معنی «آزار کودک» چیست؟ چرا کودکان آزارداده می شوند؟ ریشه کودک آزاری درکجا قرار دارد؟ برای این که کودکان آزارداده نشوند چه کار باید کرد؟ و بالاخره کودک آزاری کی، کجا و در چه شرایطی از بین خواهد رفت؟ این ها مهم ترین پرسش های مربوط به این موضوع هستند و در زمره مطرح ترین سئوالات روز جنبش جهانی طبقه کارگر قراردارند.
معنی «آزار کودک» چیست؟ چرا کودکان آزارداده می شوند؟ ریشه کودک آزاری درکجا قرار دارد؟ برای این که کودکان آزارداده نشوند چه کار باید کرد؟ و بالاخره کودک آزاری کی، کجا و در چه شرایطی از بین خواهد رفت؟ این ها مهم ترین پرسش های مربوط به این موضوع هستند و در زمره مطرح ترین سئوالات روز جنبش جهانی طبقه کارگر قراردارند.
آزار کودکان بدون هیچ اما و اگر عظیم ترین آزارهاست. نظام سرمایه داری هر لفظی را به بیان سراسر وارونه، دروغین و مسخ شده یک واقعیت بدل می کند. وقتی که بانیان این نظام از آزار کودک سخن می گویند قبل از هر چیز واقعیت کودک آزاری را تحریف می کنند. بر دنیای آزار کودکان پرده می کشند. ریشه آزار کودکان را از انظار مخفی می سازند. راه هر نوع مبارزه واقعی و مؤثر با آزار کودکان را سد می کنند. سرمایه داران، متفکران، فیلسوفان، جامعه شناسان، روانکاوان و روانشناسان، دولتمردان و مربیان آموزشی که با سر سرمایه به دنیا و به زندگی کودکان نظر می اندازند چنین می کنند. نظام سرمایه داری نظام آزار انسان است و این آزار بیش از همه، مهلک تر از همه و بسیار جانکاه تر و کشنده تر از همه بر کودکان تحمیل می شود. نظام سرمایه داری پهندشت تولید فقر در بیکران ترین ابعاد است و فقر به نوبه خود کوره سوزان آزار آدمیزاد است. کودکان در لای شعله های سرکش قهرآمیز این کوره بسیار پرشتاب تر، ضعیف تر، سهل تر و بی دفاع تر ذوب می گردند. فقر آتشی است که تار و پود هستی کودک را خاکستر می کند. گرسنگی، سوء تغدیه، انواع و اقسام بیماری های جسمی ناشی از بی غذایی، نداشتن امکانات دکتر و دارو و درمان، تباهی تن، فرسودگی روح، زجر شکم خالی و افتادن به ورطه مرگ آثار مستقیم و عریان فقری است که لحظه به لحظه توسط سرمایه بازتولید می شود. بلایای دیگری که فوج فوج و توفان وار از منجلاب فقر ناشی از موجودیت سرمایه نشأت می گیرند و با بیرحمی تمام به جان کودک می افتند هر کدام از دیگری کشنده تر و هلاکت بارترند. کودک فقیر صدر تا ذیل زندگی خود را با دیگران قیاس می کند. در همه جا و در هر مقایسه ای دنیای تبعیض و فروماندگی و استیصال را می بیند. سخت احساس حقارت می کند. خود را موجودی نفرین شده و مطرود و زائد می انگارد. هر نوع راه رشد و شکوفایی استعداد و بالیدن را بر روی خود بسته می بیند. همه این ها و هر کدام سهمگین تر از دیگری چون پتک بر شخصیت کودک فرود می آید و انسانیت او را خرد و خمیر می کند. فقر راه آموزش و بالندگی را بر کودک می بندد. داغ حسرت کلاس درس را بر بند بند وجود او می کوبد. میان او و دنیای رشد انسانی دیوار می کشد. به زندگی مذلت بار آکنده از انواع حقارت ها در بیغوله های بیسوادی و درماندگی و فرومایگی او لباس تقدیر می پوشاند. فقر، انسان بودن و برخورداری از رشد انسانی و احساس شخصیت و قابلیت بلوغ انسانی را در کودک می کشد و زندگی غیرانسانی را روال عادی زندگی کودکان می کند. فقر پدیده ذاتی و جهان شمول نظام سرمایه داری است. هر کجا که سرمایه هست فقر هست. جهان سرمایه داری جهان فقر سراسری انسان است. در این جهنم هر کجا که فقر اندکی کمتر است دلیلش فقط این است که در جای دیگر بسیار سرکش تر، حادتر و کشنده تر انسان ها را و کودکان را در آتش بیداد خود خاکستر کرده است. کودک فقیر در زیر شلاق دردناک و مرگزای فقر به جای مدرسه راهی بازار فروش نیروی کار می شود. او در جهنمی که با هیزم خشک اجبار کارمزدی می سوزد، و در پشت دیوارهای آهنینی که سرمایه از همه سو بر سر راه تغذیه و آموزش و هر نوع زندگی ابتدایی انسانی وی کشیده است کل وجود خویش را به کوره تفتان سودسازی سرمایه تسلیم می کند. به آجرپزی ها روی می آورد. سراغ شیشه سازی ها می رود. راه زیرزمین های تیره و تار قالی بافی ها را پیش می گیرد. پشت بند بارکشی بر شانه نحیف و شکننده خود می بندد. به جای مدرسه و درس و دانش و دانشگاه بالاجبار به سوی بیغوله های فروش نیروی کار می رود. به جای آن که قطره قطره بیاموزد و رشد کند و پرورش یابد، ذره ذره در سیل مذاب سرمایه ذوب می شود و می فرساید و نابود می گردد. جسم او، جان او، شخصیت و کیان انسانی او، آرزوها و انتظارهای او، احساسات و عواطف و همه علائق پاک بشری او در سیلاب اضافه ارزش ها، سودها و سرمایه ها حل می شود و به سرمایه سرمایه داران تبدیل می شود. او در زیر شلاق بیرحم اجبار سرمایه، در پای معبد سود سرمایه ها قربانی می شود. زندگی کاری کودک از اینجا آغاز می شود. اما این راه، پیچ و خم ها و دالان های سیاه تباهی ساز آن سخت بی انتها است. سرمایه داران و نظام سرمایه داری در درون این بیغوله های مرگ کل جسم و روان کودک را بر باد می دهند. اما به محض احساس بی نیازی به نیروی کار ماورای ارزان او حتی همین کارها را هم به او نمی دهند. کودک کارگر بازهم در زیر گیوتین تیز اجبار سرمایه باید راه زباله دانی ها، دستفروشی در کنار خیابان ها، شستن شیشه ماشین ها، دستمال کشی کفش پولداران و هزاران کار لعنتی تحقیرآمیز شخصیت سوز را در پیش گیرد. مجبور می شود از بام تا شام در میان زباله ها چرخ بخورد تا شاید قطعه پلاستیکی برای فروش دست و پا کند. از کل 16 میلیون کودک 6 تا 14 ساله ایرانی حدود 4 میلیون در چنین شرایطی کار می کنند، استثمار می شوند و از هستی ساقط می گردند. اینان همه مجبورند ابتلا به هپاتیت و ایدز و بیماری های دیگر را مسیر عادی زندگی روزمره خود سازند تا شاید لقمه نانی به شکم گرسنه خود و شاید هم مادر و پدر و خانواده مفلوک و گرسنه خویش برسانند. این کودکان در همین گذر خطر تجاوز و اعتیاد و مصائب دیگر را باید به جان بخرند. در نظام سرمایه داری ایران حداقل نیمی از کل این نفرین شدگان داغ لعنت خورده خردسال مورد تجاوز جنسی قرار می گیرند. جمعیت زیادی از آن ها توسط باند سرمایه داران کودک دزد ربوده می شوند تا در بازار تجارت جنسی، در بازار فروش اعضای بدن و در منجلاب های دیگر تولید سود سرمایه پرپر گردند. کار کودکان در ایران جزء جدایی ناپذیری از روند ارزش افزایی و بازتولید سرمایه است. قریب 4 میلیون خردسال در درون این دوزخ کار می کنند. هر روز یک شیفت و گاه چند شیفت در شاق ترین و کشنده ترین شرایط کاری جان می کنند و استثمار می شوند. کودک کارگر به مظلومانه ترین شکل استثمار می شود، زیرا هم مطیع تر است و راحت تر تن به کار می دهد، هم مقاومت اش در مقابل ستم کمتر است و قادر به دفاع از خود نیست، هم بی پشت و پناه تر است و حتی از همان حقوقی که قانون بردگی مزدی برای کارگر به رسمیت شناخته محروم است و، از همه مهم تر، هم نیروی کارش بمراتب ارزان تر است. دستمزد کارگران خردسال به زحمت کفاف نان روزانه خود آنان را می دهد. بخش اعظم آنان کارتون خوابند و شب ها را روی کارتون در درون پارک ها یا در حاشیه کوچه ها و خیابان ها به صبح می رسانند. شمار این خردسالان کارتون خواب به طور انفجارآمیزی در حال افزایش است و فقط در سال 87 دو برابر شده است. آنچه بر سر این کودکان می رود و نوع بلاهایی که بر آنان تحمیل می شود، نه فقط از سنخ دژخیمانه ترین و سفاکانه ترین کودک آزاری ها بلکه کثیف ترین و تبهکارانه ترین جنایت ها علیه حرمت انسانی است. سرمایه داری ایران و دولت سرمایه داران ایران با کودکان چنین می کند و کودک آزاری را در این مقیاس به جریان عادی زندگی میلیون ها کودک تبدیل کرده است.
فقر استعدادها را از بیخ و بن درهم می کوبد. فرض کنیم که کودک فقیر با دنیای فداکاری ها و از خودگذشتگی های پدر و مادر فقیرش راه مدرسه را در پیش گیرد. در این حالت نیز شمشیر فقر همه جا آخته و خارج از غلاف، آماده سلاخی بر فراز سر او در جولان است. او به دلیل سوء تغذیه توانایی کافی برای آموختن ندارد. مدام و در همه لحظات به نداری می اندیشد. حافظه، ذهنیت، حواس و مشغله های فکری او پرورده های مستقیم فقرند. او در همه وجود خویش تحقیر شده است و در محیط مدرسه کوه این تحقیر را بیشتر و بیشتر بر سر خود سنگین می بیند. کودک فقیر خانواده کارگری هیچ بارقه امیدی برای ادامه درس خواندن در پیش روی خود نمی بیند. وجود خود را مهمان ناخوانده محیط آموزش و مدرسه می پندارد. یقین دارد که راه زندگی وی راه کوره پزخانه ها، شیشه بری ها، مواد فروشی ها، بازارهای تجارت سکس و نوع این ها است. نظام سرمایه داری او را در درون حصارهای آهنین دنیایی محصور ساخته است که هیچ کورسویی از افق زندگی متعارف انسانی بر آن نمی تابد. کودکان فقرزده کارگرزاده در چنین جهنمی نمی توانند به درس و یادگیری و رشد و بلوغ فکری بیندیشند. بسیاری از آنان با وجود داشتن استعداد، پشتکار و علاقه زیاد مجبور به ترک تحصیل می شوند. پسران راهی بازار کار و دختران به اجبار راهی خانه شوهر می شوند. کودکانی که در خانواده های ازهم پاشیده و نابسامان زندگی می کنند - خانواده هایی که پدر یا معتاد است یا به هرعلت زن و بچه اش را رها کرده و رفته و مادر برای سیر کردن شکم خود و فرزندانش مجبور به تن فروشی شده است - به طور معمول جمعیت مردودین را تشکیل می دهند و آن قدر مردود می شوند تا راه فروش نیروی کار کودکانه خود را پیش گیرند. لحظه به لحظه این مصائب و رویدادها، که تار و پود زندگی کودکان فقیر کارگر را می سازند، برای کودکان آزاردهنده است. آزار کودکان فقط جراحت ناشی از چوب و فلک و شلاق و آتش سیگار نیست. هر دم و بازدم هر کودک خانواده های کارگری در جهنم سرمایه داری به ویژه اگر این جهنم، جهنم سرمایه داری ایران باشد، بدون هیچ چون و چرا دم و بازدمی از دنیای پلشت کودک آزاری است.
آنچه گفتیم هر چند زمخت و هولناک است حتی گوشه کوچکی از واقعیت روزمره جامعه سرمایه داری را بیان نمی کند. هیچ قلم و زبان و قدرت بیانی قادر به توصیف دنیای وحشتناک آزار کودکان در جهنم بردگی مزدی نیست. فرض کنیم کودک مولود و محکوم به زندگی در این نظام آن قدرهم فقیر نباشد. گیریم نانی برای خوردن و لباسی برای پوشیدن داشته باشد. بنا را بر این قرار دهیم که امکان مدرسه و دارو و درمان هم تا حدی برایش موجود باشد. او بازهم تمامی بار کودک آزاری سرمایه را بر گرده خود حمل می کند. این بار به طور قطع بسیار سهمگین تر و سهمگین تر می شود اگر جنبش کارگری در موقعیتی ضعیف باشد. در عظیم ترین بخش جهان موجود، از جمله در دوزخ کشنده سرمایه داری ایران و به ویژه در شرایط تسلط جمهوری اسلامی سرمایه بر این جهنم سوزان، کودک علی العموم انسان حساب نمی شود. از زمین و آسمان فقط باران سرزنش و نکوهش و تحقیر بر سر و روی او فرو می بارد. والدین وقتی که او را مورد محبت قرار می دهند هیچ بودن او را القا می کنند و وقتی که بساط وعظ و اندرز و شماتت پهن می سازند، تحقیر با اعمال شاقه را علیه او به کار می گیرند. محیط مدرسه به جای آن که کانون پرورش فکری و اعتلای شخصیت وی باشد مرکز بیشترین تحقیرها نسبت به اوست. کوچه و خیابان قتلگاه شأن و حرمت انسانی اوست. همه جا توهین است. طرد او از محیط گفتگوها و شور و مشورت ها و ابراز موجودیت ها اساسی ترین قانون است. در هیچ کجا موجود ذیحقوق انسانی به حساب نمی آید. حتی موقعی که گرم ترین و فداکارانه ترین و رقیق ترین نوازش ها نثار او می شود اعتبار و اصالت و استقلال انسانی وی نادیده گرفته می شود. سرمایه داری در اینجا هر نوع حق و حقوق انسانی را از همه توده های کارگر و فرودست سلب کرده و پیداست که کودکان را در جبهه مقدم این بی حقوقی ها آماج هجوم خود گرفته است. پدر و مادر و معلم و کل ساکنان دوزخی که در هیچ لحظه ای از حیات خود هیچ حقی برای دخالت آزادانه در هیچ عرصه حیات اجتماعی نداشته اند چگونه می خواهند چنین حقوقی را برای کودکان یا دانش آموزان خود قائل گردند؟! سرمایه داری در اینجا سایه هر حقی را با قساوت تمام به تیر بسته است. چیزی به نام حقوق انسانی وجود ندارد که سهمی هر چند ناچیز از آن به کودکان برسد. در درون این جهنم هر نوع احساس انسانی در مرداب فقر و احتیاج و ترس و وحشت و بدبختی غرق می شود. مادر دریای بیکران فداکاری است اما به این دلیل فداکاری می کند که فرزند وی بدون این فداکاری قادر به زیستن و بزرگ شدن و زندگی کردن نیست. مادر در همان حال مجبور است که فرزند خویش را نه به چشم انسان بلکه به چشم نان آور خود نگاه کند زیرا در سنین پیری از هیچ تضمینی برای معیشت ابتدایی خود برخوردار نیست. در اینجا عواطف همه اعتبار و عظمت واقعی انسانی خود را در پای معبد نیاز و ترس قربانی می کند.
نظام بردگی مزدی در اینجا با کودکان چنین می کند. این ها همه فقط اشاره است و حکم قطرات بسیار ناچیزی از اقیانوس بسیار عظیم و بیکران شرارت سرمایه علیه کودک را دارند. کودک آزاری فقط تنبیه بدنی کودک نیست، هر چند که تنبیهات تبهکارانه و شقاوت آمیز بدنی اطفال در اینجا بیداد می کند. کودکان در مدارس تنبیه می شوند. در محیط خانه تنبیه می گردند. موارد کودک آزاری در خانواده از فجایعی است که در آن ها کودک حتی از حمایت پدر و مادر، که در جوامعی چون ایران تنها حامی فرزندانشان هستند، محرومند و هیچ پشت و پناه و مامنی ندارند. در این موارد، از یک سو رسانه ها و به اصطلاح مدافعان حقوق کودک تمام فاجعه را متوجه آزاردهنده، که معمولا پدر یا مادر یا ناپدری یا نامادری است، می دانند و از دولت می خواهند فرد آزارگر را مجازات کند. از سوی دیگر، طبق قانون مجازات اسلامی، آزارگر یا قاتل کودک اگر پدر یا جد پدری باشد مجازات نمی شود، چون ولی دم و صاحب جان و خون و زندگی کودک محسوب می شود. این قانون به پدر حق می دهد که برای تربیت فرزندش او را به هر شیوه ای که می خواهد تنبیه کند یا برای حفظ آبرو و ناموس خود سر دختر خودش را، که یا با پسر مورد علاقه اش رابطه برقرارکرده و یا قربانی تجاوز جنسی شده است، گوش تا گوش ببرد. در موارد زیادی می بینیم که فرد آزاردهنده کودک، شوهر صیغه ای زنی است که با فرزند خود زندگی می کند. عمق فاجعه اینجاست که در این موارد زن که برای نجات از گرسنگی صیغه مرد شده است به خاطر ادامه زندگی اش در برابر فرزند زخم خورده و تکه تکه شده اش دم فرو می بندد و برجنایت شوهرش پرده می کشد. اگر چنین نکند چه کند؟ چه کسی شکم گرسنه او و فرزندش را سیر خواهد کرد؟ زنی را به یاد آوریم که همین چند سال پیش شوهر صیغه ای اش را کشت زیرا قصد تجاوز به دختر نوجوانش را داشت. هیچ قانونی از این زن و دختر بی دفاعش حمایت نکرد و او در نهایت به جرم قتل اعدام شد و دختر نوجوانش نیز تنها حامی خود را در این دنیای بیرحم سرمایه داری از دست داد و حالا معلوم نیست که شکم خودش را چگونه دارد سیر می کند. همچنین است موارد بسیار زیاد مربوط به دختران فراری که غالبا به علت اذیت و آزارهای جسمی و روحی و جنسی از سوی پدر یا ناپدری خود درنهایت از خانه فرار می کنند، یعنی در شرایطی قرار می گیرند که خیابان را امن تر از خانه می یابند. اما این دختران نوجوان که اتفاقا از نوعی روحیه مقاومت یا عدم تحمل و پذیرش آنچه به سرشان می آورند و از نوعی شهامت و سرکشی برخوردارند، چه پناهی دارند و چه کسی از آن ها حمایت می کند؟ این دختران معمولا در اولین ساعت های بیرون از خانه ماندن یا مورد تجاوز قرار می گیرند و طعمه باندهای فحشا می شوند یا توسط پلیس دستگیر و بازداشت می شوند. پلیس با چنین دختران نوجوانی همچون مجرم برخورد می کند. بدترین و زشت ترین توهین ها و تحقیرها با این نوجوانان ترسیده و آسیب دیده و رنج کشیده صورت می گیرد. آنان را برای تعیین بکارت به پزشکی قانونی و سپس به دادگاه می فرستند و در بهترین حالت یا مجبورشان می کنند دوباره به همان جهنمی که از آن فرار کرده اند برگردند، که معمولا خانواده ها نیز دیگر آن ها را نمی پذیرند، و یا روانه بازداشتگاه یا بهزیستی شان می کنند که هیچ کدام از دیگری بهتر نیست. بی تردید، این ها همه از موارد کودک آزاری و از وحشیانه ترین نوع آن هستند. اما منحصر کردن کودک آزاری به نوع توحش آمیز آن وارونه نمایی نظام سرمایه داری با هدف تطهیر این نظام است. آنچه در بررسی های رسانه ای و ژورنالیستی موارد کودک آزاری نادیده گرفته می شود دقیقا نظامی است که این فجایع را بازتولید می کند.
نظام سرمایه داری در سراسر جهان نظام کودک آزاری است. اما نمی توان و نباید انکار کرد که این نظام در بخش هایی از دنیا قادر به اعمال این همه توحش در مورد کودکان نیست. هر کجا که زمانی، روزی، روزگاری رعد و برق مبارزه ضدسرمایه داری توده های کارگر طبقه سرمایه دار را به وحشت انداخته است وضعیت زندگی کودکان نیز به صورت بسیار محسوسی رو به بهبود رفته است. تأمین سطوحی هر چند نازل از حقوق کودکان در پاره ای کشورها از دستاوردهای سترگ و افتخارآمیز جنبش کارگری است. آنچه کودکان در این ممالک دارند صرفاً حاصل فشار سهمگینی است که طبقه کارگر با پیکار خود بر نظام سرمایه داری تحمیل کرده است. این دستاوردها با تمامی محدودیت هایشان در قیاس با وضعیت رقت بار کودکان سایر مناطق جهان سرمایه بسیار پرارجند. ممنوعیت کار کودکان، ممنوعیت هر نوع کودک آزاری از نوع تنبیه بدنی و غیره ، مجازات های سنگین برای افراد کودک آزار ولو پدر یا مادر، آموزش اجباری رایگان تا سنین 16 سالگی، بهداشت و درمان و دارو و مراقبت پزشکی و دندان پزشکی برای همه افراد زیر 20 سال به صورت رایگان، کمک هزینه زندگی فرزند برای والدین، کمک هزینه تحصیلی برای جوانان بالای 16 سال و از همه این ها مهم تر و اساسی تر رفتار احترام آمیز و انسانی و سازنده و آموزنده با کودکان در سنین مختلف از جمله این دستاوردها است. طبقه کارگر ایران نیز باید تمام این حقوق و همچنین خواست هایی را که در«منشور مطالبات پایه ای طبقه کارگر» برای کودکان آمده است بر نظام سرمایه داری حاکم بر ایران تحمیل کند. اما حتی برای لحظه ای نباید تردید کند که مبارزه برای تحقق این مطالبات نه مبارزه ای به اصطلاح «دموکراتیک» بلکه نبردی یکسره ضدسرمایه داری است. مبارزه برای حقوق کودکان همچون مبارزه برای حقوق زنان به مبارزه علیه سرمایه داری گره خورده است و بدون مبارزه با اساس سرمایه داری یعنی موجودیت کارمزدی این حقوق به طور کامل به دست نخواهد آمد. نظام سرمایه داری به صورتی بسیار دروغین و عوام فریبانه روزی را به نام «روز مبارزه با کودک آزاری» تعیین کرده است. سرمایه داری خود بنیاد و بستر کودک آزاری است. اگر قرار است بر آزار کودکان نقطه پایانی گذاشته شود باید بساط موجودیت این نظام از صفحه روزگار برچیده شود. مبارزه علیه کودک آزاری و استیفای حقوق کودک جزء جدایی ناپذیری از زنجیره پیکار ضدسرمایه داری توده های کارگر است. هر چه کارگران آگاهانه تر و سازمان یافته تر و افق دارتر به شیرازه حیات سرمایه حمله کنند، هرچه قدرت خود را آگاهانه تر و سازمان یافته تر در مقابل نظام بردگی به صف کنند، هر چه گلوی سرمایه را بیشتر بفشارند و هرچه چشم انداز کسب قدرت سیاسی برای اعمال بیشتر این فشار را ملموس تر کنند، حقوق بیشتری هم برای کودکان به دست خواهند آورد.
کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری
27 آبان 1388
www.hamaahangi.com
khbitkzs@gmail.com
19 November 2009
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment