20 November 2009


گزارشی تصویری از نمایشگاه نهاد کودکان مقدمند در آلمان - فرانکفورت

روز جمعه ۲۰ نوامبر ۲۰۰۹
کودکان به روایت تصویر
در روز جهانی‌ کودک و بیستمین سالگرد کنوانسیون حقوق کودک
نهاد کودکان مقدمند- آلمان
کمپین بین المللی علیه اعدام کودکان
. And here is the rest of it. READ MORE...

فصلي زشت در تاريخ. سرنوشت تراژيك ٥٠٠ هزار "كودك مهاجر"

عبارت "كودكان مهاجر" ذهن شما را متوجه چه ميكند؟ حتما به ياد سرنوشت و دردها و رنجهاي هزاران كودك آفريقايي و آسيايي و بهرحال جهان سومي مي افتيد كه تنها يا همراه با خانواده هايشان به كشورهاي اروپايي فرار كرده اند. اما نه. اين عنواني در مورد سرنوشت صدها هزار كودك انگليسي است كه مشخصا رنگ پوستشان هم سفيد بوده است و در واقع بايد آنها را "كودكان تبعيدي" ناميد. كمي صبر كنيد توضيح ميدهم. هفته گذشته "كوين راد" نخست وزير استراليا بخاطر دست داشتن دولت اين كشور در جنايت عليه هزاران كودك بريتانيايي پوزش خواهي كرد. او اين جنايت را "يك فصل زشت در تاريخ كشورش" ناميد. قرار است گوردون براون نخست وزير بريتانيا نيز در همين مورد عذر خواهي كند. يك عذرخواهي چند جمله اي كه آنهم زير فشار افكار عمومي صورت ميگيرد در مورد يك سلسله عظيم جنايات طي چندين دهه در حق كودكاني كه زندگي شان وحشيانه فنا شد، نميدانم چه دردي از چه كسي دوا ميكند. و اينجا در يك مطلب كوتاه متاسفانه نميشود حتي از گوشه اي از اين جنايات كه قلب انسان را عميقا بدرد مي آورد سخن گفت. فقط اميدوارم كه بتوانم خواننده را كنجكاو كنم كه در اين مورد در سايتها و كتابها تحقيق و مطالعه اي بكند تا متوجه شود كه سرمايه داري چيست. دموكراسي چيست. غرب و دولتهايش چه پديده هايي هستند. و بشريت چه رنجها كه نكشيده است. لطفا در اينترنت زير  عنوان
migrant children
 جستجو كنيد.




. داستان كمابيش از اين قرار است كه از سالهاي دهه سي ميلادي تا سالهاي دهه هفتاد، يعني حدودا از سال ١٩٣٠ تا ١٩٧٠ ، شماري حدود ٥٠٠ هزار كودك بريتانيايي به مستعمرات اين كشور گسيل شدند. اين رقم البته بهيچوجه دقيق نيست. ابتدا شمار آنها ده هزار بعد صد و سي هزار و اكنون بيش از پانصد هزار اعلام شده است. در اين كشورها و عمدتا استراليا اين كودكان در مزارع و كارگاهها و خانه هاي ثروتمندان به برده جنسي و كاري تبديل شدند. از كشورهايي مثل آمريكا و كانادا و زلاند نو نيز به عنوان كشورهاي وارد كننده "كودكان مهاجر" اسم برده شده است. اما تاكنون بيشتر اطلاعات از استرالياست كه بيش از ده هزار كودك به اين كشور گسيل شده اند. گسيل اين كودكان بر اساس يك قانون بنام قانون "مهاجرت كودكان" كه در سال ١٨٦٩ تصويب شده صورت ميگرفته است. هنوز اطلاعات زيادي از اوان دوره تصويب اين قانون افشا نشده است و آنچه افشا شده از جانب قربانياني است كه هنوز زنده اند و ميتوانند شهادت دهند. شماري حدود ٧٠٠٠ نفر آنها هنوز در استراليا زندگي ميكنند. شماري موفق شده اند در مقطعي به انگلستان بگريزند و همين ها بودند كه اين ماجراي دردناك را اول بار افشا كردند. اين كودكان هنگام گسيل از سه سال تا ١٣ سال سن داشتند. عمدتا كودكاني بدون يك فضاي خانوادگي معمولي بودند. كودكان بي سرپرست، يا كودكاني كه پدر و مادرانشان از هم جدا شده بودند و مثلا تحت سرپرستي مادراني فقير بودند كه استطاعت رسيدگي به كودكانشان را نداشتند، يا كودكان يتيم و بي پدر و مادر كه زير سرپرستي دولت بودند، توسط مقامات دولتي و حتي با اطلاع دربار براي اين ماموريت انتخاب ميشدند. كليسا و يك سري موسسات دولتي و غير دولتي دست اندركار انجام اين ماموريت بودند. هدفي كه براي اين گسيل گسترده كودكان معصوم اعلام شده بود يك هدف "انساني و خيرخواهانه" بود. اما اكنون افشا شده است كه هدف اصلي و رسمي و ثبت شده اين اقدام گسترده اين بود كه مستعمرات انگليس كه در عين حال كم جمعيت بودند و نيروي كار كافي نداشتند با "جنس سفيد" تكميل شوند تا از نظر نژادي نيز به انگلستان نزديك تر شوند. (اين عبارت "جنس سفيد" رسما در اسنادشان هست) به والدين اين كودكان معمولا گفته ميشد كه فرزندانشان در استراليا توسط يك خانواده انگليسي به فرزندي پذيرفته شده اند. به كودكان گفته ميشد كه پدر و مادرشان مرده اند. بعد از مهاجرت حتي خواهران و برادران را براي هميشه از هم جدا ميكردند و ديگر امكان تماس با انگلستان را نداشتند. ابتدا به آنها اين تصوير داده ميشد كه به يك سفر تفريحي و موقت ميروند. دنياي زيبا و كودكانه اي براي اين قربانيان كوچك تصوير ميشد و آنها را با كشتي راهي مستعمرات ميكردند. "جان هنسي" يكي از قربانيان ميگويد "آنچنان فضايي ايجاد ميكردند كه كودكان داوطلبانه راهي استراليا شوند. به ما گفته ميشد آنجا كانگورو ها شمارا به مدرسه ميبرند. سرزمين شير و عسل است. همه جا پر از ميوه است. اينها را ميگفتند و (ما) كودكان كوچك بيگناه ، به دام مي افتاديم". تصاويري كه برخي از بازماندگان اين جنايت تعريف ميكنند براستي قابل بازگو كردن نيست. يكي از آنها ميگويد در يك مركز نگهداري يتيمان كه توسط كليسا اداره ميشد نگهداري ميشده است. و "برادران روحاني روزي صد بار به من تجاوز ميكردند و حتي مسابقه ميگذاشتند كه چه كسي به دفعات بيشتري ميتواند به من تجاوز كند. آنها از چشمهاي آبي من خوششان مي آمد و من مدام به صورتم ضربه ميزدم كه رنگ چشمهايم كبود و زشت شود تا شايد از دست آنها خلاص شوم". يكي ديگر از قربانيان ميگويد در يك مركز ويژه كودكان بي سرپرست نگهداري ميشد. آنجا مردان پدوفيلي كار ميكردند. يكي از آنها وقتي كه با كودكي حرف ميزد جلوي چشم ديگر كودكان دستهايش را در شلوار كودك ميكرد. آخر هفته اجازه داشت كودكي را با خود به خانه ببرد". و اين كودكان فقط مورد تجاوز قرار نميگرفتند. مورد استثمار برده وار نيز قرار ميگرفتند. يكي از آنها ميگويد صبح ساعت ٤ مارا بيدار ميكردند تا به مزرعه براي كار برويم. كار بسيار سنگين و سخت بود. و در تمام روز تا شب بايد كار ميكرديم. "ساندرا انكر" دختر شش ساله اي بود كه به او گفته شد براي سفري تفريحي به آفريقا ميرود اما او از ملبورن استراليا سر در آورد و آنطور كه خود با بغض ميگويد "براي هميشه به ملبورن (استراليا) تبعيد شدم" و بعد از زندگي وحشتناك خود در استراليا طي چهل سال با گريه سخن ميگويد. برخي از اين قربانيان در مورد اين جنايت و زندگي تراژيك خود كتاب نوشته اند. و... شرح همه ماجرا براستي غير ممكن است.



اينجا روح سرمايه داري با هيبتي كاملا ملموس جلوي چشم قرار ميگيرد. دولت انگلستان و دولتهاي كشورهاي مربوطه از حقيقت ماجرا خبر داشتند و برايشان سرنوشت اين كودكان اصلا مهم نبود. كودكان بي سرپرست براي دولت انگلستان و طبقه اعيان صاحب سرمايه هزينه اي در برداشتند. اين دولت طبق قوانينش ناچار بود بهرحال زندگي آنها را تامين كند. راهي كه پيدا كردند اين بود كه به كمك كليسا و كشيشان خودرا از شر اين كودكان در انگلستان كه هزينه در بر دارد خلاص كنند و آنها را راهي گوشه ديگري از قلمرو اين كشور نمايند كه قوانين دفاع از كودك در آنها جاري نيست. و ميشود اين كودكان را وحشيانه به كار كشيد و به جاي پرداخت بخشي از سود سرمايه براي تامين زندگي آنها، از اين كودكان سود بيرون كشيد. و در عين حال با صادر كردن "جنس سفيد" به مستعمراتي كه رنگ آدمهايش عمدتا غير سفيد بوده است، ثبات و همگوني بيشتري را براي نظام تامين كرد. با يك تير چند نشان! واقعا آيا اينكه ميگوييم حتي همين قوانين نيم بند تامين اجتماعي و دموكراتيك و غيره در غرب را هم جنبش كارگري و راديكال و چپ به دولتها و طبقه كثيف و خونخوار سرمايه دار تحميل كرده است، خودرا بروشني نشان نميدهد؟ نخست وزير استراليا ميگويد اين فصلي زشت در تاريخ كشورش ميباشد. اما تاريخ كشور ايشان و تمام كشورهاي سرمايه داري پر از چنين فصول زشت و كثيفي است. و تنها روزي كه كل دوران سلطه نظام سرمايه داري بعنوان "فصلي زشت در تاريخ بشر" اعلام شود ميتوان اميدوار بود كه انسانها نفس راحتي بكشند.*
.
READ MORE...

19 November 2009

مراسم چهلم بهنود شجاعی به اعتراض علیه اعدام کودکان تبدیل شد. آژانس ايران خبر - ۱۳۸۸/۸/۲۸

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران : بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، صبح امروز مراسم چهلم بهنود شجاعی در بهشت زهرا با حضور بیش از 100 برگزار شد.

مراسم چهلم بهنود شجاعی روز پنجشنبه 28 آبان ماه در گورستان بهشت زهرا برگزار گردید . این مراسم همان طوری که قبلا اعلام شده بود از ساعت 10:00 صبح آغاز شد.تعداد زیادی از مردم در این مراسم شرکت داشتند که از جملۀ آنها فعالین حقوق کودکان،زنان و کارگران بودند.شرکت کنندگان در این مراسم با روشن کردن شمع و قرار دادن گل بر آرامگاه بهنود شجاعی آغاز گردید.
. افراد شرکت کننده در این مراسم نسب به اعدام کودکان و بخصوص بهنود شجاعی که صادق لاریجانی رئیس قوۀ قضائیه منصوب ولی فقیه برای ایجاد رعب و وحشت در جامعه بکار می برد را محکوم کردند.
آنها اعلام می کردند که حضور ما در اینجا برای اعتراض به اعدام کودکان و پایان دادن به این جنایت که در حال حاضر بیش از100 نفر از کسانی که در سنین کودکی مرتکب جرم شده اند و در انتظار اجرای حکم اعدام بسر می برند هستیم .
این مراسم تا ساعت 11:00 ادامه داشت . در این مراسم بیش از 100 نفر شرکت داشتند.فضای مراسم امروز بیشتر اعتراض علیه اعدام کودکان بود.
در این مراسم تعدادی از نیروهای لباس شخصی حضور داشتند و افراد شرکت کننده را زیر نظر داشتند.
.
READ MORE...

بار نظام ولايی بر دوش کودکان کار تصاوير کودکان کار ايران آدامس، جعبه، طناب، بستني، فشفشه برای کودک

/
روشنگری. 17 مهر"8 اکتبر" در سال 1953 از طرف يونيسف به عنوان روز جهانی کودک نام گذاری شد. برخلاف بسياری از روزهای بين المللی مثل روز کارگر در اول ماه مه و روز جهانی زن در 8 مارس، روز جهانی کودک در جمهوری اسلامی ايران ممنوع نيست و کودکان را مانند کارگران و زنانی که در روز بين المللی خود مراسم برگزار می کنند، به بهانه اين روز شلاق نمی زنند.

http://www.roshangari.net/
روشنگری. 17 مهر"8 اکتبر" در سال 1953 از طرف يونيسف به عنوان روز جهانی کودک نام گذاری شد. برخلاف بسياری از روزهای بين المللی مثل روز کارگر در اول ماه مه و روز جهانی زن در 8 مارس، روز جهانی کودک در جمهوری اسلامی ايران ممنوع نيست و کودکان را مانند کارگران و زنانی که در روز بين المللی خود مراسم برگزار می کنند، به بهانه اين روز شلاق نمی زنند.
روشنگری. 17 مهر"8 اکتبر" در سال 1953 از طرف يونيسف به عنوان روز جهانی کودک نام گذاری شد. برخلاف بسياری از روزهای بين المللی مثل روز کارگر در اول ماه مه و روز جهانی زن در 8 مارس، روز جهانی کودک در جمهوری اسلامی ايران ممنوع نيست و کودکان را مانند کارگران و زنانی که در روز بين المللی خود مراسم برگزار می کنند، به بهانه اين روز شلاق نمی زنند.

http://www.roshangari.net/
روشنگری. 17 مهر"8 اکتبر" در سال 1953 از طرف يونيسف به عنوان روز جهانی کودک نام گذاری شد. برخلاف بسياری از روزهای بين المللی مثل روز کارگر در اول ماه مه و روز جهانی زن در 8 مارس، روز جهانی کودک در جمهوری اسلامی ايران ممنوع نيست و کودکان را مانند کارگران و زنانی که در روز بين المللی خود مراسم برگزار می کنند، به بهانه اين روز شلاق نمی زنند.

اما انبوهی از کودکان ايران نيز به نوبه خود وقت و فرصت برای برگزاری يا شرکت در مراسم روز جهانی کودک را ندارند.آنها "کار" دارند و وقت و فرصت برای اين نوع "تشريفات" را ندارند و اغلب اساسا از وجود چنين روزی بی خبرند.

آدامس، طناب، جعبه،بستني، فشفشه، آجيل، اسباب بازی و چيزهايی از قبيل آنها وسايلی است که قاعدتا کودک با آنها بازی ميکند، کام خود را شيرين ميکند، امروز خود را به کمک آنها شاد ميگذراند و با استفاده از تجربه ها و خلاقيت های نهفته در بازی ها و شادی های امروز، فردای روشن خود را می سازد.

اما در رابطه با ميليون ها کودک ايراني، اين جملات "انشا" يی بی ربط است. "وسايل بازی و نشاط کودک" برای آنها ابزار کار است. "امروز"، آنها همراه با جعبه ها و بسته های آدامس، بار نظام ولايی حاکم را بر دوش می کشند، و "فردا" ی آنها يک علامت سوال بزرگ را در مقابل خود دارد.

به اميد آنکه جنبش پرتوان آزاديخواهی که بر پا خواسته است بار نظام اسلامی حاکم را از دوش امروز کودکان بردارد و علامت سوال را از مقابل فردای آنها پاک کند که فردای روشن ايران و کودکان ايران را آسايش امروز کودکان ما می سازد.
READ MORE...

ايجاد پادگانهای نظامی در مدارس ابتدائی

شمس الدين امانتی
November 18, 2009

دست و پا زدن بی فرجام و لجام گسيختۀ مسؤلين رژيم جمهوری اسلامی در پيشگيری از نقش و تأثير نسل جوان ايران در اعتراضات توده ای اخير، مخصوصآ در ايجاد شكاف عميقی كه اين نسل همراه با مبارزات توده های معترض به تماميت اين رژيم طی سه دهه در بدنه و پايه های بنيادی آن ايجاد كرده اند. رژيم را وادار كرده تا به زعم خود از پائين آنهم از مدارس ابتدائی در آينده اين روند اعتراضی نسل جوان را سد كند!؟.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی وزارت آموزش و پرورش، محمد صالح جوکار رئیس سازمان بسیج دانش آموزی و فرهنگیان گفته است"هدف از ایجاد پایگاه مقاومت در مدارس ابتدائی، گسترش فعالیتهای بسیج در این دوره است چرا که اثر پذیری دانش آموزان در سنین پائین بیشتر از سایر سنین است و بهمین دلیل قصد ترویج و نهادینه کردن تفکر انقلاب و بسیج را در بین دانش آموزان ابتدائی داریم". نامبرده از "٦هزار واحد مقاومت بسیج در مدارس ابتدائی برای اولین بار در ايران خبر داد".
وسپس اضافه كرد،"هم اکنون ٤ میلیون و ٦٠٠ هزار دانش آموز در مقطع راهنمائی و متوسطه و ٣٢٠ هزار فرهنگی و معلم عضو بسیج هستند". دست و پا زدن بی فرجام و لجام گسيختۀ مسؤلين رژيم جمهوری اسلامی در پيشگيری از نقش و تأثير نسل جوان ايران در اعتراضات توده ای اخير، مخصوصآ در ايجاد شكاف عميقی كه اين نسل همراه با مبارزات توده های معترض به تماميت اين رژيم طی سه دهه در بدنه و پايه های بنيادی آن ايجاد كرده اند. رژيم را وادار كرده تا به زعم خود از پائين آنهم از مدارس ابتدائی در آينده اين روند اعتراضی نسل جوان را سد كند!؟.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی وزارت آموزش و پرورش، محمد صالح جوکار رئیس سازمان بسیج دانش آموزی و فرهنگیان گفته است"هدف از ایجاد پایگاه مقاومت در مدارس ابتدائی، گسترش فعالیتهای بسیج در این دوره است چرا که اثر پذیری دانش آموزان در سنین پائین بیشتر از سایر سنین است و بهمین دلیل قصد ترویج و نهادینه کردن تفکر انقلاب و بسیج را در بین دانش آموزان ابتدائی داریم". نامبرده از "٦هزار واحد مقاومت بسیج در مدارس ابتدائی برای اولین بار در ايران خبر داد".
وسپس اضافه كرد،"هم اکنون ٤ میلیون و ٦٠٠ هزار دانش آموز در مقطع راهنمائی و متوسطه و ٣٢٠ هزار فرهنگی و معلم عضو بسیج هستند".
كسری اين آمار به منظورحقانيت بخشيدن به نيروی شكست خورده بسيج ٢٠ ميليونی سر از مدارس ابتدايی در آورده است.
با جمعبندی سرانگشتی از اظهار نظر اين مزدور رژيم به اين نتيجه خواهيم رسيد. كه رژيم به دنبال اعتراضات توده ای اخير در ايران، دانش آموزان مدارس راهنمائی و دبيرستانی را كه با صرف هزينه و انرژی زيادی در راه آماده سازی اين نسل جوان به قصد نهادينه كردن تفكر انقلاب و بسيج، قطع اميد كرده است.
به همين دليل اين مسؤل بسيجی قاتل و نيرويش كه عملكرد وحشيانه آنها در گذشته و در جريان اعتراضات توده ای اخير بر كسی پوشيده نيست، مغول وار به سراغ دانش آموزان كلاسهای اول تا پنجم مدارس ابتدائی حمله ور شده است. تا به زعم خود از دانش آموزان كلاس اول جهت نهادينه كردن تفكر انقلاب و بسيج استفاده كند.
در تكميل اين پروژه ضد دانش آموزی رژيم، و بنا به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وزارت آموزش و پرورش، زهرا پناه روا معاون فرهنگی و دفتر فضاسازی قرآنی اعلام کرد،"حدود 4 هزار نفر به عنوان مدرس تربیت سیاسی در مدارس سطح کشور به زودی فعالیت میکنند". به همين منظور كارشناسان تربيت سياسی آموزش و پرورش فعاليت‌های فرهنگی شايسته‌ای را در راستای مقابله با تهديد‌هائی كه از طرف بيگانگان، دانش‌آموزان را تهديد مي‌كند انجام داده اند. علاوه بر اين وظيفه بايد راه درست مقابله با تهاجم فرهنگی كه يك خطر جدی برای دانش‌آموزان است را توضيح دهند.
رژيم با ايجاد رعب و وحشت، توحش و شكنجه، سركوب و زندانی، تجاوز و اعدام كه همگی آنها از بركت اسلام ارتجاعی جمهوری اسلامی است، ره بجائی نبرده است. نتيجه اين اعمال وحشيانه رژیم در اعتراضات اخير و درميان معترضين به تماميت اين نظام، تظاهرات ميليونی ضد رژيم و به زير كشيدن عكس خامنه ای و به آتش كشيدن آن شد.
خمينی مرتجع ميگويد،"همه سعادت‌ها و شقاوت‌ ها انگيزه‌اش از مدرسه ‌هاست و كليد دست معلمين است".
در نظامی ارتجاعی اين رژيم، شقاوت و درندگی از مشخصات بارز آن بوده و هست. تنها مقوله ای كه در همۀ عرصه های آموزشی در سيستم حكومتی اين رژم غايب است، سعادت و خوشبختی است. از زمان برسر كار آمدن نظام ديكتاتوری جمهوری اسلامی نه اينكه هيچ ارزشی برای معلمين مبارز و فداكار ما قائل نيستيد. بلكه در اغلب موارد كليد سعادت و خوش بختی را با ارعاب، شكنجه و زندانی كردن اين استادان زحمتكش و فداكار از آنها سلب كرديد. و بجای كليد سعادت به دست آنها دستبند زديد، سپس زندانی و به اعدام محكوم كرده ايد. و جای خالی آنها را با مأمورين پرورشی، روحانيون اطلاعاتی و هم اكنون با استقرار ٦ هزار واحد بسيجی به همراه ٤ هزار نفر خبرچين بنام"مدرس تربیت سیاسی" جايگزين، و شروع نافرجامی از سيستم رسمی جاسوسی جديدی را به منظور كنترل و ايجاد فضای رعب و وحشت و نظارت بر رفتار دانش‌آموزان و معلمان در مدارس را آغار كرده ايد.
به منظور تكميل اين پروژه توسط باندهای مافيائی سپاه پاسداران نيز، نه تنها در كوچه و بازار بلكه در داخل مدارس جهت به انحراف كشاندن دانش آموزان اقدام به فروش مواد مخدر كرده ايد. اكنون تصميم گرفتيد آنها را از مدارس اخراج كنيد. و بعد از مدتی نه چندان دور اين جوانان را به عنوان ارازل و اوباش روانه زندانها خواهيد كرد.
با اين نظارت پلیسی، تفتیش عقاید و فساد اداری در اين سيستم آموزشی دينی، موقعيت و جايگاه واقعی معلمان و اتوريته معنوی آنها در جامعه و مخصوصآ نزد دانش آموزان به هيچ وجهی خدشه دار نخواهد شد. بلكه پيشگيری و دخالت پليسی اين جاسوسان رژيم در حيطه فعاليت معلمين و كنترل آنها توسط اين خبرچين هاست كه باعث نگرانی همۀ ما مخصوصآ والدين دانش آموزان خواهد شد. پرورش، و رشد فكری نسل آينده ساز مابا اين همه مشغله های پيچيده، غير ضروری و كهنه پرستانه به كجا ختم ميشود؟ با توجه به همۀ اين محدوديت ها و فشار روزافزون رژيم بر معلمان مبارز و فدا كار ما چگونه تعليم آموزش و پرورش سكولار، مدرن و غيردينی را به دانش آموزان ياد خواهند داد؟ كه بنظر من مسئله ای مهم و قابل بر رسی است. متأسفانه سكوت، عدم دخالت و تفكر نوعی از سازش غالب بر كانون های صنفی معلمان ايران، دست رژيم را برای اجرای اين سيستم غير انسانی تا حدی باز گذاشته است. اميدواريم در اين شرايط حساس انسانهای شريف و آزاديخواه در درون اين تشكلها كه تعدادی از آنها نيز هم اكنون در زندانهای رژيم جمهوری اسلامی به سر ميبرند، در كمك به همكاران و دانش آموزان خود توجه بيشتری مبذول دارند.
استقرار اين نيروهای ضد بشری در مدارس آنهم در سطح ابتدائی هشداری است جدی، نه تنها به والدين دانش آموزان و معلمان مبارزی كه به سرنوشت دانش آموزان خود علاقمند هستند. بلكه به همۀ آزاد انديشانی نيز مربوط خواهد شد، كه مخالف طرح اسلامی کردن مدارس و تبديل آن به پادگانهای نظامی در ايران هستند. تحمیل اين فضای دینی و اجباری از طريق امامان جمعه در مدارس و حضور انواع و اقسام روحانيون جاسوس و متجاوز در مراكز آموزشی، که تاريخآ با مقاومت نسل جوان روبرو شده است. در اين دوره نيز با كسب تجاربی كه همگی ما، مخصوصآ نسل جوان ايران در جريان مبارزات توده ای اخير كسب كرده است راهنمائی است برای مقابله با اين پروژه دينی و ارتجاعی رژيم جمهوری اسلامی در مدارس.
كارگران عزيز، دانشجويان مبارز و مردم شريف و آزاديخواه ايران، دانش آموزان ابتدايی ما جهت پيشگيری از اين طرح ارتجاعی رژيم احتياج به كمك شما دارند.


چهارشنبه ٢٧ آبان ١٣٨٨
READ MORE...

مرگ 3 دانشجو و 14 دانش آموز مبتلا به آنفلوانزای خوکی

خبرگزاری حکومتی مهر: عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی از ارائه گزارش وزارتخانه های علوم، تحقیقات و فناوری و بهداشت درباره آنفلوآنزای نوع A به کمیسیون آموزش مجلس خبر داد و گفت: تاکنون 3 دانشجو بر اثر آنفلوآنزای نوع A جان خود را از دست داده اند.
علی کریمی فیروزجانی افزود: وی اظهار داشت: بر اساس گزارش وزارت بهداشت طبق آخرین آمار تاکنون 58 نفر به دلیل بیماری آنفلوآنزای نوع A جان خود را از دست داده اند که از این تعداد 14 نفر دانش آموز و 3 نفر دانشجو بوده اند.
عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس گفت: 2 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی شیراز و 1 نفر از دانشجویان دانشگاه غیرانتفاعی مشهد بر اثر آنفلوآنزای نوع A جان خود را از دست داده اند.
نماینده بابل در مجلس به مشکلات وزارتخانه های آموزش و پرورش و بهداشت در خصوص عدم تامین اعتبارات از سوی دولت اشاره کرد و گفت: دولت باید 10 میلیارد تومان برای پیشگیری از آنفلوانزای نوع A در دستگاههای مختلف را اختصاص می داد که مسئولان وزارت آموزش و پرورش اعلام کردند که سهم آنها از این اعتبار تا کنون واریز نشده است.
عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس، گفت: هنوز بسیاری از مدارس کشور به تجهیزات بهداشتی مجهز نشده اند و به طور مثال آن طور که عنوان شد بیش از یکهزار مدرسه در استان سیستان و بلوچستان به تجهیزات بهداشتی در دستشوییها مجهز نیستند. READ MORE...

شعار نویسی دانش آموزان مدرسه ایرانی دوحه قطر

READ MORE...

دادگاه قانونی اساسی روسیه اجرای حکم اعدام را ممنوع کرد

مسکو، 28 آبان، خبرگزاری «ریا نووستی»/ دادگاه قانون اساسی روسیه اجرای حکم اعدام در روسیه را بعد از اول ژانویه سال 2010 نیز ممنوع کرد زمانی که مهلت تعلیق بر اجرای اشد مجازات به پایان می رسد
مسکو، 28 آبان، خبرگزاری «ریا نووستی»/ دادگاه قانون اساسی روسیه اجرای حکم اعدام در روسیه را بعد از اول ژانویه سال 2010 نیز ممنوع کرد زمانی که مهلت تعلیق بر اجرای اشد مجازات به پایان می رسد

"رییس دادگاه قانون اساسی روسیه گفت: این رای نهایی است و غیر قابل تجدید نظر است
READ MORE...

مراسم چهلم بهنود شجاعی به اعتراض علیه اعدام کودکان تبدیل شد

بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، صبح امروز مراسم چهلم بهنود شجاعی در بهشت زهرا برگزار شد.
تعداد زیادی از مردم در این مراسم شرکت داشتند که از جملۀ آنها فعالین حقوق کودکان بودند.
ا
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، صبح امروز مراسم چهلم بهنود شجاعی در بهشت زهرا برگزار شد.
تعداد زیادی از مردم در این مراسم شرکت داشتند که از جملۀ آنها فعالین حقوق کودکان بودند.
افراد شرکت کننده در این مراسم نسب به اعدام کودکان و بخصوص بهنود شجاعی که صادق لاریجانی رئیس قوۀ قضائیه منصوب ولی فقیه برای ایجاد رعب و وحشت در جامعه بکار می برد را محکوم کردند.
آنها اعلام می کردند که حضور ما در اینجا برای اعتراض به اعدام کودکان و پایان دادن به این جنایت که در حال حاضر بیش از100 نفر از کسانی که در سنین کودکی مرتکب جرم شده اند و در انتظار اجرای حکم اعدام بسر می برند هستیم .
این مراسم تا ساعت 11:00 ادامه داشت . در این مراسم بیش از 100 نفر شرکت داشتند.فضای مراسم امروز بیشتر اعتراض علیه اعدام کودکان بود.
در این مراسم تعدادی از نیروهای لباس شخصی حضور داشتند و افراد شرکت کننده را زیر نظر دشتند .
28 آبان 1388 برابر با 19 نوامبر 2009 READ MORE...

کودک آزاری


رويا بحرينى


ستم عريان و بی عدالتی
اجتماعی، سلب حقوق انسانی،
جنگ و بی خانمانی و گرسنگی، اين
مظاهر جامعه ی سرمايه داری
بيشترين آسيب ها را به کودکان وارد
می کند. و در اين بربريت است که
کودک آزاری به امری روزمره بدل
گرديده است.
کودک آزاری در جوامع
طبقاتی پيش از سرمايه داری نيز
وجود داشته است اما سرمايه بدان
نقش ديگری می بخشد . سيستم
ماشينی همه اعضای خانواده را به
بازار کار می کشاند . سرمايه اکنون
ديگر " کودکان و نوجوانان را می خرد،
کارگر پيش از اين قوه ی کار خود را
می فروخت که آن را به منزله عاملی
مختار در يد اختيار داشت . اما اکنون
زن و فرزندش را می فروشد . او برده

فروش شده است " (کاپيتال ص.

۴۴۴
ترجمه ی هاديان

     
                    http://www.barnenforst.com/Farsi/Amir_haftgi/nashriye66.pdf
READ MORE...

سرمایه داری و «روز مبارزه با کودک آزاری»

معنی «آزار کودک» چیست؟ چرا کودکان آزارداده می شوند؟ ریشه کودک آزاری درکجا قرار دارد؟ برای این که کودکان آزارداده نشوند چه کار باید کرد؟ و بالاخره کودک آزاری کی، کجا و در چه شرایطی از بین خواهد رفت؟ این ها مهم ترین پرسش های مربوط به این موضوع هستند و در زمره مطرح ترین سئوالات روز جنبش جهانی طبقه کارگر قراردارند.

معنی «آزار کودک» چیست؟ چرا کودکان آزارداده می شوند؟ ریشه کودک آزاری درکجا قرار دارد؟ برای این که کودکان آزارداده نشوند چه کار باید کرد؟ و بالاخره کودک آزاری کی، کجا و در چه شرایطی از بین خواهد رفت؟ این ها مهم ترین پرسش های مربوط به این موضوع هستند و در زمره مطرح ترین سئوالات روز جنبش جهانی طبقه کارگر قراردارند.

آزار کودکان بدون هیچ اما و اگر عظیم ترین آزارهاست. نظام سرمایه داری هر لفظی را به بیان سراسر وارونه، دروغین و مسخ شده یک واقعیت بدل می کند. وقتی که بانیان این نظام از آزار کودک سخن می گویند قبل از هر چیز واقعیت کودک آزاری را تحریف می کنند. بر دنیای آزار کودکان پرده می کشند. ریشه آزار کودکان را از انظار مخفی می سازند. راه هر نوع مبارزه واقعی و مؤثر با آزار کودکان را سد می کنند. سرمایه داران، متفکران، فیلسوفان، جامعه شناسان، روانکاوان و روانشناسان، دولتمردان و مربیان آموزشی که با سر سرمایه به دنیا و به زندگی کودکان نظر می اندازند چنین می کنند. نظام سرمایه داری نظام آزار انسان است و این آزار بیش از همه، مهلک تر از همه و بسیار جانکاه تر و کشنده تر از همه بر کودکان تحمیل می شود. نظام سرمایه داری پهندشت تولید فقر در بیکران ترین ابعاد است و فقر به نوبه خود کوره سوزان آزار آدمیزاد است. کودکان در لای شعله های سرکش قهرآمیز این کوره بسیار پرشتاب تر، ضعیف تر، سهل تر و بی دفاع تر ذوب می گردند. فقر آتشی است که تار و پود هستی کودک را خاکستر می کند. گرسنگی، سوء تغدیه، انواع و اقسام بیماری های جسمی ناشی از بی غذایی، نداشتن امکانات دکتر و دارو و درمان، تباهی تن، فرسودگی روح، زجر شکم خالی و افتادن به ورطه مرگ آثار مستقیم و عریان فقری است که لحظه به لحظه توسط سرمایه بازتولید می شود. بلایای دیگری که فوج فوج و توفان وار از منجلاب فقر ناشی از موجودیت سرمایه نشأت می گیرند و با بیرحمی تمام به جان کودک می افتند هر کدام از دیگری کشنده تر و هلاکت بارترند. کودک فقیر صدر تا ذیل زندگی خود را با دیگران قیاس می کند. در همه جا و در هر مقایسه ای دنیای تبعیض و فروماندگی و استیصال را می بیند. سخت احساس حقارت می کند. خود را موجودی نفرین شده و مطرود و زائد می انگارد. هر نوع راه رشد و شکوفایی استعداد و بالیدن را بر روی خود بسته می بیند. همه این ها و هر کدام سهمگین تر از دیگری چون پتک بر شخصیت کودک فرود می آید و انسانیت او را خرد و خمیر می کند. فقر راه آموزش و بالندگی را بر کودک می بندد. داغ حسرت کلاس درس را بر بند بند وجود او می کوبد. میان او و دنیای رشد انسانی دیوار می کشد. به زندگی مذلت بار آکنده از انواع حقارت ها در بیغوله های بیسوادی و درماندگی و فرومایگی او لباس تقدیر می پوشاند. فقر، انسان بودن و برخورداری از رشد انسانی و احساس شخصیت و قابلیت بلوغ انسانی را در کودک می کشد و زندگی غیرانسانی را روال عادی زندگی کودکان می کند. فقر پدیده ذاتی و جهان شمول نظام سرمایه داری است. هر کجا که سرمایه هست فقر هست. جهان سرمایه داری جهان فقر سراسری انسان است. در این جهنم هر کجا که فقر اندکی کمتر است دلیلش فقط این است که در جای دیگر بسیار سرکش تر، حادتر و کشنده تر انسان ها را و کودکان را در آتش بیداد خود خاکستر کرده است. کودک فقیر در زیر شلاق دردناک و مرگزای فقر به جای مدرسه راهی بازار فروش نیروی کار می شود. او در جهنمی که با هیزم خشک اجبار کارمزدی می سوزد، و در پشت دیوارهای آهنینی که سرمایه از همه سو بر سر راه تغذیه و آموزش و هر نوع زندگی ابتدایی انسانی وی کشیده است کل وجود خویش را به کوره تفتان سودسازی سرمایه تسلیم می کند. به آجرپزی ها روی می آورد. سراغ شیشه سازی ها می رود. راه زیرزمین های تیره و تار قالی بافی ها را پیش می گیرد. پشت بند بارکشی بر شانه نحیف و شکننده خود می بندد. به جای مدرسه و درس و دانش و دانشگاه بالاجبار به سوی بیغوله های فروش نیروی کار می رود. به جای آن که قطره قطره بیاموزد و رشد کند و پرورش یابد، ذره ذره در سیل مذاب سرمایه ذوب می شود و می فرساید و نابود می گردد. جسم او، جان او، شخصیت و کیان انسانی او، آرزوها و انتظارهای او، احساسات و عواطف و همه علائق پاک بشری او در سیلاب اضافه ارزش ها، سودها و سرمایه ها حل می شود و به سرمایه سرمایه داران تبدیل می شود. او در زیر شلاق بیرحم اجبار سرمایه، در پای معبد سود سرمایه ها قربانی می شود. زندگی کاری کودک از اینجا آغاز می شود. اما این راه، پیچ و خم ها و دالان های سیاه تباهی ساز آن سخت بی انتها است. سرمایه داران و نظام سرمایه داری در درون این بیغوله های مرگ کل جسم و روان کودک را بر باد می دهند. اما به محض احساس بی نیازی به نیروی کار ماورای ارزان او حتی همین کارها را هم به او نمی دهند. کودک کارگر بازهم در زیر گیوتین تیز اجبار سرمایه باید راه زباله دانی ها، دستفروشی در کنار خیابان ها، شستن شیشه ماشین ها، دستمال کشی کفش پولداران و هزاران کار لعنتی تحقیرآمیز شخصیت سوز را در پیش گیرد. مجبور می شود از بام تا شام در میان زباله ها چرخ بخورد تا شاید قطعه پلاستیکی برای فروش دست و پا کند. از کل 16 میلیون کودک 6 تا 14 ساله ایرانی حدود 4 میلیون در چنین شرایطی کار می کنند، استثمار می شوند و از هستی ساقط می گردند. اینان همه مجبورند ابتلا به هپاتیت و ایدز و بیماری های دیگر را مسیر عادی زندگی روزمره خود سازند تا شاید لقمه نانی به شکم گرسنه خود و شاید هم مادر و پدر و خانواده مفلوک و گرسنه خویش برسانند. این کودکان در همین گذر خطر تجاوز و اعتیاد و مصائب دیگر را باید به جان بخرند. در نظام سرمایه داری ایران حداقل نیمی از کل این نفرین شدگان داغ لعنت خورده خردسال مورد تجاوز جنسی قرار می گیرند. جمعیت زیادی از آن ها توسط باند سرمایه داران کودک دزد ربوده می شوند تا در بازار تجارت جنسی، در بازار فروش اعضای بدن و در منجلاب های دیگر تولید سود سرمایه پرپر گردند. کار کودکان در ایران جزء جدایی ناپذیری از روند ارزش افزایی و بازتولید سرمایه است. قریب 4 میلیون خردسال در درون این دوزخ کار می کنند. هر روز یک شیفت و گاه چند شیفت در شاق ترین و کشنده ترین شرایط کاری جان می کنند و استثمار می شوند. کودک کارگر به مظلومانه ترین شکل استثمار می شود، زیرا هم مطیع تر است و راحت تر تن به کار می دهد، هم مقاومت اش در مقابل ستم کمتر است و قادر به دفاع از خود نیست، هم بی پشت و پناه تر است و حتی از همان حقوقی که قانون بردگی مزدی برای کارگر به رسمیت شناخته محروم است و، از همه مهم تر، هم نیروی کارش بمراتب ارزان تر است. دستمزد کارگران خردسال به زحمت کفاف نان روزانه خود آنان را می دهد. بخش اعظم آنان کارتون خوابند و شب ها را روی کارتون در درون پارک ها یا در حاشیه کوچه ها و خیابان ها به صبح می رسانند. شمار این خردسالان کارتون خواب به طور انفجارآمیزی در حال افزایش است و فقط در سال 87 دو برابر شده است. آنچه بر سر این کودکان می رود و نوع بلاهایی که بر آنان تحمیل می شود، نه فقط از سنخ دژخیمانه ترین و سفاکانه ترین کودک آزاری ها بلکه کثیف ترین و تبهکارانه ترین جنایت ها علیه حرمت انسانی است. سرمایه داری ایران و دولت سرمایه داران ایران با کودکان چنین می کند و کودک آزاری را در این مقیاس به جریان عادی زندگی میلیون ها کودک تبدیل کرده است.

فقر استعدادها را از بیخ و بن درهم می کوبد. فرض کنیم که کودک فقیر با دنیای فداکاری ها و از خودگذشتگی های پدر و مادر فقیرش راه مدرسه را در پیش گیرد. در این حالت نیز شمشیر فقر همه جا آخته و خارج از غلاف، آماده سلاخی بر فراز سر او در جولان است. او به دلیل سوء تغذیه توانایی کافی برای آموختن ندارد. مدام و در همه لحظات به نداری می اندیشد. حافظه، ذهنیت، حواس و مشغله های فکری او پرورده های مستقیم فقرند. او در همه وجود خویش تحقیر شده است و در محیط مدرسه کوه این تحقیر را بیشتر و بیشتر بر سر خود سنگین می بیند. کودک فقیر خانواده کارگری هیچ بارقه امیدی برای ادامه درس خواندن در پیش روی خود نمی بیند. وجود خود را مهمان ناخوانده محیط آموزش و مدرسه می پندارد. یقین دارد که راه زندگی وی راه کوره پزخانه ها، شیشه بری ها، مواد فروشی ها، بازارهای تجارت سکس و نوع این ها است. نظام سرمایه داری او را در درون حصارهای آهنین دنیایی محصور ساخته است که هیچ کورسویی از افق زندگی متعارف انسانی بر آن نمی تابد. کودکان فقرزده کارگرزاده در چنین جهنمی نمی توانند به درس و یادگیری و رشد و بلوغ فکری بیندیشند. بسیاری از آنان با وجود داشتن استعداد، پشتکار و علاقه زیاد مجبور به ترک تحصیل می شوند. پسران راهی بازار کار و دختران به اجبار راهی خانه شوهر می شوند. کودکانی که در خانواده های ازهم پاشیده و نابسامان زندگی می کنند - خانواده هایی که پدر یا معتاد است یا به هرعلت زن و بچه اش را رها کرده و رفته و مادر برای سیر کردن شکم خود و فرزندانش مجبور به تن فروشی شده است - به طور معمول جمعیت مردودین را تشکیل می دهند و آن قدر مردود می شوند تا راه فروش نیروی کار کودکانه خود را پیش گیرند. لحظه به لحظه این مصائب و رویدادها، که تار و پود زندگی کودکان فقیر کارگر را می سازند، برای کودکان آزاردهنده است. آزار کودکان فقط جراحت ناشی از چوب و فلک و شلاق و آتش سیگار نیست. هر دم و بازدم هر کودک خانواده های کارگری در جهنم سرمایه داری به ویژه اگر این جهنم، جهنم سرمایه داری ایران باشد، بدون هیچ چون و چرا دم و بازدمی از دنیای پلشت کودک آزاری است.

آنچه گفتیم هر چند زمخت و هولناک است حتی گوشه کوچکی از واقعیت روزمره جامعه سرمایه داری را بیان نمی کند. هیچ قلم و زبان و قدرت بیانی قادر به توصیف دنیای وحشتناک آزار کودکان در جهنم بردگی مزدی نیست. فرض کنیم کودک مولود و محکوم به زندگی در این نظام آن قدرهم فقیر نباشد. گیریم نانی برای خوردن و لباسی برای پوشیدن داشته باشد. بنا را بر این قرار دهیم که امکان مدرسه و دارو و درمان هم تا حدی برایش موجود باشد. او بازهم تمامی بار کودک آزاری سرمایه را بر گرده خود حمل می کند. این بار به طور قطع بسیار سهمگین تر و سهمگین تر می شود اگر جنبش کارگری در موقعیتی ضعیف باشد. در عظیم ترین بخش جهان موجود، از جمله در دوزخ کشنده سرمایه داری ایران و به ویژه در شرایط تسلط جمهوری اسلامی سرمایه بر این جهنم سوزان، کودک علی العموم انسان حساب نمی شود. از زمین و آسمان فقط باران سرزنش و نکوهش و تحقیر بر سر و روی او فرو می بارد. والدین وقتی که او را مورد محبت قرار می دهند هیچ بودن او را القا می کنند و وقتی که بساط وعظ و اندرز و شماتت پهن می سازند، تحقیر با اعمال شاقه را علیه او به کار می گیرند. محیط مدرسه به جای آن که کانون پرورش فکری و اعتلای شخصیت وی باشد مرکز بیشترین تحقیرها نسبت به اوست. کوچه و خیابان قتلگاه شأن و حرمت انسانی اوست. همه جا توهین است. طرد او از محیط گفتگوها و شور و مشورت ها و ابراز موجودیت ها اساسی ترین قانون است. در هیچ کجا موجود ذیحقوق انسانی به حساب نمی آید. حتی موقعی که گرم ترین و فداکارانه ترین و رقیق ترین نوازش ها نثار او می شود اعتبار و اصالت و استقلال انسانی وی نادیده گرفته می شود. سرمایه داری در اینجا هر نوع حق و حقوق انسانی را از همه توده های کارگر و فرودست سلب کرده و پیداست که کودکان را در جبهه مقدم این بی حقوقی ها آماج هجوم خود گرفته است. پدر و مادر و معلم و کل ساکنان دوزخی که در هیچ لحظه ای از حیات خود هیچ حقی برای دخالت آزادانه در هیچ عرصه حیات اجتماعی نداشته اند چگونه می خواهند چنین حقوقی را برای کودکان یا دانش آموزان خود قائل گردند؟! سرمایه داری در اینجا سایه هر حقی را با قساوت تمام به تیر بسته است. چیزی به نام حقوق انسانی وجود ندارد که سهمی هر چند ناچیز از آن به کودکان برسد. در درون این جهنم هر نوع احساس انسانی در مرداب فقر و احتیاج و ترس و وحشت و بدبختی غرق می شود. مادر دریای بیکران فداکاری است اما به این دلیل فداکاری می کند که فرزند وی بدون این فداکاری قادر به زیستن و بزرگ شدن و زندگی کردن نیست. مادر در همان حال مجبور است که فرزند خویش را نه به چشم انسان بلکه به چشم نان آور خود نگاه کند زیرا در سنین پیری از هیچ تضمینی برای معیشت ابتدایی خود برخوردار نیست. در اینجا عواطف همه اعتبار و عظمت واقعی انسانی خود را در پای معبد نیاز و ترس قربانی می کند.

نظام بردگی مزدی در اینجا با کودکان چنین می کند. این ها همه فقط اشاره است و حکم قطرات بسیار ناچیزی از اقیانوس بسیار عظیم و بیکران شرارت سرمایه علیه کودک را دارند. کودک آزاری فقط تنبیه بدنی کودک نیست، هر چند که تنبیهات تبهکارانه و شقاوت آمیز بدنی اطفال در اینجا بیداد می کند. کودکان در مدارس تنبیه می شوند. در محیط خانه تنبیه می گردند. موارد کودک آزاری در خانواده از فجایعی است که در آن ها کودک حتی از حمایت پدر و مادر، که در جوامعی چون ایران تنها حامی فرزندانشان هستند، محرومند و هیچ پشت و پناه و مامنی ندارند. در این موارد، از یک سو رسانه ها و به اصطلاح مدافعان حقوق کودک تمام فاجعه را متوجه آزاردهنده، که معمولا پدر یا مادر یا ناپدری یا نامادری است، می دانند و از دولت می خواهند فرد آزارگر را مجازات کند. از سوی دیگر، طبق قانون مجازات اسلامی، آزارگر یا قاتل کودک اگر پدر یا جد پدری باشد مجازات نمی شود، چون ولی دم و صاحب جان و خون و زندگی کودک محسوب می شود. این قانون به پدر حق می دهد که برای تربیت فرزندش او را به هر شیوه ای که می خواهد تنبیه کند یا برای حفظ آبرو و ناموس خود سر دختر خودش را، که یا با پسر مورد علاقه اش رابطه برقرارکرده و یا قربانی تجاوز جنسی شده است، گوش تا گوش ببرد. در موارد زیادی می بینیم که فرد آزاردهنده کودک، شوهر صیغه ای زنی است که با فرزند خود زندگی می کند. عمق فاجعه اینجاست که در این موارد زن که برای نجات از گرسنگی صیغه مرد شده است به خاطر ادامه زندگی اش در برابر فرزند زخم خورده و تکه تکه شده اش دم فرو می بندد و برجنایت شوهرش پرده می کشد. اگر چنین نکند چه کند؟ چه کسی شکم گرسنه او و فرزندش را سیر خواهد کرد؟ زنی را به یاد آوریم که همین چند سال پیش شوهر صیغه ای اش را کشت زیرا قصد تجاوز به دختر نوجوانش را داشت. هیچ قانونی از این زن و دختر بی دفاعش حمایت نکرد و او در نهایت به جرم قتل اعدام شد و دختر نوجوانش نیز تنها حامی خود را در این دنیای بیرحم سرمایه داری از دست داد و حالا معلوم نیست که شکم خودش را چگونه دارد سیر می کند. همچنین است موارد بسیار زیاد مربوط به دختران فراری که غالبا به علت اذیت و آزارهای جسمی و روحی و جنسی از سوی پدر یا ناپدری خود درنهایت از خانه فرار می کنند، یعنی در شرایطی قرار می گیرند که خیابان را امن تر از خانه می یابند. اما این دختران نوجوان که اتفاقا از نوعی روحیه مقاومت یا عدم تحمل و پذیرش آنچه به سرشان می آورند و از نوعی شهامت و سرکشی برخوردارند، چه پناهی دارند و چه کسی از آن ها حمایت می کند؟ این دختران معمولا در اولین ساعت های بیرون از خانه ماندن یا مورد تجاوز قرار می گیرند و طعمه باندهای فحشا می شوند یا توسط پلیس دستگیر و بازداشت می شوند. پلیس با چنین دختران نوجوانی همچون مجرم برخورد می کند. بدترین و زشت ترین توهین ها و تحقیرها با این نوجوانان ترسیده و آسیب دیده و رنج کشیده صورت می گیرد. آنان را برای تعیین بکارت به پزشکی قانونی و سپس به دادگاه می فرستند و در بهترین حالت یا مجبورشان می کنند دوباره به همان جهنمی که از آن فرار کرده اند برگردند، که معمولا خانواده ها نیز دیگر آن ها را نمی پذیرند، و یا روانه بازداشتگاه یا بهزیستی شان می کنند که هیچ کدام از دیگری بهتر نیست. بی تردید، این ها همه از موارد کودک آزاری و از وحشیانه ترین نوع آن هستند. اما منحصر کردن کودک آزاری به نوع توحش آمیز آن وارونه نمایی نظام سرمایه داری با هدف تطهیر این نظام است. آنچه در بررسی های رسانه ای و ژورنالیستی موارد کودک آزاری نادیده گرفته می شود دقیقا نظامی است که این فجایع را بازتولید می کند.

نظام سرمایه داری در سراسر جهان نظام کودک آزاری است. اما نمی توان و نباید انکار کرد که این نظام در بخش هایی از دنیا قادر به اعمال این همه توحش در مورد کودکان نیست. هر کجا که زمانی، روزی، روزگاری رعد و برق مبارزه ضدسرمایه داری توده های کارگر طبقه سرمایه دار را به وحشت انداخته است وضعیت زندگی کودکان نیز به صورت بسیار محسوسی رو به بهبود رفته است. تأمین سطوحی هر چند نازل از حقوق کودکان در پاره ای کشورها از دستاوردهای سترگ و افتخارآمیز جنبش کارگری است. آنچه کودکان در این ممالک دارند صرفاً حاصل فشار سهمگینی است که طبقه کارگر با پیکار خود بر نظام سرمایه داری تحمیل کرده است. این دستاوردها با تمامی محدودیت هایشان در قیاس با وضعیت رقت بار کودکان سایر مناطق جهان سرمایه بسیار پرارجند. ممنوعیت کار کودکان، ممنوعیت هر نوع کودک آزاری از نوع تنبیه بدنی و غیره ، مجازات های سنگین برای افراد کودک آزار ولو پدر یا مادر، آموزش اجباری رایگان تا سنین 16 سالگی، بهداشت و درمان و دارو و مراقبت پزشکی و دندان پزشکی برای همه افراد زیر 20 سال به صورت رایگان، کمک هزینه زندگی فرزند برای والدین، کمک هزینه تحصیلی برای جوانان بالای 16 سال و از همه این ها مهم تر و اساسی تر رفتار احترام آمیز و انسانی و سازنده و آموزنده با کودکان در سنین مختلف از جمله این دستاوردها است. طبقه کارگر ایران نیز باید تمام این حقوق و همچنین خواست هایی را که در«منشور مطالبات پایه ای طبقه کارگر» برای کودکان آمده است بر نظام سرمایه داری حاکم بر ایران تحمیل کند. اما حتی برای لحظه ای نباید تردید کند که مبارزه برای تحقق این مطالبات نه مبارزه ای به اصطلاح «دموکراتیک» بلکه نبردی یکسره ضدسرمایه داری است. مبارزه برای حقوق کودکان همچون مبارزه برای حقوق زنان به مبارزه علیه سرمایه داری گره خورده است و بدون مبارزه با اساس سرمایه داری یعنی موجودیت کارمزدی این حقوق به طور کامل به دست نخواهد آمد. نظام سرمایه داری به صورتی بسیار دروغین و عوام فریبانه روزی را به نام «روز مبارزه با کودک آزاری» تعیین کرده است. سرمایه داری خود بنیاد و بستر کودک آزاری است. اگر قرار است بر آزار کودکان نقطه پایانی گذاشته شود باید بساط موجودیت این نظام از صفحه روزگار برچیده شود. مبارزه علیه کودک آزاری و استیفای حقوق کودک جزء جدایی ناپذیری از زنجیره پیکار ضدسرمایه داری توده های کارگر است. هر چه کارگران آگاهانه تر و سازمان یافته تر و افق دارتر به شیرازه حیات سرمایه حمله کنند، هرچه قدرت خود را آگاهانه تر و سازمان یافته تر در مقابل نظام بردگی به صف کنند، هر چه گلوی سرمایه را بیشتر بفشارند و هرچه چشم انداز کسب قدرت سیاسی برای اعمال بیشتر این فشار را ملموس تر کنند، حقوق بیشتری هم برای کودکان به دست خواهند آورد.


کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری

27 آبان 1388

www.hamaahangi.com

khbitkzs@gmail.com
READ MORE...

18 November 2009

گزارش از کودکان زباله گرد : کسی کودکی ام را پشت مخازن زباله حس نکرد.

پسربچه چشم عسلی آن چنان سیاه و دودی شده که هر کس نداند گمان می‌کند ذغال‌فروش است، شلوارش که حداقل سه سایز بزرگ‌تر از اندازه اصلی‌اش می‌زند، چند تای بزرگ از پاچه‌ها خورده و پیراهن بلندش هم تا نزدیکی‌های زانو رسیده.

اصغر تمام روز را به تمام مخازن زباله‌ خیابان شهر سرمی‌زند، مخازن خاکستری رنگ زباله برای او حکم همان تخم‌مرغ‌های شانسی و لپ‌لپ‌های رنگارنگ را دارد که با محتوایات کثیفی پر شده است. از دور به چند متری مخازن زباله که نزدیک می‌شود، خدا خدا می‌کند که جنس با ارزش از پلاستیک یا آلومینیوم گیرش بیاید.
جنس هر چه سنگین‌تر باشد روزی‌اش بیشتر، چه اهمیت دارد که چقدر وزنش زیاد باشد…
. به هر پسربچه‌ای که احساس درونی‌اش می‌گوید هم سن و سالش است، با کنجکاوی نگاه می‌کند ولی گونی سنگین بر روی شانه‌هایش، اجازه نمی‌دهد که حس کنجکاوی و یا حسرتش بیش از اینها تحریک شود.
به هر عابری که از کنارش رد می‌شود در دل می‌گوید: “کودکی‌ام آرزو است.”
او محکوم است، محکوم به کار، آن هم از کثیف‌ترین و خطرناک‌ترین اشکال کار…
به گزارش خبرنگار ایلنا، فریدون درست در محدوده خیابان انقلاب و کوچه پس کوچه‌هایش پسماندهای باارزش زباله را از مخازن شهرداری جمع‌آوری می‌کند.
همان محدوده‌ای که شهرداری هر چند وقت یک بار طرح مبارزه با موش و طعمه‌گذاری را در جوی‌های آب اجرا کرده و اغلب جنازه موش‌ها در جوی آب‌ها و مخازن زباله یافت می‌شود.
او دست‌کش ندارد ماسکی هم به صورت ندارد و در جواب این سئوال که چرا حداقل دستکش دست نمی‌کنی می‌گوید: “می‌دانید باید چند کیلو پلاستیک و ضایعات بفروشم تا بتوانم یک دست‌کش ۱۵۰۰ تومانی بخرم؟”
فریدون مدرسه نمی‌رود، تفریحی هم ندارد، صبح را با زباله شروع می‌کند و شب را هم با کوله‌بار سنگین زباله به صبح می‌رساند.
کودکان قد کوتاه، دو پا در هوا درون مخازن پر از زباله
مریم پناهی عضو کانون فرهنگی ـ حمایتی کودکان کار می‌افزاید: این کودکان گروه‌هایی هستند که شب‌ها کار سنگین‌تری دارند و در ساعتی از روز هم به دنبال زباله‌ هستند، طبق قوانین شهرداری شهروندان باید راس ساعت ۹ شب زباله‌هایشان را به بیرون از منزل انتقال دهند. به همین دلیل قبل از جمع‌آوری زباله توسط شهرداری و با وجود چرخه ناقص و معیوب تفکیک زباله، اوج ساعت کاری کودکان بازیافتی همین ساعات است.
پناهی ادامه می‌دهد: اگر تنها ده دقیقه عرض یک خیابان منتظر بمانید، حدود ۳۰ کودک زباله‌گرد در وهله‌های گوناگون به این مخازن سر می‌زنند که نه دستکش دارند و نه دهان‌بند بسته و فرم مخصوص پوشیده‌اند؛ اغلب آن‌ها هم قدهای کوتاهی دارند که مجبورند تا کمر داخل مخازن زباله فرو روند به طوری که با عبور از کنار برخی از مخازن شاهد دو پا در هوا هستیم.
به اعتقاد پناهی زباله‌گردی و جمع‌آوری زباله از مخازن و امرار معاش از راه… فروش آن‌ها کثیف‌ترین و بدترین نوع کار در کودکان است که از میان کار کودک در سر چهار‌راه‌ها، کارخانه و کارگاه‌ها، خطرناک‌تر است.
منع بدترین اشکال کار برای کودکان یک شوخی بزرگ با کودکان زباله‌گرد
به گزارش خبرنگار ایلنا، شاید به جرات بتوان گفت که هیچ نهاد یا مسئولی مسئولیت مستقیم حمایت از این کودکان و رسیدگی به مشکلات و خطرات در کمین آن‌ها را نپذیرفته و شغل سخت آن‌ها را به حساب نیاورده است. به طوری که سید حسن موسوی چلک مدیرکل دفتر امور آسیب‌دیدگان اجتماعی بهزیستی کشور در این ارتباط به خبرنگار ایلنا عنوان می‌کند که اگرچه شغل زباله‌گردی از سخت‌ترین و خطرناک‌ترین انواع کار برای کودکان است اما بهزیستی در برابر آن‌ها وظیفه‌ای ندارد و وزارت کار مسئول آن‌ها است.
پناهی نیز می‌گوید: از کاندوم تا سوزن و سرنگ و انواع و اقسام کثیف‌ترین اجسام درون مخازن زباله موجود است و اغلب این کودکان در معرض بیماری‌هایی همچون ایدز، هپاتیت، وبا و غیره هستند.
خطر اعتیاد در کمین کودکان زباله‌گرد
پناهی احتمال گرایش این دسته از کودکان را بالای ۱۰۰ درصد برآورد می‌کند و به ایلنا می‌گوید: کودکان بازیافتی دو روز سختی را تحمل می‌کنند، سه روز دیگر هم تحمل می‌کنند اما روز پنجم از سوی افراد سودجو یا باندهای کمین کرده مورد سوء استفاده واقع می‌شوند به طوری که کودک بازیافتی ترجیح می‌دهد به جای حمل یک کیسه سنگین و چندش‌آور زباله و سود کم، دو مثقال هروئین را جابجا کرده و از شر کیسه بدبوی زباله خلاص شود.
به گفته پناهی حتی اگر بوی نامطبوع زباله هم کودک را وسوسه نکند به طور حتم مریضی پدر، داد صاحب‌خانه و سایر فشارهای اقتصادی باعث تن دادن به هزار خطر دیگر می‌شود.
قاسم‌زاده عضو کمیته هماهنگی شبکه یاری کودکان ایران نیز درگفت‌وگو با ایلنا تاکید می‌کند: ‌اکثر زباله‌گردها حاصل خانواده‌های معتاد بوده که متاسفانه خود آن‌ها هم در دام اعتیاد گرفتار می‌شوند.
او ادامه می‌دهد: بر حسب مقاوله‌نامه سازمان جهانی کار در مورد منع بدترین اشکال کار برای کودکان که به امضای ایران نیز رسیده، باید کودکان را از زباله‌گردی که از مشاغل پرخطر و آسیب‌زا برای کودکان و نوجوانان به شمار می‌رود، منع کرد اما تعداد این کودکان در خیابان‌ها و لابلای زباله‌های معلوم بسیار زیاد شده است. و هیچ مرجعی برای رسیدگی به کودکان زباله‌گرد تهرانی وجود ندارد و این دسته از کودکان میان وزارت کار، بهزیستی، شهرداری و وزارت بهداشت پاسکاری می‌شوند.
او ادامه می‌دهد: بارها برای بررسی این معضل با شهرداری تهران تماس گرفتیم اما شهرداری به راحتی این مسئله را انکار کرده و با اعلام این که این کودکان ارتباطی با شهرداری ندارند موضوع را پشت گوش می‌اندازند اما عکس‌ها و مدارکی موجود است که نشان می‌دهد شهرداری در این زمینه طمع کرده و اغلب کودکان و نوجوانان با برخی از شرکت‌های خصوصی و پیمانکاران شهرداری در این زمینه قرارداد دارند؛ به طوری که آرم‌های چاپ شده بر روی لباس این کودکان به خوبی گویای تخلف پیمانکاران شهرداری در این زمینه است.
کودکان زباله گرد یا به قول انجمن های حمایتی ، کودکان بازیافتی ، به بوی نامطبوع زباله عادت کرده اند اما این معضل به معنای آن نیست که مسئولان، حال می خواهد وزارت کار باشد یا وزارت بهداشت ، سازمان بهزیستی یا شهرداری، با پاسکاری آن ها مهر تائیدی بر روی کار دشوار این کودکان بزنند. (گزارش از سمیه جاهد عطائیان)
.http://www.daftarha.com/?p=1809

READ MORE...

زوج معتادكننده كودكان دستگیر شدند

جام‌جم: زوجی كه با ربودن كودكان خردسال آنها را معتاد و سپس وادار به گدایی می‌كردند ، دستگیر شدند
امیراسماعیل رضوانفر، دادیار شعبه 4 دادسرای جنایی با اشاره به این خبر گفت: در یكی از روزهای اسفند سال گذشته والدین یك پسربچه 12 ساله با حضور در دادسرای جنایی با ارائه شكایتی عنوان كردند، فرزند آنها كه دچار لكنت زبان است، وقتی به قصد خرید، خانه را ترك كرده، به یكباره مفقود شده و تلاش برای یافتن او بی‌نتیجه مانده است.
امیراسماعیل رضوانفر، دادیار شعبه 4 دادسرای جنایی با اشاره به این خبر گفت: در یكی از روزهای اسفند سال گذشته والدین یك پسربچه 12 ساله با حضور در دادسرای جنایی با ارائه شكایتی عنوان كردند، فرزند آنها كه دچار لكنت زبان است، وقتی به قصد خرید، خانه را ترك كرده، به یكباره مفقود شده و تلاش برای یافتن او بی‌نتیجه مانده است
دادیار جنایی افزود: به دنبال این شكایت دستور قضایی برای پیگیری و تحقیق در این زمینه صادر شد اما خبری از پسربچه 12 ساله نشد
2 روز پیش - كه 9 ماه از طرح این شكایت می‌گذشت - والدین این كودك بار دیگر با مراجعه به دادسرای جنایی عنوان كردند، یكی از بستگانمان حوالی جاده ساوه فرزند گمشده ما را كه در حال تكدیگری بوده، مشاهده و او را به نام صدا می‌كند، اما حمید (كودك گمشده)‌ با شنیدن نام خود، از محل متواری می‌شود
والدین كودك گفتند: پس از فرار فرزندمان، فردی ‌كه او را دیده بود، به تعقیب وی پرداخته و متوجه می‌شود او در منطقه مسكونی واقع در بیابان‌های اطراف جاده ساوه، وارد خانه‌ای شده است.
پس از ارائه این شكایت، ماموران پلیس آگاهی با نیابت قضایی، از طریق نشانی‌هایی كه والدین كودك گمشده در اختیارشان قرار داده بودند، وارد مخفیگاه این كودك شده و در این محل با 15 كودك دیگر نیز مواجه می‌شوند
به گفته دادیار شعبه 14 دادسرای جنایی، با تحقیق و بررسی در محل مشخص شد یك زن و مرد معتاد، این كودكان را در این محل نگهداری و آنها را وادار به تكدی‌گری می‌كنند
ادامه تحقیقات مشخص كرد این كودكان پس از انتقال به محل، به موادمخدر صنعتی از نوع كراك آلوده شده و به همین دلیل قادر به ترك محل نبوده‌اند و آنها هر روز هنگام غروب پس از تكدی‌گری در شهر، پول‌های حاصل از گدایی را در اختیار زوج معتاد قرار می‌دهند
رضوانفر گفت: با بازداشت زوج متهم كودكان حاضر در محل نیز با دستور قضایی، در اختیار بهزیستی قرار گرفتند تا درخصوص والدین آنها، تحقیقات لازم انجام شود
دادیار دادسرای جنایی اضافه كرد: متاسفانه این كودكان در شرایط بسیار بدی نگهداری می‌شدند و براساس اظهارات آنها، اگر از طریق تكدی‌گری پولی به دست نمی‌آوردند، علاوه بر ضرب و شتم، شرایط بسیار بدی برای آنها رقم می‌خورد
به گفته رضوانفر، در حال حاضر فرضیه‌های متعددی در این ارتباط وجود دارد از جمله این كه احتمالا افراد دیگری نیز در ربودن كودكان و كشاندن آنها به دام اعتیاد نقش داشته‌اند كه در این ارتباط نیز دستور ویژه قضایی صادر شده و ماموران تحقیقات گسترده خود را برای شناسایی هویت كودكان و والدین آنها آغاز كرده‌اند
.
READ MORE...

16 November 2009

دفتر کار «جمعیت تلاش برای جهانی شایسته کودکان» که در زمینه مسایل کودکان کار و خیابان در تهران فعالیت میکند، روز چهارشنبه توسط افراد ناشناس مهر و موم شد


این سازمان غیردولتی (ان.جی.او) از سال ۱۳۸۳ تاکنون در زمینه مشکلات و مسائل کودکان فعال بوده است.
نام این سازمان غیردولتی برگرفته از شعار صندوق کودکان سازمان ملل، یونیسف، است که روز جهانی کودک در سال ۸۶ را با شعار «جهانی شایسته کودکان، جهانی بدون خشونت» برگزار کرد.
. سال گذشته هم دفتر «جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان» توسط پلیس امنیت مهر و موم و پس از مدتی بازگشایی شد.

در سالهای گذشته فشار بر سازمانهای غیردولتی در ایران افزایش یافته است و مقامهای امنیتی به دلایل نامعلوم، مراکز غیردولتی فعال در زمینه مسائل اجتماعی و کودکان را تعطیل کردهاند.

جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان با انتشار بیانیهای، خواهان فک پلمب و رفع موانع و مشکلات بر سر راه فعالیت این سازمان غیردولتی شده است.


تعطیلی دفتر جمعیت تلاش برای جهانی شایسته کودکان توسط افراد ناشناس در شرایطی اعلام شد که نقش سازمانهای مسئول برای رسیدگی به کودکان کار با افزایش آمار جمیعت آنها در کشور، هنوز روشن نیست.

فعالان حقوق کودکان در ماه مهر۸۷ اعلام کردند که نزدیک به يک ميليون و ۸۰۰ هزار کودک کار در ایران وجود دارد.

با روی کار آمدن دولت دهم، هنوز روشن نیست که کدام یک از سازمانهای رفاه و تامین اجتماعی، بهزیستی، شهرداری یا فعالان حقوق کودکان مسئول رسیدگی به کودکان کار و شناسایی آنها هستند.

در شرایطی که ۳۰ درصد جمعیت کشور را کودکان تشکیل میدهند، شمار هشدار دهنده کودکان کار و خیابانی در مغایرت با مفاد کنوانسیون بینالمللی حقوق کودک است.

گفتنی است جمهوری اسلامی ایران یکی از امضاکنندگان کنوانسیون بینالمللی حقوق کودک است.

براساس بند یکم ماده ۳۲ کنوانسیون بینالمللی حقوق کودک، «حکومتها این حق را به رسمیت میشناسند که کودک استثمار اقتصادی نگردیده و به کاری که برای سلامتی جسم یا جان و یا تربیت و تکامل او زیانبخش است، گمارده نشود.»

از سوی دیگر، کارشناسان نسبت به آسیبهای جدی و پیوستن کودکان کار و خیابان به باندهای بزهکار جامعه هشدار دادهاند.

جلوگیری از فعالیت سازمانهای غیردولتی فعال در مسائل کودکان کار و خیابان در شرایطی است که در آستانه بازگشایی مدارس کشور اعلام شد که تنها در سال ۸۵ حدود چهار میلیون کودک در کشور به دلایلی ازجمله فقر اقتصادی از تحصیل بازماندهاند.

براساس اصل ۳۰ قانون اساسی، دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم کند.

آمار کودکان بازمانده از تحصیل با توجه به رشد جمعیت کشور، امسال فراتر از آمار دو سال پیش رفته است و دولت باید به دنبال راهی برای کنترل و رسیدگی به وضعیت آنها باشد

منبع خبر
http://www.mardomak.info/news/ngo_for_children_shut_down/ .
READ MORE...

حکومت جهل و جنایت بار دیگر دو نوجوان را به پای چوبهدار کشیده است

محمد حسن رضائی در سن ۱۷ سالگی در یک نزأع خیابانی که منجر به فوت مهیار علیزاده شد به قصاص محکوم شده است

از هویت جوان دیگر اطلاعی در دست نیست

در حال حاضر طبق آمارهای منتشر شده، حکومت اسلامی بیش از ۴۰ کودک و نوجوان را به دار آویخته است که بیش از ۱۰ نفر آنان زیر ۱۸ سال بوده اند و هم اکنون نیز بیش از ۱۱۴ کودک و نوجوان در معرض خطر اعدام قرار دارند

و زیر چوبه‌های دار رژیم اسلامی

کابوس مرگ می‌بینند


محمد حسن رضائی در سن ۱۷ سالگی در یک نزأع خیابانی که منجر به فوت مهیار علیزاده شد به قصاص محکوم شده است

از هویت جوان دیگر اطلاعی در دست نیست

در حال حاضر طبق آمارهای منتشر شده، حکومت اسلامی بیش از ۴۰ کودک و نوجوان را به دار آویخته است که بیش از ۱۰ نفر آنان زیر ۱۸ سال بوده اند و هم اکنون نیز بیش از ۱۱۴ کودک و نوجوان در معرض خطر اعدام قرار دارند

و زیر چوبه‌های دار رژیم اسلامی

کابوس مرگ می‌بینند



مردم شریف و آزادیخواه

با اعتراض به احکام اعدام و قوانین شرع ، منجمله قصاص و حد و با به میدان آمدن صفی متحد و یکپارچه علیه آدم کشان جمهوری اسلامی جلو قتل عمد دولتی را بگیریم



همراه با ما به جنبش علیه اعدام بپیوندید


نه به اعدام

نه به قصاص

نه به رژیم اسلامی


کمپین بین المللی علیه اعدام کودکان


نهاد کودکان مقدمند. آلمان

royab@hotmail.de
00491786039788





READ MORE...

نوجوان دیگری در آستانه اعدام


یک نوجوان دیگر که در سن 17 سالگی مرتکب قتل شده است در انتظار اعدام بسر می برد
یک نوجوان دیگر که در سن 17 سالگی مرتکب قتل شده است در انتظار اعدام بسر می برد.
خبرگزاری هرانا - به گزارش مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران ، محمد حسن رضائی، متولد 26 شهریور ماه 1369، به جرم قتلی که در حدود 17 سالگی (مرداد ماه 86) مرتکب شده است، 2 سال است که در زندان رشت زندانی است و هم اکنون با تائید شدن حکم قصاص در آستانه اعدام قرار می گیرد
وی متهم است طی یک نزاع دسته جمعی که بین مرحوم مهیار علیزاده و چند نفر دیگر رخ داده است با ضرباتی با چاقو به پشت مقتول وارد آورده که منجر به مرگ وی شده است. قابل ذکر است در این پرونده یک نفر دیگر هم به عنوان قاتل مجرم شناخته شده است که محمد حسن رضایی و وی هر دو به قصاص نفس محکوم شده اند
طبق ماده 37 کنوانسیون حقوق کودک اجرای مجازات اعدام و حبس های طولانی مدت برای کودکان تا قبل از پايان سن هجده سالگی ممنوع است. در ضمن در بند 6 ماده‌ی 5 میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی صراحتا حکم به مجازات اعدام برای کودکان زیر 18 سال ممنوع اعلام شده است . علیرغم این مهم کشور ایران بالاترین میزان اعدام کودکان را در جهان داراست
READ MORE...

15 November 2009

زباله ها، سهم انبوهی از کودکان ايرانی از نظام اسلامی

تنها در يک خيابان و بر سريک مخزن زباله، هر30 دقيقه يک کودک زباله گرد سر ميرسد


روشنگری. نمونه گزارشی را که در زير ميخوانيد، هر رهگذر در تهران ميتواند به چشم خود ببيند
 روشنگری. نمونه گزارشی را که در زير ميخوانيد، هر رهگذر در تهران ميتواند به چشم خود ببيند. اين سهم نظام ولايت فقيه است برای انبوهی از کودکان خانواده های محروم در سراسر ايران. و آيا غير از اين ممکن است؟ هزينه های نظامی رژيم به کنار، هزينه های نيروهای سرکوب که مستقيما فعاليت نظامی و امنيتی دارند به کنار، هزينه های سياست خارجی برای حفظ تعادل يک نظام بنيادگرا در منطقه به کنار، فقط حساب کنيد هزينه های عظيمی را که صرف نمايندگان دفتر ولايت، تاسيس اماکن و انتشار مطالب ويژه سرکوب فرهنگی و پخش خرافات، گسيل سپاه آخوند و واعظ و قاری به مدارس و امثال آن ميشود. همه اينها را در کنار بی کفايتي، فساد، دزدی بگذاريد. آيا برای انبوهی از کودکان چيزی به جز زباله دانی باقی ميماند؟

گزارش ايلنا را بخوانيد:
پسربچه چشم عسلى آن چنان سياه و دودى شده كه هر كس نداند گمان مي‌كند ذغال‌فروش است،شلوارش كه حداقل سه سايز بزرگ‌تر از اندازه اصلي‌اش مي‌زند، چند تاى بزرگ از پاچه‌ها خورده و پيراهن بلندش هم تا نزديكي‌هاى زانو رسيده.
اصغر تمام روز را به تمام مخازن زباله‌ خيابان شهر سرمي‌زند، مخازن خاكسترى رنگ زباله براى او حكم همان تخم‌مرغ‌هاى شانسى و لپ‌لپ‌هاى رنگارنگ را دارد كه با محتوايات كثيفى پر شده است. از دور به چند مترى مخازن زباله كه نزديك مي‌شود، خدا خدا مي‌كند كه جنس با ارزش از پلاستيك يا آلومينيوم گيرش بيايد.
جنس هر چه سنگين‌تر باشد روزي‌اش بيشتر، چه اهميت دارد كه چقدر وزنش زياد باشد....
به هر پسربچه‌اى كه احساس دروني‌اش مي‌گويد هم سن و سالش است، با كنجكاوى نگاه مي‌كند ولى گونى سنگين بر روى شانه‌هايش، اجازه نمي‌دهد كه حس كنجكاوى و يا حسرتش بيش از اينها تحريك شود.
به هر عابرى كه از كنارش رد مي‌شود در دل مي‌گويد: ,كودكي‌ام آرزو است,
او محكوم است، محكوم به كار، آن هم از كثيف‌ترين و خطرناك‌ترين اشكال كار ....
به گزارش خبرنگار ايلنا، فريدون درست در محدوده خيابان انقلاب و كوچه پس كوچه‌هايش پسماندهاى باارزش زباله را از مخازن شهردارى جمع‌آورى مي‌كند.
همان محدوده‌اى كه شهردارى هر چند وقت يك بار طرح مبارزه با موش و طعمه‌گذارى را در جوي‌هاى آب اجرا كرده و اغلب جنازه موش‌ها در جوى آب‌ها و مخازن زباله يافت مي‌شود.
او دست‌كش ندارد ماسكى هم به صورت ندارد و در جواب اين سئوال كه چرا حداقل دستكش دست نمي‌كنى مي‌گويد: ,مي‌دانيد بايد چند كيلو پلاستيك و ضايعات بفروشم تا بتوانم يك دست‌كش 1500 تومانى بخرم؟,
فريدون مدرسه نمي‌رود، تفريحى هم ندارد، صبح را با زباله شروع مي‌كند و شب را هم با كوله‌بار سنگين زباله به صبح مي‌رساند.

كودكان قد كوتاه، دو پا در هوا درون مخازن پر از زباله
مريم پناهى عضو كانون فرهنگى ـ حمايتى كودكان كار در گفت‌وگو با خبرنگار ايلنا، خواستار تغيير عنوان ,كودكان زباله‌دزد و زباله‌گرد, بر روى كودكان كار شده و تاكيد مي‌كند بايد استفاده از اين عنوانين در محاوره‌هاى روزانه مردم حذف شود چرا كه اين عناوين بار تحقير‌آميزى بر روى كودكانى كه از روى فقر بر سر ناچارى كار مي‌كنند، دارد.
او با بيان اينكه اين كودكان ,بازيافتى,‌ هستند نه زباله‌گرد مي‌افزايد: اين كودكان گروه‌هايى هستند كه شب‌ها كار سنگين‌ترى دارند و در ساعتى از روز هم به دنبال زباله‌ هستند، طبق قوانين شهردارى شهروندان بايد راس ساعت 9 شب زباله‌هايشان را به بيرون از منزل انتقال دهند. به همين دليل قبل از جمع‌آورى زباله توسط شهردارى و با وجود چرخه ناقص و معيوب تفكيك زباله، اوج ساعت كارى كودكان بازيافتى همين ساعات است.
عضو كانون فرهنگى ـ حمايتى كودكان كار ادامه مي‌دهد: اگر تنها ده دقيقه عرض يك خيابان منتظر بمانيد، حدود 30 كودك زباله‌گرد در وهله‌هاى گوناگون به اين مخازن سر مي‌زنند كه نه دستكش دارند و نه دهان‌بند بسته و فرم مخصوص پوشيده‌اند؛ اغلب آنها هم قدهاى كوتاهى دارند كه مجبورند تا كمر داخل مخازن زباله فرو روند به طورى كه با عبور از كنار برخى از مخازن شاهد دو پا در هوا هستيم.
به اعتقاد پناهى زباله‌گردى و جمع‌آورى زباله از مخازن و امرار معاش از راه فروش آنها كثيف‌ترين و بدترين نوع كار در كودكان است كه از ميان كار كودك در سر چهار‌راه‌ها، كارخانه و كارگاه‌ها، خطرناك‌تر است.

منع بدترين اشكال كار براى كودكان يك شوخى بزرگ با كودكان زباله‌گرد
به گزارش خبرنگار ايلنا، شايد به جرات بتوان گفت كه هيچ نهاد يا مسئولى مسئوليت مستقيم حمايت از اين كودكان و رسيدگى به مشكلات و خطرات در كمين آنها را نپذيرفته و شغل سخت آنها را به حساب نياورده است. به طورى كه سيد حسن موسوى چلك مديركل دفتر امور آسيب‌ديدگان اجتماعى بهزيستى كشور در اين ارتباط به خبرنگار ايلنا عنوان مي‌كند كه اگرچه شغل زباله‌گردى از سخت‌ترين و خطرناك‌ترين انواع كار براى كودكان است اما بهزيستى در برابر آنها وظيفه‌اى ندارد و وزارت كار مسئول آنها است.
عضو كانون فرهنگى ـ حمايتى كودكان كار نيز مي‌گويد: از كاندوم تا سوزن و سرنگ و انواع و اقسام كثيف‌ترين اجسام درون مخازن زباله موجود است و اغلب اين كودكان در معرض بيماري‌هايى همچون ايدز، هپاتيت، وبا و غيره هستند.
او ادامه مي‌دهد: حرف هميشگى انجمن‌هاى حمايتى كه در زمينه كودكان فعال هستند اين بوده كه اگرچه نمي‌توان با كاركودك مبارزه و آن را به صفر رساند اما حال كه برخى از كودكان به علت شرايط كارى مجبور به كار هستند پس بايد كارى كرد تا ضررهاى ناشى از شغل به حداقل‌ رسيده و آنها را از حق كودكى محروم نكرد. تا به اين وسيله به كودكان آسيب‌پذير فرصت دهيم تا در سن اوج كودكى به نيازهاى خود برسند.
پناهى اضافه مي‌كند: در ميان كودكان بازيافتي، كودكان و نوجوانانى وجود دارند كه استعداد بالايى در يادگيرى و كسب علم دارند، بهتر است تا كودكان زباله‌گرد شناسايى و ميزان توانايى آنها سنجيده شود؛ اگر شهردارى به جاى استفاده از كار اين كودكان مراكز خاصى را در مناطق آسيب‌پذير تهران به اين كودكان اختصاص دهد، مي‌توان با آموزش و حمايت از اين دسته كودكان، خطرات و آسيب‌هاى ناشى از اين كار را به كمك انجمن‌هاى حمايتى و يارى مردم در كودكان به حداقل رساند.

خطر اعتياد در كمين كودكان زباله‌گرد
عضو كانون فرهنگى ـ حمايتى كودكان كار احتمال گرايش اين دسته از كودكان را بالاى 100 درصد برآورد مي‌كند و به ايلنا مي‌گويد: كودكان بازيافتى دو روز سختى را تحمل مي‌كنند، سه روز ديگر هم تحمل مي‌كنند اما روز پنجم از سوى افراد سودجو يا باندهاى كمين كرده مورد سوء استفاده واقع مي‌شوند به طورى كه كودك بازيافتى ترجيح مي‌دهد به جاى حمل يك كيسه سنگين و چندش‌آور زباله و سود كم، دو مثقال هروئين را جابجا كرده و از شر كيسه بدبوى زباله خلاص شود.
به گفته پناهى حتى اگر بوى نامطبوع زباله هم كودك را وسوسه نكند به طور حتم مريضى پدر، داد صاحب‌خانه و ساير فشارهاى اقتصادى باعث تن دادن به هزار خطر ديگر مي‌شود.
قاسم‌زاده عضو كميته هماهنگى شبكه يارى كودكان ايران نيز درگفت‌وگو با ايلنا تاكيد مي‌كند: ‌اكثر زباله‌گردها حاصل خانواده‌هاى معتاد بوده كه متاسفانه خود آنها هم در دام اعتياد گرفتار مي‌شوند.
او ادامه مي‌دهد: بر حسب مقاوله‌نامه سازمان جهانى كار در مورد منع بدترين اشكال كار براى كودكان كه به امضاى ايران نيز رسيده، بايد كودكان را از زباله‌گردى كه از مشاغل پرخطر و آسيب‌زا براى كودكان و نوجوانان به شمار مي‌رود، منع كرد اما تعداد اين كودكان در خيابان‌ها و لابلاى زباله‌هاى معلوم بسيار زياد شده است.
قاسم‌زاده اضافه مي‌كند: هيچ مرجعى براى رسيدگى به كودكان زباله‌گرد تهرانى وجود ندارد و اين دسته از كودكان ميان وزارت كار، بهزيستي، شهردارى و وزارت بهداشت پاسكارى مي‌شوند.
او ادامه مي‌دهد: بارها براى بررسى اين معضل با شهردارى تهران تماس گرفتيم اما شهردارى به راحتى اين مسئله را انكار كرده و با اعلام اينكه اين كودكان ارتباطى با شهردارى ندارند موضوع را پشت گوش مي‌اندازند اما عكس‌ها و مداركى موجود است كه نشان مي‌دهد شهردارى در اين زمينه طمع كرده و اغلب كودكان و نوجوانان با برخى از شركت‌هاى خصوصى و پيمانكاران شهردارى در اين زمينه قرارداد دارند؛ به طورى كه آرم‌هاى چاپ شده بر روى لباس اين كودكان به خوبى گوياى تخلف پيمانكاران شهردارى در اين زمينه است.
كودكان زباله گرد يا به قول انجمن هاى حمايتى ، كودكان بازيافتى ، به بوى نامطبوع زباله عادت كرده اند اما اين معضل به معناى آن نيست كه مسئولان ، حال مى خواهد وزارت كار باشد يا وزارت بهداشت ، سازمان بهزيستى يا شهردارى ، با پاسكارى آن ها مهر تائيدى بر روى كار دشوار اين كودكان بزنند .
گزارش: سميه جاهد عطائيان



READ MORE...

معتاد كردن كودكان ربوده شده

.جام جم آنلاين: زوجي كه با ربودن كودكان خردسال آنها را معتاد و سپس وادار به گدايي مي‌كردند ، دستگير شدند.
اميراسماعيل رضوانفر، داديار شعبه 4 دادسراي جنايي با اشاره به اين خبر به «جام‌جم» گفت: در يكي از روزهاي اسفند سال گذشته والدين يك پسربچه 12 ساله با حضور در دادسراي جنايي با ارائه شكايتي عنوان كردند، فرزند آنها كه دچار لكنت زبان است، وقتي به قصد خريد، خانه را ترك كرده، به يكباره مفقود شده و تلاش براي يافتن او بي‌نتيجه مانده است.
.جام جم آنلاين: زوجي كه با ربودن كودكان خردسال آنها را معتاد و سپس وادار به گدايي مي‌كردند ، دستگير شدند.
اميراسماعيل رضوانفر، داديار شعبه 4 دادسراي جنايي با اشاره به اين خبر به «جام‌جم» گفت: در يكي از روزهاي اسفند سال گذشته والدين يك پسربچه 12 ساله با حضور در دادسراي جنايي با ارائه شكايتي عنوان كردند، فرزند آنها كه دچار لكنت زبان است، وقتي به قصد خريد، خانه را ترك كرده، به يكباره مفقود شده و تلاش براي يافتن او بي‌نتيجه مانده است.
داديار جنايي افزود: به دنبال اين شكايت دستور قضايي براي پيگيري و تحقيق در اين زمينه صادر شد اما خبري از پسربچه 12 ساله نشد.
2 روز پيش - كه 9 ماه از طرح اين شكايت مي‌گذشت - والدين اين كودك بار ديگر با مراجعه به دادسراي جنايي عنوان كردند، يكي از بستگانمان حوالي جاده ساوه فرزند گمشده ما را كه در حال تكديگري بوده، مشاهده و او را به نام صدا مي‌كند، اما حميد (كودك گمشده)‌ با شنيدن نام خود، از محل متواري مي‌شود.

والدين كودك گفتند: پس از فرار فرزندمان، فردي ‌كه او را ديده بود، به تعقيب وي پرداخته و متوجه مي‌شود او در منطقه مسكوني واقع در بيابان‌هاي اطراف جاده ساوه، وارد خانه‌اي شده است.
پس از ارائه اين شكايت، ماموران پليس آگاهي با نيابت قضايي، از طريق نشاني‌هايي كه والدين كودك گمشده در اختيارشان قرار داده بودند، وارد مخفيگاه اين كودك شده و در اين محل با 15 كودك ديگر نيز مواجه مي‌شوند.
به گفته داديار شعبه 14 دادسراي جنايي، با تحقيق و بررسي در محل مشخص شد يك زن و مرد معتاد، اين كودكان را در اين محل نگهداري و آنها را وادار به تكدي‌گري مي‌كنند.
ادامه تحقيقات مشخص كرد اين كودكان پس از انتقال به محل، به موادمخدر صنعتي از نوع كراك آلوده شده و به همين دليل قادر به ترك محل نبوده‌اند و آنها هر روز هنگام غروب پس از تكدي‌گري در شهر، پول‌هاي حاصل از گدايي را در اختيار زوج معتاد قرار مي‌دهند.
رضوانفر گفت: با بازداشت زوج متهم كودكان حاضر در محل نيز با دستور قضايي، در اختيار بهزيستي قرار گرفتند تا درخصوص والدين آنها، تحقيقات لازم انجام شود.
داديار دادسراي جنايي اضافه كرد: متاسفانه اين كودكان در شرايط بسيار بدي نگهداري مي‌شدند و براساس اظهارات آنها، اگر از طريق تكدي‌گري پولي به دست نمي‌آوردند، علاوه بر ضرب و شتم، شرايط بسيار بدي براي آنها رقم مي‌خورد.
به گفته رضوانفر، در حال حاضر فرضيه‌هاي متعددي در اين ارتباط وجود دارد از جمله اين كه احتمالا افراد ديگري نيز در ربودن كودكان و كشاندن آنها به دام اعتياد نقش داشته‌اند كه در اين ارتباط نيز دستور ويژه قضايي صادر شده و ماموران تحقيقات گسترده خود را براي شناسايي هويت كودكان و والدين آنها آغاز كرده‌اند.


READ MORE...