يا دختر، تحقير و يا محروميت اجباری او از آزادی شود و يا جنس دوم بودن زن را القا کند» خشونت محسوب می شود.خشونت بر ضد زنان به دليل زن بودن، ما را در تشخيص خشونت اتفاقی و خشونت با منشاء تبعيض جنسيتی ياری می کند. چرا که مفهوم خشونت عليه زنان، خشونی را که بدون توجه به مفهوم جنسيت انجام گرفته است در بر نمی گيرد (شهيندخت مولاوردي، 1385: ص 39).

انواع خشونت عليه زنان

خشونت عليه زنان به انواع مختلف جسمي، کلامي، جنسی و روانی تقسيم می شود.

اعمالی مانند کتک زدن، لگد زدن، مشت زدن و ... در زمره خشونت جسمي؛ انتقاد دائمي، اظهار نظرهای تحقيرآميز، جواب ندادن به حرف های قرباني، مسخره کردن، داد زدن و... در زمره خشونت کلامي؛ تحميل رابطه جنسی و درخواست انجام رفتارهای غير معمول جنسی که قربانی مايل به انجام آنها نيست و... در رديف خشونت جنسي؛ و نشان ندادن عواطف، بی توجهي، کنترل رفت و آمد قرباني، کنترل موبايل، دفترچه يادداشت و ايميل های شخصی قرباني، جلوگيری از ديدار او با دوستان و خويشاوندان و... در رديف خشونت روانی قرار می گيرند (خانه بايد امن باشد، صص 19-18).

حوزه های خشونت عليه زنان

موارد خشونت عليه زنان بی شمار است که در سه نهاد خانواده، جامعه و دولت رخ می دهد و کم هستند زنانی که در هر سه اين ها هم زمان مورد هجوم واقع نشده باشند.

موارد خشونت عليه زنان در خانواده شامل ضرب و شتم، شامل خشونت در روابط زناشويی (رابطه جنسی تحميلی)، خشونت های مربوط به استثمار و بهره کشي، سوء استفاده جنسی از دختربچه ها در محيط خانواده، اعمال سنتی خشن و زيان بار (جنسيت گزينی قبل از زايمان، کودک کشی دختر و رجحان پسر، ختنه دختران، خشونت مربوط به تهيه جهيزيه، ازدواج زودهنگام)، سوء رفتار با بيوه زنان، سوء رفتار با زنان مسن و زنان معلول، شرايط غير بهداشتی زايمان، عدم تبحر و مهارت کمک کنندگان به اين امر و تشريفات مذهبی خاص در برخی از جوامع، آزمايش بکارت به هنگام ازدواج دختران جوان و بسياری از خشونت های روانی و کلامی می شود.

تجاوز و سوءاستفاده جنسي، آزار رسانی جنسی در محيط کار (مزاحمت جنسی برای پاداش و مزاحمت جنسی در محيطی خصمانه)، خريد و فروش (قاچاق) زنان و فحشای اجباري، گردشگری جنسی و عروس های سفارشی [پستی] که شکل جديدی از فحشا است، خشونت عليه زنان کارگر مهاجر، هرزه نگاري، تهديد به مرگ زنانی که اعمال و قوانين جوامع سنتی را به مبارزه می طلبند و بالاخره ايجاد ممنوعيت و محدوديت در نوع پوشش زنان، از موارد خشونت عليه زنان از سوی جامعه به حساب می آيد.

و اما دولت ها با ارتکاب خشونت عليه زنان در بازداشتگاه ها و زندان ها، خشونت عليه زنان در مخاصمات مسلحانه، خشونت عليه زنان پناهنده و آواره و اجرای قوانين سنتی (شلاق زدن زنان در ملاء عام و سنگسار کردن) و... در کنار دو نهاد ياد شده به صف متوليان خشونت عليه زنان می پيوندند.

روايت های دختران نوجوان ايران درباره خشونت

نظر سنجی ساده ای از دختران نوجوان (13 ساله) صورت گرفت که در آن از جامعه ی آماری ياد شده خواسته شد تا اگر خشونت را تجربه کرده اند و يا شاهد اعمال خشونت بر زنان ديگر بوده اند آن را ذکر کنند. بازخوانی اين تجربه ها نشان می دهد که «زنان صرف نظر ازين که در کجا زندگی کنند و از چه موقعيت و مقامی برخوردار باشند در معرض خشونتند. خشونت عليه زنان از نخستين مراحل زندگی آغاز می شود و در تمامی مراحل زندگی آنان بی چون و چرا ادامه می يابد. بسياری از زنان چند نوع خشونت را در مراحل گوناگون زندگی تجربه می کنند و هر چه خشونت در سنين کمتری روی داده باشد اثرات آن بسيار ژرف تر و پايدارتر است» (شهيندخت مولاوردي، 1385: ص 89).

چرخه ی خشونت جنسيتی عليه زنان مراحل پيش از تولد (سقط گزينشی جنين دختر، ضرب و شتم دوران بارداري، آبستنی اجباری [هرگونه اثر هيجانی و فيزيکی بر نتيجه تولد تاثير می گذارد])، کودکي، نوجواني، جواني، سن باروری و ميانسالی را در بر می گيرد.

نگارنده در بازنويسی تجربه های مکتوب دختران نوجوان از خشونت، از هر گونه ويرايش در آثار يادشده خودداری کرده و کوشش نموده تا تنها در برخی موارد که متن گويا نبوده آن را روان کند تا خوانندگان يادداشت به زحمت نيفتند.

برای آشکارتر شدن بحث و پرهيز از درهم آميختن موارد جمع آوری شده هر کدام از آن ها را بنابر دسته بندی بالا در زير يکی از سه عنوان موارد خشونت عليه زنان در خانواده، جامعه و دولت جای خواهم داد. البته برخی از تجربه ها به سختی زير يکی ازين سه عنوان جای می گيرد که به آن ها در ساير موارد اشاره خواهم کرد.

در بعضی موارد نيز دختران نوجوان قوانين و رفتارهای تبعيض آميز را به عنوان خشونت مطرح کرده اند که بنابرآن چه در کنوانسيون رفع تبعيض از زنان به آن اشاره شده است رفتارهای تبعيض آميز منجر به خشونت عليه زنان می شود و آنان را در برخورداری از حقوق خود محروم می کند. «کميته رفع تبعيض عليه زنان در توصيه نامه شماره 19 خشونت عليه زنان را در زمره تبعيض دانسته و با ايجاد پيوند بين تبعيض و خشونت عليه زنان باب جديدی را در خصوص موضوع باز نمود» (آزاد سيدي، 1381: صص 63-62).

بيشتر قوانين تبعيض آميزی که دختران نوجوان به آن اشاره کرده اند به قوانين نابرابر ازدواج و طلاق اشاره دارد که در خشونت عليه زنان در خانواده خواهد آمد.

خشونت عليه زنان در خانواده

ن.ک: يکی از دوستانم، در خانه شان، چون مادرش کارهای خانه را مانند ظرف شستن، تميز کردن خانه، آشپزی کردن و...خوب انجام نمی داد و خواستار کارکردن در بيرون از خانه بود، هميشه مورد ضرب و شتم شوهرش قرار می گرفت و مجبور می شد ساکت بماند و تمام خواسته هايش را با خود به گور ببرد و حرفی از کار کردن در بيرون از خانه نزند.

بی نام: برای چه چيزی مردي، وقتی که زن دارد بايد زن ديگری را به خانه بياورد؟

بی نام: يکی از دوستان پدرم، زنی که گرفته برای شهرستان...است. اين مرد فقط به فکر خوشگذرانی خودش است و زنش اجازه ندارد از خانه بيرون بيايد. زنش را کتک می زند ولی چون او زنی است که در شهرستان زندگی می کرده صدايش در نمی آيد.چون می گويد در شهرستان به ما ياد دادند قدرت را مرد دارد و نبايد صدايی از ضعيفه در برابر مرد در بيايد.

بی نام: کتک زدن زنان در خانه و فرياد کشيدن بر سر آنان.

ناشناخته: من يک روز در شهر...ديدم که يک مرد بلند بلند به زنش می گفت تو بايد کار نکنی و کار های خانه را بکنی و حتی اين قدر صدا بلند بود که داشت زن را می زد. خانم در رفت اما دنبال خانم افتاد و يک چک به او زد. چون او نمی خواست در خانه کار کند.

بی نام: من زنی را می شناسم که در خانه حق اعتراض ندارد و با اين که بيشتر کارهای خانه به دوش اوست اما همسرش باز به او می گويد که تو زن زندگی نيستی و اين موضوع او را خيلی آزار می دهد.

ک.ا: چيزی که از خشونت در جامعه ما جا افتاده داد زدن و... است. اما به نظر من سکوت هم می تواند نوعی خشونت باشد. يکی از دوستان خانوادگی ما دچار مشکلی شده بودند. مرد در خانه به احساسات زن توجه نمی کرد. در مورد عواطف او سکوت می کرد. اگر چيزی زن از مرد می خواست سکوت می کرد و خيلی چيزهای ديگر...

غ.ف: من مردی رو ديدم (می شناسم) که به زنی که مرد را واقعا دوست داشت به بدترين شکلی که می توانست آزار می رساند؛ در هر زمينه ای که قابل تصور است و از هر چيزی که دوست داشت محرومش می کرد.

ن.ب: خانمی می خواست از شوهرش که معتاد بود طلاق بگيرد. قاضی به او گفت: معتاد هست که هست مهم اين است که مردت می باشد. آن خانم گفت من امنيت جانی ندارم مرا می زند. پس از چند ماه خبر قتل آن زن به دست شوهرش به گوش خانواده ما رسيد.

بی نام: برادرم را در مدرسه ی غير انتفاعی ثبت نام کرده اند ولی خواهرم را در مدرسه ی دولتی . برادرم را 3 سال پيش وقتی 6 ساله بود کلاس کاراته گذاشته اند و خواهرم را امسال يعنی خيلی ديرتر.خواهرم نبايد اعتراض کند چون...

بی نام: وقتی حضانت بچه را به پدر می دهند در صورتی که مادر تمايل به نگهداری از فرزند دارد و از نظر مالی هم قادر است بچه را نگه دارد اين خشونت است که من چندبار آن را ديدم.

م.ح: من زنی را می شناسم که توسط شوهرش مورد ضرب و شتم قرار می گيرد، اين دفعه ی آخر واقعا زخمی شده بود و واقعا آدم را محزون می کرد. او طلاق نمی گيرد چون هيچ کس از او حمايت نمی کند و در آن صورت مجبور است با پدر و زن پدر و خواهر ناتنی اش زندگی کند و فرزند او که دختر است شاهد تمام بلاهايی است که بر سر مادرش می آيد...

پ.ح: از همان موقع که بچه بوديم يا همين الان می گويند تو دختری بايد تميز و مرتب باشی و با عروسک بازی کنی و ما را وادار می کنند بعضی کارها بکنيم که نمی خواهيم. البته پدر و مادر ها هم تقصير ندارند اين جامعه است که اين طوری از ما می خواهد مثلا بايد هميشه مهربانانه برخورد کنيم.

بی نام: با يکی از خويشاوندان ما که خيلی هم ترسو است خيلی خشن رفتار کردند که اولين بچه اش به علت حرص زيادی که خورده بود افتاد. سقط شد

بی نام: پدر يکی از دوستانم وقتی او بچه بود خيلی دعواش می کرد و برايش مهم نبود اما امروز برادر دوستم 5 ساله است و پدرش خيلی خوب با او برخورد می کند تا به قول خودش تو سری خور نشود و بتواند از حقوق خودش در جامعه دفاع کند!

ز. ع: يکی از عمه های من به زور شوهرش که پسر می خواست 11 تا بچه به دنيا آورد. سر اين قضيه من برای او خيلی ناراحتم. نمی دانيد چه سختی کشيده است. هر وقت بچه ی قبلی 1 ماهه ميشد بچه ی بعدی را حامله می شد.

بی نام: يکی از آشناهای ما دخترش دير به خانه آمد و وقتی دخترش به خانه رسيد او را به اتاق برد و به شدت کتک زد.

ف. ت: يکی از آشنايان ما شوهرش نمی گذاشت او بيرون از خانه کار کند و با هم دعوا کردند و جدا شدند. مرد زنش را کتک نمی زد اما هميشه با لحن بد و ناسزا گفتن به او تحميل می کرد که نبايد کار کند.

ث. ح: شوهر يکی از آشنايانمان او را در حالی که باردار بود کتک می زد.

بی نام: خشونت فقط جار و جنجال راه انداختن و کتک زدن نيست. يکی از زنان فاميل ما خيلی محدود شده است و مدام در خانه به سر می برد و خرد می شود و غرورش شکسته می شود اما جای اعتراض نيست چون او دارای سه بچه است...

بی نام: همسايه ای داشتيم که زنش را وقتی باردار بود به شدت کتک می زد و موقعی که زن برای ملاقات والدينش به شهرستان رفته بود مرد تمام وسايل خود و زن را همراه با همسر ديگرش جمع کرد و حالا زن به دنبال شوهرش می گردد تا شناسنامه ی پسر کوچکش را بگيرد.

بی نام: يادم است 7 يا 8 ساله بودم که همسايه ای داشتيم که وقتی ساعت 6 هر روز از سر کار به خانه باز می گشت تا 8 شب با زنش دعوا می کرد و او را کتک می زد.

بی نام: من مردی را می شناسم که فردی عادی نيست (از اين نظر که پزشک است) و او زن خود را زير مشت و لگد می گرفت و با سيگار زن خود را می سوزاند.

بی نام: همسايه ما کودکی 5 ساله داشتند که شوهر هميشه زنش را می زد و همين کار او باعث می شود فرزند با تفکر اين که بايد زنش را بزند يا با او با خشونت رفتار کند بار بيايد.

ه. ف: زمانی که از ديوار خانه بالا رفتم و کليد نداشتم از طرف پدرم مورد خشونت قرا رگرفتم. زيرا گفت: مگر دختر از ديوار حياط بالا می رود؟ ولی هر وقت از آن به بعد کليد را در خانه جا می گذاريم من از ديوار بالا می روم.

ر. ا: يکی از اقوام مادرم در ازدواجش ناموفق بود. همسر او دو زن ديگر داشت و وقتی او قصد کرد طلاق بگيرد شوهرش او را با چاقو زد.

بی نام: من ديدم زنی را که در تمام عمر زحمت بزرگ کردن و تربيت فرزندانش را مادرانه به دوش کشيد اما در دادگاه با چشمانی اشک آلود دختر بچه هايش را برای هميشه به دست پدرشان سپرد.

بی نام: به نظر من درد آورترين خشونتی که در مورد من انجام گرفته اين بوده که مادربزرگ پدری من چون دلش می خواست من پسر باشم از من بدش می آيد و بعد از تولد برادرم او را تا حد ستايش دوست دارد و مرا موجب بدبختی پسرش می داند.

ک. ن: کتک! کتک! سيلی ! لگد! اگر پسر بودم اين اتفاق نمی افتاد. من با پسر های همسايه مسابقه دوچرخه سواری گذاشته بودم و برنده شدم. اما افتادم تو جوب. واکنش والدينم اين بود. من 10 سال داشتم.

بی نام: من کسی را می شناسم که برای رفتن به دانشگاه از خانه فرار کرد. چون پدرش اجازه نمی داد روانشناسی بخواند. او الان خانم روانشناس خوبی است ولی هرگز آن خاطره را فراموش نکرد.

خشونت عليه زنان در جامعه

بی نام: جايی ديدم که يک زن می خواست وارد اتوبوس شود ولی راننده اجازه نداد چون اصلا جا نبود و نمی گذاشت وارد قسمت مردانه هم شود و طوری با او حرف زد که من احساس کردم دارد تحقير می شود.

بی نام: شنيدم بعضی جاها اين طور است که وقتی مردی می ميرد همسرش (زنش) را نيز با وی خاک می کنند و زنده به گور می کنند. اين به نظر من بدترين خشونتی است که ممکن است در حق يک زن رخ دهد که مردی بميرد و زنش را که هنوز نفس می کشد و می تواند ادمه ی حيات دهد زير خاک می کنند.

م. س: چرا زنان جامعه ی ما حق رفتن به استاديوم و ورزشگاه ها را ندارند؟ شايد اين خشونت به حساب نيايد اما به نظر من خشونت است. ما را از رفتن به استاديوم محروم می کنند چون ما زن هستيم.

بی نام: تو جايی که من زندگی می کنم هر چه قدر پدر يا مادری روشنفکر داشته باشم جامعه باعث می شود که من نتوانم از يه ساعتی از شب که می گذرد بروم بيرون و اين هيچ ربطی به اعتمادی که پدر يا مادر من نسبت به من دارند ندارد و اين دليلی ندارد جز اين که من دخترم.

غ. م: من خشونت زيادی نديدم اما در کلاس زبان من مردی وجود دارد که وقتی ماها تو راهرو راه می رويم (حتی با حجاب ) سر ما داد می زند و می گويد برويم توی کلاسمان اما هيچ وقت اين کار را نسبت به پسرها نمی کند.

غ. ا: آزار دادن شاعری مثل فروغ که از احساسات زنانه اش شعر گفت.

بی نام: هميشه به ما تحميل می شود که در کوچه و خيابان نرويم و دوچرخه سواری نکنيم چون خطر برای ما دختران بيشتر است يا اين که تا ديروقت در خيابان نمانيم چون ممکن است مورد تجاوز قرار بگيريم.

س. ع: ساعت 8 شب به سمت مادرم در خيابان می رفتم که چند مرد در کنار خيابان مرا نگاه می کردند. يکی از آن ها جلو پريد و داد زد تا مرا بترساند. چند لحظه در سکوت نگاهشان کردم و بعد به راهم ادامه دادم که با دوستانش خنديد و گفت: ضعيفه!

بی نام: در يکی از روزهايی که به مناسبتی تعطيل بود با يکی از دوستانم با ظاهری ساده بيرون رفتيم. يک ماشين شخصی که به ما گفتند پليس هستند با رفتاری خيلی بد و حرف زدن توهين آميز ما را مجبور کردند به خانه برگرديم و تا دم در خانه با ما آمدند و گفتند نبايد از خانه بيرون بياييم. ما ظاهری ساده داشتيم و فقط تنها بوديم.

خشونت عليه زنان توسط دولت

د. م: دختری که جلوی چشمان مادرش در افغانستان در خيابان تيرباران شد.

بی نام: زنانی که به خاطر گرفتن حقوق خود در بعضی جامعه ها مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و کشته شدند.

بی نام: قانونی که به تازگی دولت در مورد آن حرف می زند که به وسيله ی آن مردها حق داشتن همسر دوم بدون رضايت همسر اول را دارند؛ شايد به ظاهر خشونتی را برنيانگيزد اما در واقع تهديدی جدی و بزرگ برای برای اوضاع حقوق زنان به شمار می آيد. اين باعث آسيب های روحی بسياری به زنانی می شود که به زندگی خود احساس تعلق خاطر دارند.

غ. ا: سنگسار کردن زنان.

بی نام: قانون سنگسار کردن خشن ترين چيزی است که من در مورد زنان ديدم.

ساير موارد

ف. ا: من آدمی هستم که حرف روی من خيلی تاثير می گذارد. يک بار با فردی در مورد تفاوت های زن و مرد گفت و گو می کردم و در نهايت با تمام خشمش زن ها را به شدت خرد کرد. به نظر من بدترين خشونت حرف زدن از روی نا آگاهی است.

بی نام: سن زيادی ندارم برای همين تجربيات بسيار کمی دارم. از نظر من محدوديت در پوشش برای من خشونت بزرگی است. من در اين سن کم هر جا که می روم همه اش نگرانم که اگر فلان لباس را امروز در فلان جا بپوشم فلان کس پشت سر من حرف می زند و آبروی خانوادگی من می رود.

آ. س: پدرم مدام به من می گويد دختر بايد نجيب باشد و اگر من کاری کنم که بر خلاف اين باشد مرا مسخره می کنند و من نمی خواهم فقط من نجيب باشم. مگر پسرها نمی توانند نجيب باشند؟ جامعه اين را به من تحميل کرده و من می خواهم با آ ن مخالفت کنم. خشونت يعنی با ترساندن يا آزار کسی باعث اذيتش شويم.

بی نام: به نظرم وقتی کسی مرا به خاطر کاری که چون زن هستم توانايی انجامش را ندارم و يا بلد نيستم انجامش دهم به شدت سرزنش می کند يک خشونت به حساب می آيد.

تجربه ی اين دختران نوجوان بيشتر در قالبی بيان شده که آن ها شاهد اين گونه خشونت ها بوده اند و کم تر از تجربه ی خشونت مستقيم ياد کرده اند. در بيشتر موارد هم به خشونت های خانگی اشاره کرده اند که پديده ای جهانی است. دختران نوجوان به سبب سن کمی که دارند هنوز درگير مشکلات خاص زنان در جامعه و خشونت هايی که از سوی جامعه و دولت به زنان اعمال می شوند نشده اند و کمتر از آن ياد کرده اند.

پيامدهای خشونت عيله زنان

خشونت يا تهديد به خشونت چه در خانه و چه در اجتماع روی دهند؛ توسط دولت انجام شوند يا ناديده گرفته شوند ترس و عدم امنيت را به زندگی زنان رسوخ می دهند و موانعی فرا روی دست يابی به برابري، توسعه و صلح به شمار می روند. خشونت عليه زنان، هزينه های اجتماعي، بهداشتی و اقتصادی سنگينی را بر جامعه نيز تحميل می کند.

«خشونت عليه زنان، موجب می شود که آنان به پذيرش موقعيتی فروتر از مردان وادار شوند. در بسياری از موارد خشونت در خانه يا درون خانواده انجام می گيرد که غالبا تحمل می شود. تغافل، سوءاستفاده جسمانی و جنسي، تجاوز به عنف به کودکان دختر و زنان توسط اعضا خانواده و ديگر اعضا خانوار و نيز موارد سوءاستفاده توسط همسران غالبا گزارش نمی شوند و از اين رو شناسايی آن ها دشوار است. حتی هنگامی که چنين خشونتی گزارش می گردد در حمايت از قربانيان و کيفر مرتکبين اين جنايات قصور می شود» (سند چهارمين کنفرانس جهانی زن، کارپايه عمل و اعلاميه پکن، 1375: صص 92-90).

خشونت عواقبی جدی روی قربانی خود دارد از جمله «استرس های شديد، بی خوابي، اضطراب و مصرف زياد داروهای آرام بخش» (شارلوت بانچ، 1382: ص 22).

افسردگي، ترس، خود ضعيف بيني، نارسايی های جنسي، مشکلات غذايي، وسواس و...پس از حادثه از عواقب روانی خشونت عليه زنان هستند. قربانيان خشونت در کوتاه مدت احساس شوک، ترسی فلج کننده ناشی از صدمه، احساس مرگ و احساس عميق در بند بودن می کنند. ترس های مزمن، اجتناب از موقعيت هايی که خاطرات خشونت را زنده می کند، اشکال در به خاطر آوردن حوادث، افکار آزاردهنده و ترس از تکرار سوءاستفاده، کاهش توانايی مسووليت پذيری در زندگی روزمره، اشکال در بنای مجدد پيوندهای صميمی و خصوصی همراه با احساس عميق شرمندگی و... از پيامدهای درازمدت خشونت عليه زنان است (مريم ميرغفاري، 1381).

از تبعات منفی اثرات روانی خشونت عليه زنان «فلج ساختن روانی آنان در تصميم گيری است. وضعيتی که اصطلاحا سندروم آسيب زا می نامند» (شکوه نوابی نژاد، 1375: ص 96).

می توان مهم ترين اثر نامطلوب خشونت نسبت به زنان را «خدشه وارد کردن به کرامت ذاتی و انسانی زنان دانست. چرا که اين اعمال خشونت بار منافی حيثيت و ارزش انسان ها می باشد و در نتيجه برخورداری زنان را از حقوق بشری و آزادی های بنيادين و اساسي، نقض تضييع يا سلب می کنند و تجاوزی آشکار به بهره مندی زنان از حقوق مذکور و آزادی ها محسوب می شوند که بالطبع مانعی فراروی اهداف برابری جنسيتي، توسعه و صلح می باشد» (آموزش حقوق انسانی زنان و دختران، 1382: ص 77).

نتيجه گيری

خشونت عليه زنان را به جرات می توان چالش برانگيزترين موضوع حقوق بشر دانست. علت قانع کننده ای هم می توان برای آن در نظر گرفت؛ بدين معنی که غايت معيارهای حقوق بشری برخورداری همه ی ابنای بشر از حقوق مسلم انسانی بدون هيچ گونه تبعيض است. زنان کتک می خورند، تحقير می شوند، در معرض شکنجه های جسمی و روحی قرار می گيرند، به سبب مسائل ناموسی و تابوهای اجتماعی به قتل می رسند، ختنه می شوند و به آن ها تجاوز می شود زيرا در جامعه ای که اين ظلم ها را بر آنان روا می دارد موجودی فرودست تلقی می شوند. زنانی که در معرض خشونت هستند کم تر می توانند و يا هرگز نمی توانند به رشد و تکامل در مراحل بعدی زندگی خود اميدوار باشند. وقوع خشونت در هر مکانی برای زنان احساسی از ترس و آسيب پذيری به ارمغان می آورد.

خشونت زنان را از دست يابی به آزادی باز می دارد و باعث نقض آشکار حقوق بشر می شود. در يک افق گسترده، گسترش خشونت عليه زنان اثرات نامطلوبی بر سلامت اجتماعی يک جامعه دارد. همراه با طرد شدن زنان از سوی خانواده و جامعه بسياری از روابط گسسته می شوند و غفلت از سرنوشت اين بخش عظيم و کليدی جامعه آثار ناگواری را در جوامع به جا خواهد گذاشت. بی تفاوتی نسبت به سلامت نيمی از افراد جامعه به معنی ناديده گرفتنن نيمی از نيروی سازنده يک جامعه محسوب می شود. چيزی که به نظر می رسد نمی توان از کنار خسارت های فراوان آن به آسانی گذشت.

اميد است با انتشار تجربيات خشونت توسط دختران و زنان جامعه مان گامی در راستای توسعه ادبيات مربوط به خشونت عليه زنان برداريم و صدای آنان را که به سبب ترس و شرم «نيمه خاموش جهانند» به گوش همنوعانشان برسانيم.

منابع

آموزش انسانی حقوق انسانی زنان و دختران، ( اقدام محلی ، تغيير جهانی )، ترجمه ی فريبرز محمدي، تهران : دنيای مادر، 1382
مولاوردي، شهيندخت، کالبد شکافی خشونت عليه زنان، تهران: حقوقدان، 1385
بانچ، شارلوت، تحول در حقوق بشر از منظر فمينيستي، در : فريده حميدی ( گردآوری و تنظيم)، حقوق زنان حقوق بشر، تهران: روشنگران و مطالعات زنان، 1382
سند چهارمين کنفرانس جهانی زن، کارپايه عمل و و اعلاميه ی پکن، تهران : دفتر امور زنان رياست جمهوري، 1375
پوررضا، ابوالقاسم، خشونت عليه زنان و پيامدهای اجتماعی آن، بهداشت خانواده، سال هشتم، شماره 25، بهار و تابستان 1382
اسدي، ليلاسادات، مهار خشونت خانگی از قانون تا اخلاق، کتاب زنان، سال ششم، شماره 23، بهار 138
ميرخليلي، سيد محمود، خشونت و مجازات، کتاب نقد، سال چهارم، شماره 2 و 3، بهار و تابستان 1379
نوابی نژاد، شکوه، آتش در خانه، فرزانه، سال سوم، شماره 8، زمستان 1375
هزاوه اي، محمد، معناشناسی خشونت، کتاب زنان، سال ششم، شماره 23، بهار 1383
خانه بايد امن باشد ( کتابچه آموزش مقابله با خشونت خانگی)، مدرسه زنان
ميرغفاري، مريم، پيامدهای اجتماعی و روانی خشونت عليه زنان، همشهري، 2/10/1381 پايان نامه
سيدي، آزاد، نقش کميته رفع تبعيض عليه زنان در توسعه و تحول حقوق بشر، پايان نامه جهت دريافت درجه کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبايي، 1382

.
READ MORE...
کودکان کار در ايران: ۳ ميليون و ۶۰۰ هزار کودک، خارج از چرخه تحصيل و يک ميليون و ۶۷۰ هزار کودک به طور مستقيم درگير کار
خودنويس>در ايران مطابق آمارهای رسمی انتشار يافتۀ سال ۸۵ توسط مرکز آمار ايران، از مجموع ۱۳ ميليون و ۲۵۳ هزار کودک ردۀ سنی ۱۰ تا ۱۸ سال کشور در سال ۸۵، ۳ ميليون و ۶۰۰ هزار کودک، خارج از چرخه تحصيل و يک ميليون و ۶۷۰ هزار کودک به طور مستقيم درگير کار بوده‌اند. حدود ۸۰ دردصد کودکان کار را، کودکان خيابانی تشکيل مي‌دهند.

بسياری کودکان را نخستين قربانيان نقض بشر به شکل‌های مختلف، دردنيا مي‌دانند. گرچه بسياری از مواردی که باعث نقض حقوق کودکان شده، به طور غيرمستقيم به آن ها مربوط مي‌شود، اما پديده جهانی «کودکان کار» از مسائلی است که به طور مستقيم با نقض حقوق کودکان مرتبط است.

براساس برخی آمار، حدود ۲۰۰ ميليون کودک کار دردنيا وجود دارد که قسمت اعظم آن ها را دختران تشکيل مي‌دهند. همچنين بر اساس آمار سازمان جهانی کار (ILO)، سالانه ۲۵۰ ميليون کودک ۵ تا ۱۴ ساله در جهان از کودکی محروم مي‌شوند. طبق اين آمار ۱۲۰ ميليون‌ نفر از آنها وارد بازار کار شده و مشغول به کار تمام‌وقت هستند. ۶۱ درصد اين کودکان در آسيا، ۳۲ درصد در آفريقا و ۷ درصد در آمريکای لاتين زندگی مي‌کنند.
.
قاچاق انسان از راه‌های عمده وارد کردن اين کودکان به بازار است. به جز کارگری برده‌وار، روسپي‌گری و فروش اعضای بدن کودکان، از ديگر سرنوشت‌های کودکان قاچاق است.

دانش‌نامه ويکي‌پديا کودکان کار را چنين معرفی مي‌کند:«کودکان کار به کودکان کارگری گفته مي‌شود که به صورت مداوم و پايدار به خدمت گرفته مي‌شوند. کار کودک نزد بسياری از کشورها و سازمان‌های بين‌المللی فعاليتی استثماری تلقی مي‌شود.کار کودکان بسيار معمول است و مي‌تواند شامل کار در کارخانه، معدن، روسپي‌گري، کشاورزي، کمک در کسب و کار والدين، داشتن کسب و کار شخصی (مانند فروش غذا) يا کارهای نامتعارف باشد. ناپذيرفتني‌ترين شکل‌های کار کودکان استفاده نظامی از کودکان و تن‌فروشی کودکان است. موارد کم‌تر جنجالی و معمولا قانونی (با بعضی محدوديت‌ها) شامل کار کشاورزی در ايام تعطيلی مدرسه (کار فصلی)، کسب و کار خارج از ساعات مدرسه و همچنين بازيگری يا آوازخوانی کودکان مي‌باشد.»

در ايران اما مطابق با آمارهای رسمی آمارهای انتشار يافتۀ سال ۸۵ توسط مرکز آمار ايران، از مجموع ۱۳ ميليون و ۲۵۳ هزار کودک ردۀ سنی ۱۰ تا ۱۸ سال کشور در سال ۸۵، ۳ ميليون و ۶۰۰ هزار کودک، خارج از چرخه تحصيل و يک ميليون و ۶۷۰ هزار کودک به طور مستقيم درگير کار بوده‌اند. حدود ۸۰ دردصد کودکان کار را، کودکان خيابانی تشکيل مي‌دهند.

اين آمار، توسط برخی از فعالان حقوق کودک اما غير واقعی ارزيابی مي‌شود و آن ها آمار واقعی کودکان کار را بسيار بيشتر از آمار رسمی ارائه شده مي‌دانند. بسياری از فعالان حقوق کودک در ايران، علاوه بر فقر اقتصادي، نقص قوانين جمهوری اسلامی را نيز دليل ديگری برای افزايش تعداد کودکان کار در ايران مي‌دانند.

در حالى كه ماده ۷۹ قانون كار، اشتغال به كار افراد زير ۱۵ سال را ممنوع مي‌كند. اين قانون شامل تبصره‌اى است درباره كارهايى كه ماهيت‌شان براى كودكان زير هجده سال زيان‌آور است و همچنين شامل تبصره قانونى ۱۸۸ كه بنابر آن، افراد مشمول استخدام كشوري، كودكانى كه براى دولت كار مي‌كنند و كودكانى كه در كارگاه‌هاى خصوصى خانوادگى به كار مشغولند، در دايره اين قانون قرار نمي‌گيرند.

در عين حال اگر والدين يك كودك با كارفرماى او قرارداد ببندند، چون ولى كودك به شمار مي‌آيند، حق واگذارى و اجاره دادن فرزند خود به صاحبان كارگاه‌هاى خصوصى را دارند ولى جدا از ممنوعيت كار كودكان كه روى كاغذ قانون كار كودكان نوشته شده و در ميثاق‌هاى جهانى به آن تاكيد شده است، ما شاهد عمق پيشرفتگى پديده كار خيابانى در ايران هستيم.

استان‌هاى خراسان، تهران، لرستان و كردستان، استان‌هايی هستند که به ترتيب بيشترين تعداد کودکان کار در آن ها وجود دارد.

بر طبق آمار رسمي، ۹۰ درصد اين كودكان داراى والدين هستند، ۸۰ درصدشان مهاجرند كه ۴۲ درصد آنها از روستاها و شهرهاى ديگر كشور و ۳۸ درصد از كشورهاى ديگر آمده‌اند و از نظر جنسيت نيز ۷۸ درصد آنها مذكر و در فاصله ۵ تا ۱۸ سالگى قرار دارند.

از مجموع ۲ ميليون كارگاه سطح استان تهران، تنها كارفرمايان ۵۰۰ هزار كارگاه حق بيمه مي‌پردازند. خود اين اظهارنظر نشان مي‌دهد و يک و نيم ميليون كارگاه فقط در سطح استان تهران وجود دارند كه وزارت كار نظارت و كنترلى بر آنها ندارند بنابراين بيشتر كودكان و نوجوانان كارگر زير پوشش هيچ بيمه‌اى نيستند. ضمن اين كه در ايران به دليل غيرقانونى بودن كار كودكان و نيز اشتغال آنها در كارگاه‌ها كه جزو مشاغل تعريف شده به حساب نمي‌آيند، اين مساله به صورت پنهان وجود دارد. برخی آمارهای غيررسمی حکايت از آن دارد که که کودکان کار به ازای روزانه ۱۲ ساعت کار، دستمزی معادل يک صد تا يک و پنجاه هزار تومان دريافت مي‌کنند.

علاوه بر تمام مواردی که نقض حقوق بنيادی کودکان است، بسياری از اين کودکان در محل کار خود و يا در خيابان‌ها، مورد آزار و سواستفاده جنسی نيز قرار مي‌گيرند.

در ايران چندين انجمن و جمعيت مختلف برای دفاع و حمايت از کودکان کار تشکيل شده است. برای نمونه مي‌توان از «جمعيت دفاع از کودکان کار و خيابان» و همچنين «انجمن حميات از کودکان کار» نام برد.

لازم به ذکر است که نيروهای پليس امنيت تهران در دوم آبان ۱۳۸۷ دفتر «جمعيت دفاع از کودکان کار و خيابان» را با حکم اداره اتباع خارجی پلمب کردند. سال قبل پليس امنيت به اين موسسه اخطار داده بود که مدت مجوز فعاليت موسسه باطل شده‌است و بايد از پليس امنيت مجوز گرفته شود. همچنين ايراداتی از جمله برگزاری کلاس‌های آموزشی مختلط و برگزاری کلاس‌های آموزشی برای کودکان مهاجر بر انجمن گرفته بودند. غرفه اين نهاد در بيست‌وسومين نمايشگاه بين‌المللی کتاب تهران، به دستور مدير ستاد هماهنگی نمايشگاه، تخليه شد و اعضای آن مجبور به خروج از نمايشگاه شدند.
.
READ MORE...

25 May 2010