25 March 2010

کودکان گل فروشی که همراه گل هایشان پر پر می شوند


جنبش خرداد
سرویس گزارش جهان- اینجا جنوب تهران است.جاده ای که به بهشت زهرا (س) میرسدو این کودکان، همان حوریان بهشتی اند که با دسته دسته گلهایی که می فروشند، زندگی می کنند.
چشمانشان درخشش خاصی به خود می گیرد وقتی زیر آفتاب گرم و سوزان تابستان وبادهای سرد و سخت زمستان، تنها یک ماشین بین صدها ماشین رهگذر، توقف می کند تا شاید با خریدن شاخه گلی دلشان را شاد کند.

. بیشتر در سنین کودکی اند و لابه لای این کودکان نوجوانان هم به چشم می خورند.

خستگی و گرسنگی معنا ندارد وقتی هیچ ماشینی نایستد.

چشمان مادر به راه است تا بلکه فرزندش از راه برسد و پیام آور لقمه نانی باشد تا غذایی از دست معصوم گل فروش کوچکش فراهم نماید و دور سفره بنشینند.

هنوز خورشید بالا نیامده بود که مادر بدرقه شان کرد و نزدیک ظهر که می شود، مادر نگران نان آور گل فروشش می شود.

اینجا همه گل به دست اند و چشم به راه.

اینجا جنوب شهر تهران، پایتخت ایران است!

چشمانش به جاده اي طولاني خيره است و انتظار مي كشد،آرام و قرار ندارد و تمام حواس خود را به نقطه اي معطوف كرده، به آن نقطه اي كه ماشيني در حال آمدن است تا به طرف آن بدود و از رقيبان خود جلو بزند.چهره اش بر اثر تازیانه بادهای سرد پائیزی بیابان خشک و قرمز شده است. همان گونه كه به سمت ماشين ها مي دود، مي گويد اسمش محبوبه است و ۱۵سال سن دارد. اما جثه كوچك محبوبه، يكي از گل فروشان نوجوان اين اتوبان ۱۵ساله به نظر نمي آيد، هر چند كه دستانش بسان کسی است كه سال هاي سال خارهاي زندگي را چيده و پوست خشك صورتش سيلي زمانه را به جان خريده است. مجبوراست به همراه برادرش كه او هم گل فروش است براي تأمين خرج خانواده كار كند، دلش برای درس و مدرسه لک زده است ولی به خاطر غیبت های مکررش برای کار از مدرسه

” هفته ای حداقل 2 نفرشان برای فرار از دست شهرداری و نیروی انتظامی و یا بی احتیاطی رانندگان در این جاده کشته می شوند ولی این باعث نمی شود خانواده این کودکان آنها را از کار منع کنند و بعضا به اجبار آنها را به سر کار می فرستند. “

اخراجش کرده اند و دیگر نتوانسته و نگذاشته اند که به تحصیلش ادامه دهد.

او و همکاران کودکش50 شاخه گل در دستانش را از بازار گل به قیمت 3000 تومان مي‌خرند و 5000 تومان مي‌فروشند. 2000 تومان سود را به ازاي تمام خطرات به جان مي‌خرند. چند هفته پيش يكي از دوستانشان از ترس ماموران انتظامي به سمت جاده فرار كرده و اتومبيلي با آهن‌هاي سردش جان دستان گرم او و گل‌هاي زردش را گرفته بود.آنها می گویند هفته ای حداقل 2 نفرشان برای فرار از دست شهرداری و نیروی انتظامی و یا بی احتیاطی رانندگان در این جاده کشته می شوند ولی این باعث نمی شود خانواده این کودکان آنها را از کار منع کنند و بعضا به اجبار آنها را به سر کار می فرستند.

دستان دخترك پر از گل‌هايي بود كه هيچ عطري براي تمناي فروش نداشت. درست برعكس گل‌فروشي‌هاي پر زرق‌وبرق بالاي شهر. چهره دخترك و ديگر بچه‌هايي كه گل مي‌فروختند با چهره بچه‌هايي كه بي‌هيچ دغدغه‌اي براي رد شدن از خيابان دست پدر مادرشان را مي‌گيرند، زمين تا آسمان فرق داشت. گل‌هايي هم كه در دستان كوچك‌اش بودند همه تمناي فروش داشتند. تمناي پولي كه حداقل براي خوردن يك ساندويچ كفايت كند.

سال‌هاست هنگام عبور از جاده بهشت‌زهرا به كودكان گلفروش برمي‌خوريم اما به نظر مي‌رسد وضعيت اسفبار اين كودكان هنوز زنگ خطرها را براي مسوولان به صدا درنياورده تا براي رسيدگي به وضعيت آنها در راستاي ساماندهي شرايط فعلي، اقدامي هرچند كوچك اما موثر انجام دهند. بر اساس قانون وظیفه رسیدگی به وضع این گل فروشان بر عهده نیروی انتظامی و شهرداری است اما وقتی از هر کدام از این ارگانها پیگیر این مطلب می شویم ،آن رامحول به سازمان دیگر می کند.

یکی از ماموران شهرداری ناحیه 5 منطقه 19 سد معبر و ايجاد ترافيك در اتوبان بهشت زهرا را از مشكلات اساسي اين اتوبان ذكر كرده و مي گويد: اين اتوبان به دليل ترافيكي كه گل فروشان ايجاد مي كنند، هفته اي دو كشته بر جاي مي گذارد.

به گفته این مامور ابتداي اتوبان ايراني ها مي ايستند و از وسط اتوبان به بعد خارجي ها(افغاني ها) مي ايستند و گل مي فروشند. هر يك از افغاني هايي كه دراين اتوبان مشغول هستند حدود ۳۰ نفر از نزديكان خود را

” چند هفته پيش يكي از دوستانشان از ترس ماموران انتظامي به سمت جاده فرار كرده و اتومبيلي با آهن‌هاي سردش جان دستان گرم او و گل‌هاي زردش را گرفته بود. “

به اين مكان آورده و بر ازدحام اين مكان افزوده اند. وی که تمایلی به فاش شدن نامش نداشت ادامه داد: شهرداري مأموريت و اجازه اجرايي و قانوني براي برخورد با سد معبر و گل فروشان را دارد اما دادسراي شهرري اجازه نمي دهد تا برخورد قانوني با آنها شود چرا كه معتقد است، گل فروشي جرم نيست.

اين مأمور ادعا مي كند: بيشتر نوجوانان اين اتوبان،آلوده به مواد مخدر از جمله شيشه، ترياك و غيره هستند و از آنجايي كه گل فروشي راحت ترين كار و براي آنها پر در آمدترين شغل است به اين جا مي آيند و گل مي فروشند. وی می گوید شهرداری چند غرفه فروش گل در داخل بهشت زهرا احداث کرده است اما وي علت رغبت نداشتن گلفروش‌هاي جاده بهشت زهرا(س)‌ به فعاليت در غرفه‌هاي مربوطه و اصرار آنها به فروش گل در سطح جاده را اين‌گونه بيان می کند: اگرچه برخي از شهروندان گل مورد نياز خود را از مركز فروش گل در داخل بهشت زهرا مي‌خرند، اما بخش قابل توجهي از مردم نيز هستند كه از سر دلسوزي ترجيح مي‌دهند گل و گلاب مورد نياز خود را از كودكان گلفروش كنار جاده خريداري كنند، ضمن اين‌كه متاسفانه در اين ميان هستند افرادي كه ترجيح مي‌دهند به جاي اين‌كه مسافتي را تا مركز فروش گل در داخل بهشت زهرا طي كنند، داخل ماشين بنشينند و اين كودكان گلفروش خود به نزدشان آمده و بدون اتلاف وقت از آنها گل بخرند و جالب اين‌كه اين كودكان گلفروش و صاحبكاران آنها نيز با اطلاع از همين استقبال مردم از بازاري كه دارند، حاضر نيستند گلفروشي در جاده را رها كنند. وي در حالي كه عصباني به نظر مي رسد ادامه مي دهد:اين مسأله بدون درگيري قابل حل است اگر راهنمايي و رانندگي همكاري كند شاهد تصادفات ناگوار نخواهيم بود. اين مأمور شهرداري ادامه مي دهد: راهنمايي و رانندگي با مستقر كردن يك مأمور در هر ۱۰۰ متر مي تواند از بروز حوادث ناگوار رانندگي كه عمدتاً به خاطر توقف رانندگاني كه براي خريد گل توقف مي كنند، جلوگيري كند.

این در حالی است که جانشين رئيس پليس راهنمايي و رانندگي تهران بزرگ از كوتاهي شهرداري

” بر اساس قانون وظیفه رسیدگی به وضع این گل فروشان بر عهده نیروی انتظامی و شهرداری است اما وقتی از هر کدام از این ارگانها پیگیر این مطلب می شویم ،آن رامحول به سازمان دیگر می کند. “

تهران براي جمع‌آوري سد‌‌معبردستفروشان و بخصوص كودكان گلفروش حاشيه جاده بهشت زهرا كه موجب افزايش ترافيك و احتمال بروز تصادفات مي‌شود، انتقاد مي‌كند. سرهنگ مجيد پريزاد: حضور ده‌ها كودك كم سن و سال گلفروش در حاشيه جاده بهشت‌زهرا و اتوبان تهران قم بيانگر اين است كه شهرداري در انجام مسووليت محوله كوتاهي مي‌كند كه اين مساله بروز تصادفات و بخصوص تصادفات منجر به فوت را افزايش داده و ضروري است شهرداري تهران بويژه شهرداري منطقه 19 راهكار جدي در اين زمينه بينديشد.

فروشندگان اين گل‌ها معمولا از ساكنان مناطق اطراف بهشت زهرا مانند اسلامشهر، صالح‌‌آباد، باقرآباد، ورامين و… هستند كه به دليل وضع بد مالي خانواده ناچارند از راه فروش گل امرار معاش كنند.اگر شانس بياورند و نيروي انتظامي دستگيرشان نكند يا بساطشان توسط ماموران سد معبر شهرداري جمع نشود، آن وقت است كه تازه بايد تمام طول روز زير آفتاب گرم تابستان و سرماي سخت زمستان به انتظار فروش گل‌هايشان بنشينند و در پايان كار روزانه، خسته از تمام ناملايمات زندگي از مجموع چند‌ ده هزار تومان فروشي كه داشته‌اند، تنها مبلغ اندكي به آنها برسد.

با اين حال حضور پررنگ اين كودكان در حاشيه جاده بهشت‌زهرا بيانگر اين است كه علي‌رغم وعده‌هاي داده شده طرح‌هاي ساماندهي گلفروش‌هاي جاده بهشت زهرا هنوز راه به جايي نبرده است و مسوولان اين كودكان را به فراموشي سپرده‌اند و در اين ميان هر يك تلاش مي‌كنند با رفع مسووليت از خود اين وظيفه را بر دوش سازمان ديگري بيندازند راهنمایی و رانندگی كه تنها به حضور در مناسبت‌های خاص در حاشیه این جاده اكتفا كرده و شهرداری نیز فقط چند كانكس گل‌فروشی در داخل بهشت زهرا راه‌انداخته است، كانكس‌هایی كه معمولاً گل‌ها را 2 برابر قیمت بچه‌های گل‌فروش می‌فروشند.

شاید بارها جلسات متعددی در دستگاه‌های مربوطه برای ساماندهی این وضعیت، تشكیل شده و تصمیمات متعددی بر روی كاغذ نوشته شده باشد اما آنچه امروز، مهم است این است كه این بچه‌های گل‌فروش هنوز در حاشیه جاده بهشت زهرا هستند، نفس می‌كشند و به دنبال به دست آوردن اسكناسی‌ همپای ماشین‌ها می‌دوند
.
READ MORE...

24 March 2010

در 9 سالگي ازدواج كردم و در 10 سالگي طلاق گرفتم




نوجود علي دختري است كه در سن 9 سالگي با مردي كه سه برابر خودش سن داشت ازدواج كرد و يك سال بعد با گرفتن طلاق از او در يمن تاريخ ساز شد.

"من نوجود هستم ، 10 ساله و طلاق گرفته ام" عنوان كتابي است كه اين ماه به زبان انگليسي در آمريكا به چاپ رسيده و قرار است به زودي به زبان عربي هم منتشر شود.با چاپ اين كتاب به زبان عربي ، اين كودك 12 ساله هم ميتواند داستان زندگي خود را كه توجه جهاني را جلب كرده است بخواند.

او در اين باره گفت : به جزقسمت هايي كه من به نويسندگان كتاب گفتم ، خودم از محتواي كتاب آگاهي ندارم.هر روز انتظار ميكشم تا اين كتاب به زبان عربي منتشر شود تا من هم بتوانم آن را بخوانم. من ميدانم چاپ داستان من در جهان ميتواند اهميت بسيار زيادي داشته باشد.

اين كتاب توسط روزنامه نگار فرانسوري دلفين مينوي نوشته شد و براي اولين بار سال گذشته در فرانسه چاپ شد. ناشران تصميم دارند آن را به 19 زبان زنده دنيا منتشر كنند تا همه بتوانند آن‌چه را كه بر اين كودك رفته است بخوانند.

نوجود دوسال پيش و زماني كه نام او در روزنامه يمن تايمز به عنوان يك تازه عروس كودك مطرح شد مورد توجه قرار گرفت.او در آن سال به نيويورك سفر كرد و عنوان زن سال را از مجله زنان Glamour دريافت كرد و به عنوان يك سمبل بينالمللي از حقوق زنان در جهان مطرح شد.

در اين كتاب آمده است كه زماني كه نوجود فقط 9 سال داشت ، پدرش او را وادار به ازدواج با يك مرد كه بيش از سه برابر او سن داشت كرد.

او سپس از تجربه بسيار دردناكي سخن ميگويد كه بعد از ازدواج بر او رفته است و دوران كودكي او را تبديل به كابوسي دردناك كرده است.

او در اين باره ميگويد : هر چه قدر كه من فرياد ميكشيدم ، هيچ كس به كمك من نميآمد.او مرا كتك ميزد و من بايد به خواسته او تن ميدادم.

زماني كه او بالاخره توانست خانواده خود را در شهر صنعا ملاقات كند ، به يك دادگاه فرار كرد و با كمك يك وكيل حقوق بشر يمني توانست از دادگاه حكم طلاق خود را بگيرد و به اين ترتيب اولين عروسي باشد كه در اين سن در خاورميانه طلاق گرفته است.

بعدها يك ناشر فرانسوي به خانواده فقير او كمك كرد تا يك خانه بخرند.اكنون نوجود در حال تحصيل كردن است و زندگي نسبتا خوبي دارد.

او در اين باره گفت : سال گذشته زندگي من در فقر و بدبختي ميگذشت ، اما الان زندگي متوسط و شادي دارم.

ماجراي او باعث شد كه شهروندان يمني به دنبال تصويب قانوني براي ممنوعيت ازدواج قبل از سن 18 سالگي باشند و به كابوس بسياري از اين كودكان پايان دهند.

اما يونيسف اعلام كرد هنوز هم يك چهارم دختران يمني قبل از سن 15 سالگي ازدواج ميكنند.توجه ناكافي به حقوق بشر ، وضعيت دشوار اقتصادي و فرهنگ پايين خانوادهها يكي از اصلي ترين دلايل ازدواج زودهنگام كودكان است.

ازدواج زودهنگام كودكان يكي از مشكلات بزرگ در كشورهاي خاورميانه است.سالانه كودكان زيادي قرباني اين موضوع مي‌شوند و تعدادي نيز به دليل بارداري‌هاي زودهنگام جان خود را از دست مي‌دهند.
READ MORE...

اوقات فراغت کودکان و نوجوانان ایرانی با گیم نت














READ MORE...

بازار دست فروشان افغانستان

















READ MORE...

وضعیت جسمی مریم ضیاء فعال کودکان رو به وخامت گذاشته

بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،وضعیت جسمی خانم مریم ضیاء فعال کودکان در ششمین روز اعتصاب غذا به وخامت گراییده ولی بازجویان وزارت اطلاعات از تن دادن به خواسته به حق او خوداری می کنند.


خانم مریم ضیاء از فعالین کودکان کار و خیابانی در ششمین روز اعتصاب غذای خود در اعتراض به ادامه بازداشت غیر قانونی و غیر انسانی توسط بازجویان وزارت اطلاعات وضعیت جسمی اش به وخامت گراییده. او از ضعف شدید،سر درد و سایر عوارض اعتصاب غذا رنج می برد .
خانم ضیاء به خاطر بیماری که دارند ناچار به استفاده از دارو هستند و این داروها بدلیل در اعتصاب غذا بودنش تاثیراتی خطرناکی بر سلامتی وی باقی خواهد گذاشت. لازم به یادآوری است که خانم مریم ضیاء 40 ساله متاهل و دارای 2 فرزند و از فعالین حقوق کودک می باشد.در تاریخ 10 دی ماه با یورش مامورین وزارت اطلاعات دستگیر و به بند مخوف 209 منتقل شد و پس 2 ماه بازداشت در بند 209 به بند زنان زندان اوین منتقل شد او در کنار زندانیان عادی و خطرناک قرار داده شده است .فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،نسیت به جان خانم مریم ضیاء فعال حقوق کودکان که با فشارهای غیر انسانی و اقدامات غیر قانونی او را وادر به اعتصاب غذا کرده اند هشدار می دهد و از کمیسر عالی حقوق بشر،گزارشگر ویژه زنان،دستگیریهای خودسرانه سازمان ملل متحد و یونیسف خواستار اقدامات فوری برای نجات جان او و آزادی بی قید وشرط وی است.
فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران
02 فروردین 1389 برابر با 22 مارس 2010
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
یونیسف
کمیساریای عالی حقوق بشر کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا سازمان عفو بین الملل READ MORE...

22 March 2010

در 9 سالگی ازدواج کردم و در 10 سالگی طلاق گرفتم

او در این باره میگوید : هر چه قدر که من فریاد میکشیدم ، هیچ کس به کمک من نمیآمد.او مرا کتک میزد و من باید به خواسته او تن میدادم . نوجود علی دختری است که در سن 9 سالگی با مردی که سه برابر خودش سن داشت ازدواج کرد و یک سال بعد با گرفتن طلاق از او در یمن تاریخ ساز شد.

نوجود علی دختری است که در سن 9 سالگی با مردی که سه برابر خودش سن داشت ازدواج کرد و یک سال بعد با گرفتن طلاق از او در یمن تاریخ ساز شد.

"من نوجود هستم ، 10 ساله و طلاق گرفته ام" عنوان کتابی است که این ماه به زبان انگلیسی در آمریکا به چاپ رسیده و قرار است به زودی به زبان عربی هم منتشر شود.با چاپ این کتاب به زبان عربی ، این کودک 12 ساله هم میتواند داستان زندگی خود را که توجه جهانی را جلب کرده است بخواند.

او در این باره گفت : به جزقسمت هایی که من به نویسندگان کتاب گفتم ، خودم از محتوای کتاب آگاهی ندارم.هر روز انتظار میکشم تا این کتاب به زبان عربی منتشر شود تا من هم بتوانم آن را بخوانم. من میدانم چاپ داستان من در جهان میتواند اهمیت بسیار زیادی داشته باشد.

این کتاب توسط روزنامه نگار فرانسوری دلفین مینوی نوشته شد و برای اولین بار سال گذشته در فرانسه چاپ شد. ناشران تصمیم دارند آن را به 19 زبان زنده دنیا منتشر کنند تا همه بتوانند آن‌چه را که بر این کودک رفته است بخوانند.

نوجود دوسال پیش و زمانی که نام او در روزنامه یمن تایمز به عنوان یک تازه عروس کودک مطرح شد مورد توجه قرار گرفت.او در آن سال به نیویورک سفر کرد و عنوان زن سال را از مجله زنان Glamour دریافت کرد و به عنوان یک سمبل بینالمللی از حقوق زنان در جهان مطرح شد.

در این کتاب آمده است که زمانی که نوجود فقط 9 سال داشت ، پدرش او را وادار به ازدواج با یک مرد که بیش از سه برابر او سن داشت کرد.

او سپس از تجربه بسیار دردناکی سخن میگوید که بعد از ازدواج بر او رفته است و دوران کودکی او را تبدیل به کابوسی دردناک کرده است.

او در این باره میگوید : هر چه قدر که من فریاد میکشیدم ، هیچ کس به کمک من نمیآمد.او مرا کتک میزد و من باید به خواسته او تن میدادم.

زمانی که او بالاخره توانست خانواده خود را در شهر صنعا ملاقات کند ، به یک دادگاه فرار کرد و با کمک یک وکیل حقوق بشر یمنی توانست از دادگاه حکم طلاق خود را بگیرد و به این ترتیب اولین عروسی باشد که در این سن در خاورمیانه طلاق گرفته است.

بعدها یک ناشر فرانسوی به خانواده فقیر او کمک کرد تا یک خانه بخرند.اکنون نوجود در حال تحصیل کردن است و زندگی نسبتا خوبی دارد.

او در این باره گفت : سال گذشته زندگی من در فقر و بدبختی میگذشت ، اما الان زندگی متوسط و شادی دارم.

ماجرای او باعث شد که شهروندان یمنی به دنبال تصویب قانونی برای ممنوعیت ازدواج قبل از سن 18 سالگی باشند و به کابوس بسیاری از این کودکان پایان دهند.

اما یونیسف اعلام کرد هنوز هم یک چهارم دختران یمنی قبل از سن 15 سالگی ازدواج میکنند.توجه ناکافی به حقوق بشر ، وضعیت دشوار اقتصادی و فرهنگ پایین خانوادهها یکی از اصلی ترین دلایل ازدواج زودهنگام کودکان است.

ازدواج زودهنگام کودکان یکی از مشکلات بزرگ در کشورهای خاورمیانه است.سالانه کودکان زیادی قربانی این موضوع می‌شوند و تعدادی نیز به دلیل بارداری‌های زودهنگام جان خود را از دست می‌دهند.
.
READ MORE...