20 November 2009

فصلي زشت در تاريخ. سرنوشت تراژيك ٥٠٠ هزار "كودك مهاجر"

عبارت "كودكان مهاجر" ذهن شما را متوجه چه ميكند؟ حتما به ياد سرنوشت و دردها و رنجهاي هزاران كودك آفريقايي و آسيايي و بهرحال جهان سومي مي افتيد كه تنها يا همراه با خانواده هايشان به كشورهاي اروپايي فرار كرده اند. اما نه. اين عنواني در مورد سرنوشت صدها هزار كودك انگليسي است كه مشخصا رنگ پوستشان هم سفيد بوده است و در واقع بايد آنها را "كودكان تبعيدي" ناميد. كمي صبر كنيد توضيح ميدهم. هفته گذشته "كوين راد" نخست وزير استراليا بخاطر دست داشتن دولت اين كشور در جنايت عليه هزاران كودك بريتانيايي پوزش خواهي كرد. او اين جنايت را "يك فصل زشت در تاريخ كشورش" ناميد. قرار است گوردون براون نخست وزير بريتانيا نيز در همين مورد عذر خواهي كند. يك عذرخواهي چند جمله اي كه آنهم زير فشار افكار عمومي صورت ميگيرد در مورد يك سلسله عظيم جنايات طي چندين دهه در حق كودكاني كه زندگي شان وحشيانه فنا شد، نميدانم چه دردي از چه كسي دوا ميكند. و اينجا در يك مطلب كوتاه متاسفانه نميشود حتي از گوشه اي از اين جنايات كه قلب انسان را عميقا بدرد مي آورد سخن گفت. فقط اميدوارم كه بتوانم خواننده را كنجكاو كنم كه در اين مورد در سايتها و كتابها تحقيق و مطالعه اي بكند تا متوجه شود كه سرمايه داري چيست. دموكراسي چيست. غرب و دولتهايش چه پديده هايي هستند. و بشريت چه رنجها كه نكشيده است. لطفا در اينترنت زير  عنوان
migrant children
 جستجو كنيد.




. داستان كمابيش از اين قرار است كه از سالهاي دهه سي ميلادي تا سالهاي دهه هفتاد، يعني حدودا از سال ١٩٣٠ تا ١٩٧٠ ، شماري حدود ٥٠٠ هزار كودك بريتانيايي به مستعمرات اين كشور گسيل شدند. اين رقم البته بهيچوجه دقيق نيست. ابتدا شمار آنها ده هزار بعد صد و سي هزار و اكنون بيش از پانصد هزار اعلام شده است. در اين كشورها و عمدتا استراليا اين كودكان در مزارع و كارگاهها و خانه هاي ثروتمندان به برده جنسي و كاري تبديل شدند. از كشورهايي مثل آمريكا و كانادا و زلاند نو نيز به عنوان كشورهاي وارد كننده "كودكان مهاجر" اسم برده شده است. اما تاكنون بيشتر اطلاعات از استرالياست كه بيش از ده هزار كودك به اين كشور گسيل شده اند. گسيل اين كودكان بر اساس يك قانون بنام قانون "مهاجرت كودكان" كه در سال ١٨٦٩ تصويب شده صورت ميگرفته است. هنوز اطلاعات زيادي از اوان دوره تصويب اين قانون افشا نشده است و آنچه افشا شده از جانب قربانياني است كه هنوز زنده اند و ميتوانند شهادت دهند. شماري حدود ٧٠٠٠ نفر آنها هنوز در استراليا زندگي ميكنند. شماري موفق شده اند در مقطعي به انگلستان بگريزند و همين ها بودند كه اين ماجراي دردناك را اول بار افشا كردند. اين كودكان هنگام گسيل از سه سال تا ١٣ سال سن داشتند. عمدتا كودكاني بدون يك فضاي خانوادگي معمولي بودند. كودكان بي سرپرست، يا كودكاني كه پدر و مادرانشان از هم جدا شده بودند و مثلا تحت سرپرستي مادراني فقير بودند كه استطاعت رسيدگي به كودكانشان را نداشتند، يا كودكان يتيم و بي پدر و مادر كه زير سرپرستي دولت بودند، توسط مقامات دولتي و حتي با اطلاع دربار براي اين ماموريت انتخاب ميشدند. كليسا و يك سري موسسات دولتي و غير دولتي دست اندركار انجام اين ماموريت بودند. هدفي كه براي اين گسيل گسترده كودكان معصوم اعلام شده بود يك هدف "انساني و خيرخواهانه" بود. اما اكنون افشا شده است كه هدف اصلي و رسمي و ثبت شده اين اقدام گسترده اين بود كه مستعمرات انگليس كه در عين حال كم جمعيت بودند و نيروي كار كافي نداشتند با "جنس سفيد" تكميل شوند تا از نظر نژادي نيز به انگلستان نزديك تر شوند. (اين عبارت "جنس سفيد" رسما در اسنادشان هست) به والدين اين كودكان معمولا گفته ميشد كه فرزندانشان در استراليا توسط يك خانواده انگليسي به فرزندي پذيرفته شده اند. به كودكان گفته ميشد كه پدر و مادرشان مرده اند. بعد از مهاجرت حتي خواهران و برادران را براي هميشه از هم جدا ميكردند و ديگر امكان تماس با انگلستان را نداشتند. ابتدا به آنها اين تصوير داده ميشد كه به يك سفر تفريحي و موقت ميروند. دنياي زيبا و كودكانه اي براي اين قربانيان كوچك تصوير ميشد و آنها را با كشتي راهي مستعمرات ميكردند. "جان هنسي" يكي از قربانيان ميگويد "آنچنان فضايي ايجاد ميكردند كه كودكان داوطلبانه راهي استراليا شوند. به ما گفته ميشد آنجا كانگورو ها شمارا به مدرسه ميبرند. سرزمين شير و عسل است. همه جا پر از ميوه است. اينها را ميگفتند و (ما) كودكان كوچك بيگناه ، به دام مي افتاديم". تصاويري كه برخي از بازماندگان اين جنايت تعريف ميكنند براستي قابل بازگو كردن نيست. يكي از آنها ميگويد در يك مركز نگهداري يتيمان كه توسط كليسا اداره ميشد نگهداري ميشده است. و "برادران روحاني روزي صد بار به من تجاوز ميكردند و حتي مسابقه ميگذاشتند كه چه كسي به دفعات بيشتري ميتواند به من تجاوز كند. آنها از چشمهاي آبي من خوششان مي آمد و من مدام به صورتم ضربه ميزدم كه رنگ چشمهايم كبود و زشت شود تا شايد از دست آنها خلاص شوم". يكي ديگر از قربانيان ميگويد در يك مركز ويژه كودكان بي سرپرست نگهداري ميشد. آنجا مردان پدوفيلي كار ميكردند. يكي از آنها وقتي كه با كودكي حرف ميزد جلوي چشم ديگر كودكان دستهايش را در شلوار كودك ميكرد. آخر هفته اجازه داشت كودكي را با خود به خانه ببرد". و اين كودكان فقط مورد تجاوز قرار نميگرفتند. مورد استثمار برده وار نيز قرار ميگرفتند. يكي از آنها ميگويد صبح ساعت ٤ مارا بيدار ميكردند تا به مزرعه براي كار برويم. كار بسيار سنگين و سخت بود. و در تمام روز تا شب بايد كار ميكرديم. "ساندرا انكر" دختر شش ساله اي بود كه به او گفته شد براي سفري تفريحي به آفريقا ميرود اما او از ملبورن استراليا سر در آورد و آنطور كه خود با بغض ميگويد "براي هميشه به ملبورن (استراليا) تبعيد شدم" و بعد از زندگي وحشتناك خود در استراليا طي چهل سال با گريه سخن ميگويد. برخي از اين قربانيان در مورد اين جنايت و زندگي تراژيك خود كتاب نوشته اند. و... شرح همه ماجرا براستي غير ممكن است.



اينجا روح سرمايه داري با هيبتي كاملا ملموس جلوي چشم قرار ميگيرد. دولت انگلستان و دولتهاي كشورهاي مربوطه از حقيقت ماجرا خبر داشتند و برايشان سرنوشت اين كودكان اصلا مهم نبود. كودكان بي سرپرست براي دولت انگلستان و طبقه اعيان صاحب سرمايه هزينه اي در برداشتند. اين دولت طبق قوانينش ناچار بود بهرحال زندگي آنها را تامين كند. راهي كه پيدا كردند اين بود كه به كمك كليسا و كشيشان خودرا از شر اين كودكان در انگلستان كه هزينه در بر دارد خلاص كنند و آنها را راهي گوشه ديگري از قلمرو اين كشور نمايند كه قوانين دفاع از كودك در آنها جاري نيست. و ميشود اين كودكان را وحشيانه به كار كشيد و به جاي پرداخت بخشي از سود سرمايه براي تامين زندگي آنها، از اين كودكان سود بيرون كشيد. و در عين حال با صادر كردن "جنس سفيد" به مستعمراتي كه رنگ آدمهايش عمدتا غير سفيد بوده است، ثبات و همگوني بيشتري را براي نظام تامين كرد. با يك تير چند نشان! واقعا آيا اينكه ميگوييم حتي همين قوانين نيم بند تامين اجتماعي و دموكراتيك و غيره در غرب را هم جنبش كارگري و راديكال و چپ به دولتها و طبقه كثيف و خونخوار سرمايه دار تحميل كرده است، خودرا بروشني نشان نميدهد؟ نخست وزير استراليا ميگويد اين فصلي زشت در تاريخ كشورش ميباشد. اما تاريخ كشور ايشان و تمام كشورهاي سرمايه داري پر از چنين فصول زشت و كثيفي است. و تنها روزي كه كل دوران سلطه نظام سرمايه داري بعنوان "فصلي زشت در تاريخ بشر" اعلام شود ميتوان اميدوار بود كه انسانها نفس راحتي بكشند.*
.

No comments:

Post a Comment