02 January 2010

مصاحبه با بنيامين رسولي، نوجوان رها شده از چنگال اعدام

کميته گزارشگران حقوق بشر:ماده‌ی ۳۷ کنوانسيون حقوق کودک، مجازات اعدام برای افراد زير ۱۸ سال را منع کرده وايران نيز اين کنوانسيون را به رسميت شناخته است. به‌رغم اين، سالانه چند مجرم نوجوان ايرانی به پای چوبه دار مي‌روند. مجازات نوجوانان در ايران و از جمله صدور حکم اعدام برای آنان در موارد مختلف از جمله درگيری و قتل، قاچاق مواد مخدر، روابط جنسی و.. همواره يکی از چالش‌های مهم نقض حقوق بشر در ايران بوده‌است.

نوجوانان متهم به قتل، در زد و خوردها و بخاطر اختلاف‌های گاه کودکانه، کسی را کشته‌اند. آنها برای ارتکاب قتلی غيرعمد و بدون نقشه، به نام قانون و به عمد، محکوم به مرگ مي‌شوند، بنيامين رسولی يکی از اين نوجوانان است که در آذر ماه امسال با رضايت اوليای دم مقتول و با رای قضات شعبه‌ی 71 دادگاه کيفری استان آزاد شد. آنچه که در پی می آيد مصاحبه ای است که صبا واصفی با بنيامين انجام داده است:

� چه طور حسين کشته شد؟

دوستم ،شهرام را کتک زده بودند، رفتم آن ها را آشتی دهم، دعوا بالا گرفت. وقتی در محله ی ما بودند، کتک خوردند، بعد گفتند: اگر مردی بيا پارک. رفتم پارک آن ها 12 نفر بودند و از بچه های محله ی ما هيچ کسی آن جا نبود. از زير دست وپايشان فرار کردم. از خانه چاقو برداشتم و برگشتم. اصلا نفهميدم چاقو کی به تنش خورد، ولی بعدا متوجه شدم چاقو قفسه ی سينه اش را پاره کرده و در بيمارستان فوت کرده است.

� چاقو را از چه کسی گرفته بودي؟

چاقوی دسته چوبی ای بود که يکی از دوستانم برايم از شمال، سوغاتی آورده بود.

� آن زمان چند ساله بودي؟

پانزده سالم بود.آن قدر کوچک و ريزه ميزه بودم که مأمور پاسگاه وقتی من را ديد با تعجب گفت: بنيامين تويي؟ يه وجبی !

� کجا دستگير شدي؟

چند مأمور بيست دقيقه بعد از حادثه، برای دستگيری ام به خانه مان آمدند. يکی از آن مأمورها "صفرعلی نصيری" بود که بعدها در زندان رجايی شهر ديدمش که به جرم قتل اعدام شد.

� تنهايی رفتی پاسگاه؟

بله. به پدر ومادرم آدرس دادند گفتند از پشت سر ما بيايند. من را قپان کردند و در صنوق عقب ماشين گذاشتند به پاسگاه بردند.

� وقتی به پاسگاه رفتی به قتل اعتراف کردي؟

اصلا باورم نمی شد چاقو بهش خورده باشد. آن جا با شلنگی که توش ساچمه بود، حسابی کتکم زدند تا جای چاقو را اعتراف کنم. در آگاهی سه بار "جوجه ام" کردند، يک بار هم آويزانم کردند. بعد از اين که جای چاقو را گفتم، عکس 3 جنازه را نشانم دادند که جنازه هايشان را پشت ريل راه آهن فاز 4 مهرشهر پيدا کرده بودند، می خواستند اعتراف کنم که آن ها را هم من کشتم.

� راجع به جوجه کردن بيش تر توضيح بده ؟

دست بند به دست می زنند، زانوها را از وسط دو دست بيرون می آورند، يک ميله از وسط پاها رد می شود، روی دو تا صندلی می گذارند در حالی که تاب می خوری و کتک می زنند در آن شرايط فقط می توانی داد بزنی.

� چند وقت در آگاهی بودي؟

يک ماه وبيست وهشت روز. دوهفته در سوئيت بودم، در تمام اين مدت هم دست بند داشتم، هم پابند؛ به طوری که موهای پاهايم کاملا ريخته.

� چه مدت مورد تنبيه بدنی قرار گرفتي؟

بيست روز مانده به دادگاه ديگر کتکم نمی زدند تا جای کبودی ها برود.

� روزدادگاه هيچ اثری از کبودی يا زخم روی بدنت نبود؟

نه، آن روز فقط يک لکه ی زرد رنگ، روی تنم باقی بود.

� شاهد تنبيه بدنی افراد ديگری هم بودي؟

در زندان دونفر بودند که به جرم خريد وفروش مواد مخدر دستگير شده بودند، آنها را وقتی برای کتک زدن می بردند کتفشان را در می آوردند می زدند دوباره جا می انداختند.آگاهی حصارک جهنم است. در آگاهی شاپور که اسمش بد دررفته، اگر نتوانند از کسی اعتراف بگيرند به آگاهی حصارک می فرستند.

� وقتی به زندان منتقل شدی باز هم تنبيه بدنی می شدي؟

وقتی به زندان منتقل شدم، رييس اندرزگاه يک روز من را برد که راه وچاه زندان را يادم بدهد. گفت: روی سراميک سالن راه برو ، بعد فکر کن اين طرفت دره است، آن طرفت ناموس مردم، اگر يکی هلت بدهد، خودت را کدام طرف پرت می کني؟ گفتم: خب، چون پای جان وسط است، مستحب است که بپرم روی ناموس مردم. من جدی جدی اين طوری فکر می کردم، ولی بابت حرفم آن روز کتک مفصلی خوردم.

� در زندان وقتت را با چه کارهايی می گذراندي؟

در شورای شهر زندان با علی مهين ترابی کار می کردم .نشريه ی 30 برگی خانه ی ما را با هم کاری واحد فرهنگی بند نسوان کار می کرديم.

� وقتی حکم قصاص برايت صادر شد، چه احساسی داشتي؟

وقتی حکمم صادر شد، دائم کابوس می ديدم.

� در کابوست چه می ديدي؟

می ديدم در يک محوطه ی گرد که دور تا دورش درخت، پشت درخت ها ديوار و وسط درخت ها جوخه ی دار بود. وقتی به طرف درخت ها می رفتم، می خواستند اعدامم کنند و وقتی به سمت ديوار فرار می کردم، يک شبح می آمد و به طرف جوخه هلم می داد.

� از همبندی های تو کسی اعدام شد؟

بله. بهنود شجاعی و ستار شيری اعدام شدند.

� بعد از مرگ آن ها چه احساسی داشتي؟

تا دوماه خواب ازم گرفته شده بود، دائم با خودم حرف می زدم، تيک پيدا کرده بودم.

� خاطره ای از آخرين شب زندگی ستار به ياد داري؟

ستار خيلی گريه می کرد، می گفت: می دونم اين دفعه برگشتنی نيستم، دلم برای خانواده ام می سوزد.

� بهنود چه طور؟

بهنود گريه نمی کرد، خيلی آرام بود. شبی نبود که نماز شب نخواند. آن جا خيلی از بچه ها معتاد می شوند. هزار جور خلاف های تازه ياد می گيرند، اما بهنود بی خيال همه چيز شده بود. فقط خدا را صدا می زد. کتاب دعايش زرد بود، به شوخی بهش می گفتيم: ساری کتابت کو؟ شب قبل از اعدام همه برايش گريه می کردند، آن قدر مظلوم وساکت بود که همه شيفته اش بودند.

� بعد از آن که بهنود ديگر به سلول برنگشت، بچه ها چه کار کردند؟

برايش ختم گرفتيم. همه تا چهلمش مشکی پوشيديم. شب قبل از اعدامش می گفت:99 درصد اعدام می شوم، مگر يک معجزه اتفاق بيفتد و خدا يک نوری به دل شاکی بيندازد.

� وقتی ولی دم ات رضايت داد، چه احساسی داشتي؟

وقتی رضايت دادند، می گفتم: دروغه! باورم نمی شد؛ آخر خيلی از ولی دم ها از اين قبيل بلف ها می زنند. همين ولی دم بهنود گفته بود، وقی طناب را دور گردنش بيندازند می بخشد ولی خودش زير پای بهنود را زده بود. با خودم گفتم، دارند دروغ می گويند.

� چند تا خواهر وبرادر داري؟

6 تا بچه ايم با يک خواهر ناتنی.

� چه کسی توانست رضايت شاکی را جلب کند؟

آزادی ام را مديون وکيلم، خانم طهماسبی و خواهرم هستم. وقتی آزاد شدم، دلم می خواست پايشان را ببوسم؛ چون برای من خيلی قدم برداشتند. وکيلم بی چشم داشت حتی يک قران پول، مبلغ ديه را از دويست وپنجاه ميليون به پنجاه ميليون رساند.

� حالا دنيای بيرون از زندان برايت چگونه است؟

همه چيز برايم غريبه است. کمبود پدرم را احساس می کنم. باورم نمی شود، مرده. وقتی من زندان بودم بر اثر تصادف ، ضربه مغزی شد و مرد، شايد چون نديدم، مرگش را باور ندارم.

� دلت می خواهد از اين به بعد چطور زندگی کني؟

دوست دارم از همه چيز لذت ببرم.نصف شب ها بيدار می شوم، چشم هايم را باز می کنم، خواب تو چشمانم وول می زند، اما دلم نمی آيد، چشم هايم را ببندم. بلند می شوم، مادرم را می بوسم، دلم می خواهد جای خالی روزهايی که تنهايش گذاشتم را پر کنم . آرايشگری بلدم می خواهم بروم توی سلمونی کار کنم تا مادرم زندگی راحت وخوشی داشته باشد. می خواهم با انجمن دفاع از حقوق کودک کار کنم و برای رضايت گرفتن از شاکی ها هر جای ايران که بتوانم بروم.

� به نظرت اعدام، تنبيه مناسبی برای کودکانی است که زير 18 سال مرتکب جرم می شوند؟

برای هر کودکي، زندان رفتن با اين شرايط از صد تا مرگ بدتر است. اعدام يک لحظه است، در چند ثانيه زير پايت را می زنند، حلقومت می شکند و خفه می شوي، ولی زندان ؛يعنی جنهم. با يک جرم، به زندان می روی با هزار مرض و بيماری برمی گردی.آن جا بچه های کم زور مورد هر جور آزاری قرار می گيرند. ايدز، اعتياد و افسردگي، اين همه بدبختی خودش هزار تا مرگ است.

مصاحبه گر: صبا واصفی


12 دی 1388 17:25
Balatarin
READ MORE...

01 January 2010

سازمان آلمانی "کمک به رفع گرسنگی در جهان" روز سه‌شنبه ۱۴ اکتبر در برلین اعلام کرد که جمعیت زیادی در ۳۳ کشور جهان با گرسنگی روبرو هستند.


بيش از 90 درصد کودکان کار و خيابان کشور به دليل فقر و تنگدستي و تلاش براي تامين معيشت خانوار خود بي سواد باقي مانده اند.”فاطمه قاسم زاده” عضو هيات موسس شبکه ياري کودکان کار و خيابان در گفت و گو با خبرنگار “ايلنا”، افزود: کودکان کار ايراني به دليل فشارهاي سنگين مالي در تامين هزينه خانوار از کمترين آموزش هاي علمي و اجتماعي بهره مند مي شوند

بی بی سی : بانک جهانی هشدار داده که فقر در جهان بسیار گسترده تر از آن است که تصور می شد.  بانک جهانی در پیش بینی های قبلی خود تجدید نظر کرده و گفته است که بر اساس خط فقر تازه یعنی 1.35 دلار درآمد روزانه، 1.4 میلیارد نفر زیر خط فقر زندگی می کنند.

کودک خیابانی در تهران: طبق اعلام رسمی مقامات دولتی در ایران، شمار کودکان خیابانی در استان تهران در عرض یک سال گذشته دو برابر شده است.

اپیدمی مالاریا یکی از عمده ترین چالش های بهداشت عمومی مردم جهان است. اگرچه پیشرفت هایی پیرامون درمان و پیشگیری از مالاریا صورت گرفته است اما کماکان یکی از مرگبارترین بیماری های جهان محسوب می شود.  

آزار جنسی ۲۲۰ میلیون کودک در جهان


نهصد و شصت میلیون نفر از مردم جهان غذای کافی برای خوردن ندارند و شب ها گرسنه به خواب می روند. سازمان خوار و بار جهانی (فائو) می گوید بهای بالاتر برای مواد غذایی منجر به گرسنگی چهل میلیون نفر دیگر در دنیا طی سال جاری میلادی شده است


http://www.etehad.se/arshiv-menal.htm




READ MORE...
 1/5تا سه ميليون کودک در سن مدرسه در مدرسه حضور ندارند

خبرگزاري کار ايران :"مطابق ماده 79 قانون کار جمهوري اسلامي ايران به کار گماردن افراد کم‌‏تر از 15 سال تمام ممنوع است و نيز طبق بند ماده 32 پيمان‌‏‌‏نامه جهاني حقوق کودک که ايران نيز از امضاءکنندگان آن است بايد حقوق کودک را براي برخورداري از حمايت در برابر بهره‌‏کشي اقتصادي و انجام هر گونه کاري که ممکن است زيان‌‏بار باشد، خللي در تحصيلش وارد آورد و به سلامتي يا رشد جسماني، ذهني، اخلاقي او آسيب برساند به رسميت بشناسد."

http://www.etehad.se/Maqalat/090125k.htm READ MORE...

عکس هایی از کودکان کار در ایران

http://www.darvag.com/pic/index.htm
READ MORE...

علت مخالفت رژيم با داشتن موبايل در مدارس

http://www.roshangari.net/as/sitedata/20091231183726/20091231183726.html READ MORE...

31 December 2009

مريم ضيا مدير جمعيت تلاش برای جهانی شايسته ی کودک، بازداشت شد



کانون زنان ايرانی: مريم ضيا مدير جمعيت تلاش برای جهانی شايسته ی کودک، صبح امروز پنجشنبه توسط نيروهای امنيتي، در منزلش بازداشت شد. مامورين لباس شخصی صبح امروز به قصد تفتيش منزل و بازداشت مريم ضيا به منزل وی ميروند و از آنجا که ضيا در منزل نبوده است، فرزندان وی را مجبور ميکنند با وی تماس گرفته تا به منزل مراجعت کند، پس از مراجعه وی را بازداشت کرده و به مکان نامعلومی انتقال داده اند.
وی پيش از اين نيز سابقه ی بازداشت در تجمع 22 خرداد 85 در ميدان هفت تير که برای اعتراض به "قوانين نابرابر" تشکيل شده بود را داشته است که به مدت 6 روز در بند 209 زندان اوين بازداشت بود. دادگاه وی در تاريخ 12 تيرماه 1386 در شعبه 13 دادگاه انقلاب برگزار شد که به صدور حکم 6 ماه حبس و ده ضربه شلاق تعليقی به مدت دو سال منجر شد.

10 دی 1388    20:17
READ MORE...

Happy New Year/Bonne Année/Buon Capodanno

با آرزوی سالی‌ پر  از نشاط و شادی برای همه انسان‌های آزاده
به امید جهانی‌ بدون تبعیض و بیعدالتی
صمیمانه از همراهی شما عزیزان در پیشبرد اهداف این وبلاگ سپاسگزاریم
با گرمترین درود ها
وبلاگ  دنیایی شایسته کودکان
۳۱  دسامبر    ۲۰۰۹


READ MORE...