08 April 2010

یک کودک پناهنده در اردوگاه گوسوم (سوئد) زیر چرخ اتومبیل مامور اداره مهاجرت جان سپرد



یک کودک پناهنده در اردوگاه گوسوم (سوئد) زیر چرخ اتومبیل مامور اداره مهاجرت جان سپرد
 

الین دوساله زیر چرخ اتومبیل مامور اداره مهاجرت جان سپرد
 
گزارش از : سراج پورعزیزی
 
امروز پنجشنبه 8 آپریل 2010 دختر زیبا و با نشاط دو ساله ایرانی در اردوگاه گوسوم از توابع نورشوپینگ (معروف به گوانتانامو) در کشور سوئد در زیر چرخ اتومبیل مامور اداره مهاجرت کشته شد.
الین که در بدو ورود پدر و مادرش در سوئد به دنیا آمده بود به همراه والدین خویش تاکنون در جنبره مقرارت ذلت بار دولت سوئد گرفتار بروگراسی برای دریافت اقامت روز شماری می کرد. لیکن مامور اداره مهاجرت فرصت زندگی و آینده حیات را از او ربود. قابل ذکر است عوامل اورژانس و اداره پلیس محلی با نیم ساعت پس از اطلاع ، هنگامی که الین جان باخته بود به سر صحنه رسیدند.
هنوز پلیس گزارشی از جزئیات حادثه اعلام نکرده است .
فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی واحد گوتنبرگ این اتفاق تاسف بار را به پدر و مادر الین تسلیت می گوید
READ MORE...

07 April 2010

صدای درد بچه های ایران

READ MORE...

كودكان خياباني يا آوارگان كوچك

اشرف‌السادات علوي نيا: پديده كودكان خياباني يكي از پديده‌هاي اجتماعي است كه امروزه متخصصان مددكاري و علوم اجتماعي در ايران به آن مي‌پردازند
 اين پديده معلولي از عوامل گوناگون و درهم پيچيده اجتماعي و اقتصادي است كه اگر به نحو شايسته‌اي مورد بررسي و توجه قرار نگيرد، مي‌تواند اثرات زيان بخش و غيرقابل جبراني را در ابعاد فرهنگي، سياسي، اقتصادي، فردي، اجتماعي، خانوادگي و انساني بر پيكره جامعه تحميل كند. در حال حاضر تهران بيشترين تعداد كودكان خياباني را در خود جاي داده است ولي زمينه گسترش اين معضل در شهرهاي ديگر از جمله مشهد و قم نيز وجود دارد. در عين حال مراكز استان‌هاي گلستان، لرستان، فارس و خوزستان تعداد زيادي از اين كودكان را در خود جاي داده‌اند.
. And here is the rest of it.. بنابراين ضروري است به اين پديده در مباحث اجتماعي پرداخته شود و شناخت و آگاهي لازم در اين زمينه به دست‌ آيد تا بتوان لااقل در كاهش يا بهبود وضعيت اين كودكان تلاش كرد. در اين زمينه از نظريه بي‌سازماني اجتماعي استفاده كرده و با توجه به آن، علل اجتماعي، اقتصادي و آشفتگي‌هاي خانوادگي مؤثر بر اين پديده را مورد بررسي قرار داده‌ايم.

بررسي‌ها نشان مي‌دهند كه درباره مسائل اجتماعي، نظريه آسيب‌شناسي اجتماعي نمي‌تواند ريشه‌هاي پيدايش مسئله كودكان خياباني را به خوبي تبيين كند. نظريه آسيب‌شناسي اجتماعي بر آسيب‌ها و انحرافات اجتماعي به‌ويژه بر آسيب‌ديدگان و منحرفان اجتماعي تمركز دارد، در حالي كه پديده كودكان خياباني يك مسئله اجتماعي است. اين نظريه به ناتواني افراد و گروه‌هاي خاص در تطبيق و همنوايي با هنجارهاي جامعه تأكيد مي‌كند، لذا اين نظريه به جاي توجه به ساختارها، شرايط اقتصادي– اجتماعي، هنجار‌ها، قواعد و سنت‌هاي جامعه در پيدايش مسائل اجتماعي، بيشتر ريشه مسائل اجتماعي را
در ويژگي‌هاي رواني - اخلاقي افراد و گروه‌هاي خاص و رفتار‌هاي آنها جست‌وجو مي‌كند.

اما نظريه‌هاي بي‌سازماني اجتماعي ( نظريه آنومي مرتون و نظريه عدم‌تعادل ساختاري پارسونز و نيزبت) در بررسي مسائل و آسيب‌هاي اجتماعي به شرايطي كه منجر به از‌هم‌گسيختگي، ضعف و تناقض و ناكارآمدي قواعد، هنجارها و ساخت‌هاي اجتماعي مي‌شوند و عدم‌تعادل ساختاري و ضعف انسجام اجتماعي را به‌وجود مي‌آورند، توجه دارند. اين نظريه‌ها بر خلاف نظريه آسيب‌شناسي اجتماعي، بر واحدهاي تحليل بزرگ‌تري همچون ساختارها، نظام‌ها، نهادها، گروه‌ها و اقشار اجتماعي يا خرده‌نظام‌ها و نهاد‌هاي جامعه با تغييرات اجتماعي و محيطي سريع مي‌شوند و عدم‌تعادل ساختاري را به‌وجود مي‌آورند، در پيدايش آسيب‌ها و مسائل اجتماعي مد نظر دارد.(ا. حسيني: 72 )

در نتيجه اين جامعه است كه از طريق شكاف و نارسايي بين اهداف مقبول خود و روش‌هاي مقبول رسيدن به آن اهداف، فشار عظيمي را بر گروه مردم وارد كرده و آنها را به جاي همنوايي وادار به كجروي مي‌كند.

درصورتي كه اهداف و ارزش‌هاي فرهنگي، شخصي بوده و راه‌هاي صحيح رسيدن به آنها در جامعه موجود باشد، سازگاري و همنوايي فرد و جامعه به نوعي به سلامت جامعه مي‌انجامد و ناهنجاري‌ها را به حداقل مي‌رساند. درصورتي كه اهداف فرهنگي شخصي نباشد، اما به را‌ه‌هاي رسيدن به آن تأكيد شود، نوعي سنت‌گرايي حاكم مي‌شود. عدم‌وجود اهداف و همچنين وسايل رسيدن به آنها و ناهمگوني بين اين دو منجر به بروز انزواطلبي در افراد مي‌شود و آنان را وادار به عقب نشيني مي‌كند.

طغيان و شورش زماني رخ مي‌دهد كه اهداف فرهنگي و وسايل رسيدن به آن اهداف نزد عده‌اي طرد شده و به جمع تسري مي‌يابد و به‌صورت طغيان و شورش و در مواردي انقلاب بروز مي‌كند. نوآوري زماني رخ مي‌دهد كه مردم اهداف مقبول را پذيرفته‌اند ولي جهت رسيدن به آن اهداف به ابزارهاي غيرمقبول متوسل مي‌شوند.
( صديق سروستاني: 39 )

به زعم مرتون اعضاي قشر‌هاي پايين اجتماعي به احتمال زياد نمي‌توانند از مسير‌ها و راه‌هاي عادي مورد قبول جامعه موفق شوند يا حداقل نيازهاي ممكن خود را رفع كنند، لذا به انحراف گرايش پيدا مي‌كنند. يكي از انواع اين انحرافات نيز به‌صورت پديده كودكان خياباني بروز مي‌كند.

نياز به امنيت و آرامش خانوادگي، نياز به احساس هويت، استفاده از امكانات تحصيلي، مورد توجه بودن در محيط منزل و خارج از منزل، احساس امنيت مادي، داشتن اعتقادات و تعلقات مذهبي و پذيرفته شدن در گروه‌هاي اجتماعي مناسب اهداف و ارزش‌هايي است كه باعث مي‌شود فرد براي رسيدن به آنها تلاش كند و درصورت نبود وسايل و راه‌هاي رسيدن، را‌هايي را انتخاب كند كه از ديد جامعه و اجتماع پذيرفته نبوده و نوعي ناهنجاري يا انحراف محسوب مي‌شود.

تئوري‌ها و فرضياتي كه مسئله كودكان خياباني را ناشي از ناتواني‌ها، نقايص و كمبود‌هاي خانوادگي در انجام مسئوليت‌ها و كاركردهاي آن مي‌دانند يا ديدگاه‌هايي كه براساس نظريه فرهنگ فقر و فرضيات مبتني بر اين نظريه از قبيل فرضيه ناتواني آموخته شده و فرضيه محروميت ناكامي، رفتار مجرمانه، خود تخريبي و ويژگي‌هاي خرده فرهنگ فقر از قبيل تقديرگرايي، وابستگي، خود كم بيني، نااميدي و... ناگزير بودن فرايند خياباني شدن كودكان را نوعي الگوي انطباق و سازگاري خانواده فقير، مهاجر، گسيخته و حاشيه نشين با فقر مطلق شهري و مواجهه با تغييرات اقتصادي و اجتماعي نامتوازن در يك نظام نابرابر مي‌دانند، متأثر از اين ديدگاه كاركردگرايانه و بي‌سازماني اجتماعي هستند. (حسيني:72)

نظريه بي‌سازماني اجتماعي نسبت به‌نظريه آسيب‌شناسي از اهميت بيشتري براي توضيح مسئله كودكان خياباني در ايران برخوردار است. طبق اين نظريه مي‌توان فرض كرد كه كودكان خياباني انعكاسي از شرايط زيست اقتصادي – اجتماعي و فرهنگي اقشار تهيدست و آسيب‌پذير حاشيه‌نشين هستند كه نتوانسته‌اند در جهت تحولات اجتماعي، حداقل دو دهه ايران انطباق يابند.

ادوين ساتر لند معتقد است كه رفتار انحرافي مثل ساير رفتارهاي اجتماعي از طريق پيوستگي و ارتباط با ديگران، انگيزه‌ها و گرايش‌ها و ارزش‌هاي انحرافي فرا گرفته مي‌شوند.
بنابراين كودك خياباني نه‌تنها به‌دليل فقر و از هم‌گسيختگي خانواده و مسائل و مشكلات رواني و اجتماعي راه انحراف را انتخاب كرده بلكه به‌علت سن كم و در مواجهه با افراد منحرف ديگر و تماس با كجروان و كودكان خياباني‌اي كه در اطراف او فراوانند و تماس‌هاي زيادي كه به‌علت بي‌توجهي و عدم تمركز خانواده بر او، با ديگران برقرار مي‌شود و محيط‌هايي كه كجروان بيشتري را در مقايسه با همنوايان در خود جاي داده است، همگي در بروز پديده كودكان خياباني به‌عنوان يك انحراف اجتماعي دخيل هستند.

عوامل مهم در پيدايش كودكان خياباني:

1- عوامل اجتماعي

الف) فقر و عدم‌توزيع عادلانه ثروت
كشورهاي در حال توسعه كه براساس شاخص‌هاي فقر انساني از نظر توانايي بقا، آموزش‌و‌پرورش و استانداردهاي زندگي در پايين‌تر از حد مقياس قرار دارند، بيشترين تعداد كودكان خياباني را به‌خود اختصاص مي‌دهند. افزايش بي‌خانماني در كشورهاي صنعتي نيز حكايت از فقر و نابرابري در دستيابي به امكانات موجود در جامعه دارد. براساس آمار يونيسف از هر كودك در بعضي از كشورهاي صنعتي بيش از يك نفر در خانواده‌هاي زير خط فقر زندگي مي‌كنند.(كاشفي: 95 )

ب) عدم‌سياست‌گذاري دولت‌ها در زمينه كنترل جمعيت
ما چنين تجربه ناخوشايندي را در ايران داشته‌ايم. ‌جمعيت ايران در فاصله زماني40سال بيش از 3برابر افزايش داشت. جمعيت 19ميليون نفري ايران در سال1335 در سال1375 به بيش از 60 ميليون نفر افزايش داشت. ميزان رشد جمعيت در دهه‌هاي مذكور بالاترين نرخ‌هاي رشد جمعيت در جهان بوده است.

در فاصله سال‌هاي 1365 تا 1375 نرخ رشد جمعيت بالغ بر 456/3درصد معادل دو برابر نرخ رشد جمعيت جهاني بوده است. رشد غيرمتعارف جمعيت در يك مقطع زماني به تأثير عدم‌كفايت امكانات جامعه دامن مي‌زند.

ج) سياست‌گذاري نادرست دولت‌ها به‌ويژه در رسيدن به تكنولوژي اتمي يا نظامي
اين سياست‌گذاري منجر به كاهش خدمات اجتماعي يا رفاهي مي‌‌شود. با بررسي نظام‌هاي سياسي كشور‌هاي داراي كودكان خياباني درمي‌يابيم كه اغلب دولت‌هاي اين كشورها، دولت سياسي محسوب مي‌شوند نه دولت‌هاي رفاهي. هدايت سرمايه‌هاي جامعه به سوي طرح‌هاي نظامي و اتمي به‌خصوص در كشورهاي در حال توسعه مي‌تواند با كاهش خدمات رفاهي همراه شود.

د) بي‌تفاوتي نسبت به اشتغال كودكان و عادي شدن كار كودكان در جامعه
ه) بحران‌هاي اقتصادي و اجتماعي مثل فروپاشي بلوك شرق
و) جنگ يا اغتشاشات داخلي
ز) مهاجرت‌هاي ملي (درون مرزي). در ايران جنگ به تأثير‌پذيري جامعه از سنتي به صنعتي و مهاجرت‌هاي ناشي از آن دامن زد.
ن) مهاجرت‌هاي بين‌المللي به‌خصوص در ايران مهاجرت افغان‌ها مهم‌ترين جنبه مهاجرت‌هاي بين‌المللي و پيوند آن با خياباني شدن كودكان محسوب مي‌شود.

2- عوامل خانوادگي

علاوه بر فقر اقتصادي خانواده موارد زير به‌عنوان عوامل خانوادگي مؤثر بر خياباني شدن كودكان اشاره دارد: جمعيت زياد، بي‌سوادي يا كم سوادي خانواده، فوت يا جدايي والدين، ازدواج مجدد آنان و روابط نامشروع( اين مورد در آفريقا بسيار شايع است)، معلوليت، بيماري يا معلوليت والدين، اعتياد والدين، بزهكار بودن يكي از اعضاي خانواده، درگيري و وجود بحث‌هاي مداوم والدين با يكديگر، كودك آزاري (آزار جنسي، هيجاني- عاطفي، غفلت و عدم‌مراقبت)، سختگيري نسبت به كودكان و رها كردن آنها در خيابان به‌ويژه تأثير عمده در كارتن خواب شدن كودكان دارد.

خانواده‌هاي دچار تشنج از مهم‌ترين عوامل خياباني شدن كودكان هستند. كودكي كه در خانواده فقير زندگي مي‌كند، به ناچار بايد براي بقاي خود و خانواده‌‌اش در خيابان به سختي كار كند و كودكي كه در خانواد‌ه‌اي به سر مي‌برد كه به‌دليل عدم‌امنيت و عشق و محبت دچار تشنج است، زندگي خياباني را با وجود وضعيت دشوار آن بر چنين وضعيتي ‌ترجيح مي‌دهد.

كودكان خياباني معمولا در خيابان به سر مي‌برند. آنها براي احساس امنيت بيشتر به كساني روي مي‌آورند كه تجربه خياباني بودن را دارند. اين كودكان از حمايت خانواده در خيابان بي‌بهره‌اند از اين‌رو به گروه‌هاي خياباني مي‌پيوندند و در اين گروه‌ها معنويت خود را جست‌وجو مي‌كنند و كودك به‌تدريج با ارزش‌ها، هنجارها و اخلاق خياباني آشنا مي‌شود.
اين كودكان طرز لباس پوشيدن ويژه‌اي دارند. هرچه كودك كم سن‌تر باشد، ژوليده‌تر و كثيف‌تر است زيرا مردم معمولا به كودكان آراسته و تميز كمك نمي‌كنند. آنها به مرور زمان لهجه خياباني را مي‌آموزند. اين زبان وسيله‌اي براي ارتباط با ساير كودكان كارتن خواب است كه به مرور حتي در برقراري ارتباط با ساير افراد جامعه نيز به كار مي‌رود.

پيوند ظهور پديده كودكان خياباني با صنعتي شدن

اگر چه معمولا ساخت موتور بخار مبناي پايان كامل رنسانس، آغاز صنعتي‌شدن و تحول اساسي در شئون زندگي شهري شمرده مي‌شود اما به‌نظر مي‌آيد در حوزه علوم اجتماعي و حتي فرهنگ بتوان اين مبناي تحول را غلبه بشر بر بيماري‌هاي ساده ولي مرگ آور و در نتيجه تغييرات جمعيتي و به تعويق انداختن مرگ‌و‌مير انسان‌ها دانست.

در كشور‌هاي غربي پيشرفت‌هاي صنعتي و توسعه اقتصادي هيچگاه از رشد جمعيت چندان عقب نماند اما در كشورهاي توسعه نيافته سنت هميشه نماينده الگوهاي فرهنگي، اجتماعي و سياسي موجود در حافظه تاريخي مردمان آن كشور و مدرنيته مجموعه‌اي از پديده‌هاي جديد، غيربومي و ناآشنا در زمينه‌هاي بسيار متنوع بوده‌ است. اين برداشت، ناگزير سنت و مدرنيته را در اين كشورها به‌طور مداوم دو نيرو و پديده متعارض نمايش مي‌دهد، در حالي كه در فرايند‌هاي توسعه تاريخي در كشورهاي صنعتي و توسعه‌يافته كنوني لزوما چنين تعارضي وجود نداشته است. مدرنيته صنعتي و فرايند‌هاي نوسازي و بازبيني فرهنگي – اجتماعي در غرب از درون سنت و در كشورهاي در حال توسعه به‌صورتي ناقص از راه مرزهاي خاكي، دريايي و هوايي وارد شده است.

عدم‌توازن و هم رديفي رشد جمعيت با ديگر مؤلفه‌ها مانند شاخص‌هاي توسعه صنعتي، اقتصادي و سياسي در كشورهاي در حال توسعه از جمله ايران بيش از هر چيز موجب خلق مشكلات و آسيب‌هاي اجتماعي شده است؛ مشكلاتي كه غالبا ريشه در عدم‌تناسب رشد جمعيت، رشد اقتصادي و تغييرات فرهنگي دارند.

جامعه ايراني به‌خصوص در زمينه رشد اقتصادي و اجتماعي تحول‌هاي ساختاري ناشي از برخورد با نظام سرمايه‌داري جهاني، سبب تحول‌هاي ناهنجاري در سه ركن اصلي جامعه يعني نظام ايل نشيني، نظام ده‌نشيني و نظام شهرنشيني شده و شهرنشيني شتابان و ناهمگوني را (در چارچوب اقتصادي مختصر) به ارمغان آورده‌اند. شهرنشيني شتابان و ناهمگوني به ايجاد سلسله مراتب همگون شهري كه از قاعده و اندازه و رتبه پيروي مي‌كند، منجر شده و بزرگ سري يا ماكروسفالي شهري در سطح كل كشور و در مقياس استاني را واقعيت بخشيده است، به‌طوري كه نزديك به يك‌چهارم جمعيت كشور در شعاع مركز تا 50 كيلومتري تهران استقرار يافته‌اند. چنين الگوي شهري شدني بدون ترديد، ‌يكي از برجسته‌ترين مسائل اجتماعي جامعه ايران معاصر است كه خود به ده‌ها معضل جدي اجتماعي ديگر جان مي‌بخشد. (ا. ق. پيران: 75)

از نظر سير تحول، جمعيت ايران در مرحله سوم‌گذار جمعيتي قرار گرفته و هنوز راه طولاني‌اي پيش رو دارد تا به مرحله تعادل آگاهانه برسد. پس از پياده‌سازي‌ برنامه‌هاي مكتب آمريكايي نوسازي (مدل توسعه‌اي مارشال) و القاي توسعه فقط در سايه صنعتي شدن در سال‌هاي پس از جنگ جهاني دوم در بسياري از كشورهاي جهان، نظام حاكم ايران نيز مانند كشور‌هاي ديگر در حال توسعه با ايجاد انقلاب سفيد و اصلاحات ارضي روند مهاجرت از روستا به شهر را شدت بخشيد. با دست يافتن به اهداف انقلاب سفيد و پيچيده شدن طومار صادرات كشاورزي، اتكاي اقتصاد به در آمدهاي صنعتي افزايش يافت، اين اتكا نه به صادرات فراورده‌هاي نفتي كه به نفت خام بود.

اين مبناي بدوي رشد اقتصادي و اعطاي اجازه افزايش صادرات نفت خام كشور از سوي حاكمان جديد نفت به پيدا شدن درآمدهاي كلان از يك مجرا، بدون توسعه و با زندگي صنعتي ختم شد. انحصار درآمد و عدم‌توزيع آن نيز رويدادي طبيعي و قابل پيش‌بيني بود؛ پديده‌اي كه هنوز گريبانگير كشور است. وجود پول سرشار در اقتصاد كشور در عين فقر شديد، رشد تضاد آن را نشان مي‌دهد كه حكايت از قبضه بودن درآمد در دست طبقه‌اي ويژه و بسيار مرفه دارد.

در اين وضعيت طبقه بسيار مرفه و بسيار فقير در كشور ما نسبت به كشورهاي توسعه يافته قشر بزرگ‌تري از جامعه و تقريبا نيمي از آن را تشكيل مي‌دهند، درصورتي كه در كشورهاي صنعتي معمولا تا 93 درصد مردم در قشر متوسط و برخوردار از رفاه نسبي طبقه‌بندي مي‌شوند. در حقيقت قشر بسيار فقير مستعد‌ترين طبقه جامعه براي انتخاب شدن توسط آسيب‌هاي اجتماعي است و درصد بالاي اين طبقه در كشور ما به‌صورتي طبيعي و بديهي آسيب‌هاي اجتماعي را افزايش داده و پديده‌هاي ناموزون و آشكاري همچون كودكان خياباني، اعتياد، تكدي‌گري و... را مكرر و به تناوب در چشم شهروندان مي‌نماياند. (ا. ق.عقيلي: 48 )

منابع و مأخذ
- عقيلي، وحيد، 1380، ارتباطات جمعي و رشد، تهران نشر آريا.
- پيران، پرويز، 1381 بحران مسكن در زندگي شهري ايران، مجموعه مقالات دومين همايش مسائل اجتماعي ايران، تهران، انتشارات دفتر امور اجتماعي وزارت كشور.
- حسيني، حسن، 1382، بررسي عوامل مؤثر بر بروز شيوع پديده كودكان خياباني، كارفرما به سازمان مديريت و برنامه‌ريزي، سازمان مشاركت‌كننده سازمان بهزيستي، مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي.
- صديق سروستاني، علي اكبر، 1381، جزوه جامعه شناسي انحرافات، مركز آموزش جهاد دانشگاهي.
- كاشفي، اسماعيل زاده، حسن، 1380، بررسي وضعيت كودكان خياباني در مشهد.

تاریخ ورود خبر: 18 فروردین 1389 ساعت 13:25
تاریخ تایید: 18 فروردین 1389 ساعت 13:42
تاریخ به روز رسانی: 18 فروردین 1389 ساعت 13:44
لینک خبر: http://www.hamshahrionline.ir/News/?id=111469 .
READ MORE...

گرگان - خبرگزاری مهر: 27 دانش آموز عشایر دبستان خرد در منطقه گنبد کاووس در شرایط بسیار سخت و با کمترین امکانات آموزشی در اتوبوسی که بوسیله تراکتور حمل می شود به تحصیل ادامه می دهند.

http://peykeiran.com/Content.aspx?ID=15148. READ MORE...

عکس هایی از کارگاه های فرش بافی تبریز که نشان میدهد چطور کودکان بکار گرفته می شوند



. READ MORE...

06 April 2010

READ MORE...

05 April 2010

فاجعه ای بنام ختنه دختران

پنج ساله بود که ختنه‌اش کردند و ۱۳ ساله بود که مرد ۶۰ سال‌های خواستگارش شد. تن به این ازدواج نداد و از خانه گریخت. نمی‌خواست هم سرنوشت خواهرش شود. ختنه او را به چشم دیده بود و خود قربانی این توحش و سلاخی بود.
واریس دیری بعدها خود را به لندن رساند و مدل شد. دراین حرفه موفق بود، اما شهرت امروزی او نه به دلیل مدل بودن، بلکه به دلیل سمتی است که در سازمان ملل متحد دارد. او سفیر سازمان ملل برای مبارزه با ختنه زنان در سراسر جهان است. جنایتی که طبق آمار منتشره سازمان ملل، هر روزه روی ۶۰۰۰ دختر بچه عرب و آفریقایی و برخی کشورهای آسیایی دیگر انجام می‌شود .

کتاب خاطرات او را با نام «گل صحرا» شهلا فیلسوفی و خورشید نجفی ترجمه کرده‌اند و نشر چشمه در تهران، درپاییز ۱۳۸۳ آن را منتشر ساخته است .

بخشی از خاطرات واریس دیری

آن شب، هیجان زده بیدار ماندم. ناگهان مادرم را دیدم که بالای سرم ایستاده است. هوا هنوز تاریک بود، قبل از سحر، زمانیکه تاریکی کم کم جای خود را به روشنایی داد و سیاهی آسمان به خاکستری می‌گرایید. او با اشاره به من فهماند که ساکت باشم و دستش را بگیرم. من پتوی کوچکم را پس زدم و خواب آلود، تلو خوران، به دنبال او راه افتادم . حالا می‌دانم چرا دختران را صبح زود با خود می‌برند، می‌خواستند قبل از آنکه کسی بیدار شود، آنها را ببرند تا صدای فریادشان شنیده نشود...

در آن لحظه، هر چند گیج بودم و به سادگی آنچه می‌گفتند انجام می‌دادم‌.

ما از محلی که زندگی می‌کردیم دور شدیم و به سمت دشت رفتیم. مادرم گفت:‌ اینجا منتظر می‌مانیم و ما بر روی زمین سرد به انتظار نشستیم. آسمان کم کم روشن می‌شد، به سختی اشیاء را می‌شد تشخیص داد. خیلی زود صدای لخ و لخ صندل‌های زن کولی را شنیدم. مادرم نامش را صدا کرد و گفت: خودت هستی‌؟

«‌بله اینجایم»

هنوز هیچ چیز نمی‌دیدم، فقط صدایش را شنیدم. بدون اینکه نزدیک شدنش را بینم، ناگهان او را در کنار خود حس کردم. او به سنگ صاف و بزرگی اشاره کرد و گفت: آنجا بنشین نگفت چه اتفاقی می‌خواهد بیفتد. نگفت بسیار دردناک است، فقط گفت: تو باید دختر شجاعی باشی. کارش را مثل یک جلاد شروع کرد.

مادرم پشت سرم نشست و سرم را به سینه‌اش چسباند. پاهایش را دور بدن من احاطه کرد. ریشه درختی را که در دست داشت بین دندان‌های من گذاشت و گفت‌: گاز بزن‌. از ترس خشک شده بودم .‌

من به میان پاهایم خیره شدم و دیدم زن کولی‌-شبیه بقیه پیرزنان سومالیایی بود- با یک روسری رنگی که دور سرش پیچیده بود، همراه با یک پیراهن سبک پنبه‌ای- با این تفاوت که هیچ لبخندی بر لب نداشت. نگاهش ماننده نگاه مردهای بود که هنوز چشم‌هایش را نبسته باشند.‌

دست‌هایش داخل کیف دستی‌اش که از جنس گلیم‌هایی بود که روی آن می‌خوابیدیم در جستجو بود. چشمانم روی کیف دستی می‌خکوب شده بود. می‌خواستم بدانم با چه چیزی می‌خواهد مرا ببُرد. یک چاقوی بزرگ را تجسم می‌کردم، ولی او از داخل آن کیف، یک کیف کوچک نخی بیرون آورد. با انگشتان بلندش داخل آن را گشت و بالاخره یک تیغ ریش تراشی شکسته بیرون کشید. به سرعت تیغ را از این رو به آن رو چرخاند و امتحان کرد. خورشید به سختی بالا آمده بود. نور به اندازهای بود که رنگ‌ها را ببینم ولی نه با جزئیات. خون خشک شدهای را روی لبه دندانه دار تیغ دیدم. روی تیغ تف کرد و با لباسش آن را پاک کرد.‌ همچنان که آن را به لباسش می‌سابید، دنیای من ناگهان تاریک شد. مادرم دستمالی را روی چشمانم انداخت.‌

چیزی که بعد از آن حس کردم بریده شدن گوشتم، آلت تناسلیم، بود. صدای گنگ جلو و عقب رفتن آره وار را بر روی پوستم می‌شنیدم‌.

وقتی به گذشته فکر می‌کنم، نمی‌توانم باور کنم که چنین اتفاقی برایم افتاده است. همیشه فکر می‌کنم درباره کس دیگری سخن می‌گویم. نمی‌دانم چگونه احساسم را بیان کنم تا بتوانید آن را روی بدن خود حس کنید. مثل این بود که کسی گوشت ران شما را برش بدهد یا بازویتان را قطع کند. با این تفاوت که این قسمت حساس‌ترین بخش بدن است.‌

من حتی کوچک‌ترین حرکتی نکردم، زیرا «امان» [‌خواهرم] را به یاد داشتم و می‌دانستم هیچ راه فراری وجود ندارد. فکر می‌کردم اگر تکان بخورم درد بیشتر می‌شود. فقط پاهایم بدون اراده شروع به لرزیدن کرد. از حال رفتم...

وقتی بیدار شدم گمان می‌کردم تمام شده است، ولی بدتر از زمان شروع بود.‌ چشم بندم کنار رفته بود و من زن جلاد را دیدم که یک مقداری خار درخت اقاقیا را کپه کرده بود. او از آنها برای ایجاد سوراخ‌هایی در پوستم استفاده کرد. سپس نخ سفید محکمی از سوراخ‌ها رد کرد تا مرا بدوزد. پاهایم کاملا بی‌حس شده بود، ولی درد بین آنها آنچنان شدید بود که آرزو می‌کردم بمیرم. مادرم مرا در بازوانش گرفته بود- برای آنکه آرام بگیرم به او تماشا می‌کردم.

چشمانم را باز کردم. آن زن رفته بود. مرا حرکت داده بودند و بر روی زمین نزدیک صخره خوابانده بودند. پاهایم از مچ تا ران با نوارهایی از پارچه به هم بسته شده بود، به طوریکه نمی‌توانستم حرکت کنم. من اطراف را به دنبال مادرم نگاه کردم، ولی او رفته بود. سنگی را نگاه کردم که مرا روی آن خوابانده بودند. از خون من خیس بود. مثل اینکه مرغی را در آنجا سر بریده باشند. تکه‌هایی از گوشت تنم، آلت تناسلیم، آنجا افتاده بود، دست نخورده، زیر آفتاب در حال خشک شدن بود.‌

دراز کشیدم، به خورشید که حالا دیگر بالای سرم ایستاده بود نگاه کردم. هیچ سایهای اطراف من نبود و موجی از گرما به صورتم سیلی میزد. تا اینکه مادرم همراه با خواهرم برگشت. مرا به سایه یک بوته کشاندند. این یک سنت بود. یک سر پناه کوچک زیر یک درخت آماده کرده بودند، جایی که من تا زمان بهبودی استراحت کنم. چند هفته، تنهای تنها، تا کاملاً خوب شوم.

فکر کردم عذاب تمام شده، اما هر بار که خواستم ادرار کنم درد شروع می‌شد. حالا می‌فهمیدم چرا مادرم می‌گفت زیاد آب و شیر ننوش. مادرم اخطار کرده بود که راه نروم. بنابراین نمی‌توانستم طناب‌هایم را باز کنم. چون اگر زخم‌ها از هم باز می‌شد، کار دوخت و دوز باید دوباره انجام می‌گرفت.‌

اولین قطره ادراری که از من خارج شد، انگار اسید پوستم را می‌خورد. وقتی زن کولی مرا دوخت، فقط سوراخی به اندازه سر چوب کبریت برای ادرار و خون- در زمان پریودی- باز گذاشته بود. این استراتژی خردمندانه، تضمینی بود برای اینکه تا قبل از ازدواج هیچ رابطه جنسی نداشته باشم و شوهرم مطمئن باشد یک باکره تحویل گرفته است‌.

هر هفته مادرم معاینه‌ام می‌کرد تا ببیند کاملاً بهبود یافته‌ام. وقتی بندهایم را از پاهایم گشودم، توانستم برای اولین بار به خود نگاهی بیندازم. یک تکه پوست کاملا هموار کشف کردم که فقط یک جای زخم در وسط آن بود. مانند یک زیپ، که آن زیپ کاملا بسته شده بود. آلت تناسلیم مثل یک دیوار آجری مهر و موم شده بود تا هیچ مردی توانایی دخول تا شب عروسیم را نداشته باشد…زمانی که شوهرم با یک چاقو یا فشار، آن را از هم می‌درید..
READ MORE...

04 April 2010

بهای سنگين "جايگاه ويژه روحانيت" يک داستان دردناک، بدون شرح


روشنگری.دو عکس اين صفحه داستان دردناکی از سلطه رژيم اسلامی بر ايران را "بدون شرح" بيان ميکند. عکس بالا توسط خبرگزاری مهر در 15 فروردين 89 منتشر شد. مينی بوس قراضه، "مدرسه" ای است برای کودکان عشاير در روستايی در مرز گنبدکاووس که با يک مينی بوس قراضه ديگر جمعا نام "مدرسه خرد" را يدک می کشند و 27 کودک در آن به تحصيل مشغولند.
عکس پائين که مدتی است در اينترنت می چرخد "جايگاه ويژه روحانيت" است در پمپ بنزين قم برای پر کردن مخزن ماشين های آخرين سيستم روحانيون از بنزينی که جيره بندی شده است.

"جايگاه ويژه روحانيت" که حالا به «روحانيت ويژه» هم تبديل شده، مفت به "چنگ" روحانيون حاکم نيفتاده است. بهای بسيار سنگين آنراکودکان «مدرسه خرد» ميدهند.بهای آن را کودکانی ميدهند که در مدرسه "درودزن" فارس در آتش سوختند. بهای آن را نسل آينده و نسل های آينده ميدهند که جای پای ويرانگر رژيم را نه فقط در ساختمان و نيمکت مدرسه و دانشگاه، بلکه در محتوا و دروس و برنامه های آن ها ميتوان مشاهده کرد.

در 26 اسفند گذشته جليل دارا مدير كل اداره فرهنگى وزارت علوم رژيم در مصاحبه با ايسنا شکوه کرد که 13 درصد سرانه دانشجويی بايد برای "برنامه های فرهنگی" صرف بشود، اما "با توجه به عدم نظارت دقيق وکمبود بودجه صرف ساير امور ميشود."از اين رو او خواهان آن بود که سرانه دانشجويی افزايش يابد.

منظور از "برنامه های فرهنگی" همان تحميل ايدئولوژی حاکم است که حالا ديگر علنا به "پرستش ولی" تقليل يافته است که چون در ميان دانشجويان هيچ جايگاهی ندارد بايد با چماق و زور برای آن در دانشگاه جايگاهی پيدا کرد.
بنا بر اظهارات دارا تازه همين بودجه هم معلوم نيست چطور هزينه ميشود و نظارتی برآن وجود ندارد. شايد به حراست ميرود يا از طريق ديگری به جيب گشاد صاحبان «جايگاه ويژه» می ريزد.

برای کارگزاران رژيم مساله اين است که بهای "جايگاه ويژه" را از کدام طريق بايد به مردم تحميل کرد: توجه کنيد که اين کارگزار ر ژيم هيچ نگرانی از "عدم نظارت دقيق" ندارد، بلکه فقط خواهان افزايش بودجه است. و "حق" هم دارد، زيرا "حق" در نظامی که با "جايگاه ويژه" برای حاکمان زوری اداره ميشود يعنی تصميم دلبخواهی روحانيون، نظاميان، امنيتی ها و صاحبان «جايگاه ويژه» و در راس آنها ولی فقيه. در چنين نظامی برای حاکمان و جيره خواران آن "سهم" مهم است نه قانون و نظارت : سهم مافيای حاکم از منابع غارت شده مردم.

دانش آموزان اتوبوس قراضه ای به نام "مدرسه خرد" بنا بر گزارش خبرگزاری مهر عليرغم شرايط دشوار تحصيل و زندگی شان و عليرغم راه طولانی که برای رسيدن به «مدرسه» طی ميکنند، معدل 16.5 دارند. ملتی که چنين کودکانی را در دامن خود می پرورد، اين نظام ضد عقل، ضد حق و سراسر ستم را تحمل نخواهد کرد و آنها را به جايگاه ويژه ای که تاريخ برای شان تعيين کرده روانه خواهد نمود، يعنی: زباله دان. آنوقت هم پمپ بنزين ها را هم پس ميگيرد، هم خود بنزين و نفت را و هم حکومت را تا برای کودکان خود مدرسه بسازد.
READ MORE...

تحصيل کودکان در ماشين های قراضه، پول ها در چنگ بسيج و سپاه و ماموران امنيتی

تحصيل 27 دانش آموز در مدرسه ای با گيربکس و کلاج و دنده!
درحاليکه مسئولان آموزش و پروش گلستان از رشد شاخصهای مختلف آموزشی در اين استان خبر می دهند 27 دانش آموز منطقه محروم و عشايرنشين گنبد در فضای نامناسب و در اتوبوس تحصيل می کنند.
به گزارش خبرنگار مهر در گرگان، فضای نامناسب کلاس درس اين دانش آموزان در حاليست که با ساخت يک مدرسه و جلوگيری از بسياری خرجهای اضافی در آموزش و پرورش استان می توان، محيط مناسب آموزشی برای اين دانش آموزان فراهم کرد.

هنوز خاطره نبود پل بر روی رودخانه يسرگچن از ذهن دانش آموزان منطقه فراموش نشده است و تحصيل دانش آموزان خرد در مدرسه سيار، نمونه ای از مشکلات بيشمار در مسائل آموزشی استان است و مسئولان به جای رفع مشکلات، درصدد پاک کردن صورت مسئله هستند.

کلاس درس دانش آموزان مدرسه "خرد" منطقه عشاير نشين "چال قورت" گنبد با کلاسهای درس ديگر دانش آموزان ايران اسلامی متفاوت است و استعدادهای اين دانش آموزان در اين مدرسه شکوفا می شود.



27 دانش آموز منطقه عشاير نشين چال قورت بخش "داشلی برون" گنبد کاووس که از روستای مرزی استان گلستان است، در دو دستگاه اتوبوس سيار به تحصيل می پردازند.
اگرچه مدرسه شان همانند ديگر مدرسه های ايران اسلامي، اتاقهای تو در تو، حياط، کتابخانه، سالن اجتماعات و .. غيره ندارد ولی برخلاف ديگر مدارس چرخ، لاستيک، موتور، ديفرانسيل، گيربوکس و .. دارد و دانش آموزان، مدرسه اتوبوسی شان را دوست دارند.

مدرسه خرد گنبد کاووس دو کلاس درس در قالب دو دستگاه مينی بوس دارد که در يک کلاس آن دانش آموزان پايه اول تا چهارم و در کلاس ديگر دانش آموزان پايه پنجم تحصيل می کنند.

اگر چه ساختمان مدرسه خرد از اتاق اتوبوس تشکيل شد ولی با اتوبوسهای جهان فرق دارد و بجای صندلي، در آن نيمکت و تخته سياه وجود دارد و به جای راننده، معلم مهربانی دارد که به حرفه اش عشق می ورزد.



شاگرد شوفر اين مينی بوس، مبصر کلاس و مسافران آن دانش آموزانی هستند که مشقت و سختيهای زمانه را برای کسب تحصيل تحمل می کنند تا در آبادانی ميهن مان، نقش داشته باشند.

دانش آموزان مدرسه خرد همراه با ايل عشاير کوچ می کنند و شش ماه از سال در مدرسه ای در منطقه چال قورت و بقيه سال تحصيلی را در مدرسه روستای " اوتن" که آن نيز به صورت سيار است، تحصيل می کنند.

هرسال اين دانش آموزان از 20 آبان ماه همراه با کوچ عشاير به منطقه چالقورت به مدرسه خرد می روند و ارديبهشت سال ديگر به مدرسه اوتن رهسپار می شوند.

اين دانش آموزان، درس و تحصيل را همراه با درس زندگی در مسر کوچ و زندگی ايلياتی فرا می گيرند تا بتوانند برای ايران اسلامی منشاء خدماتی باشند.

هر روز صبح اين دانش آموزان مسير چند کيلومتری محل سکونت موقت تا مدرسه را به اميد يادگيری و تحصيل طی می کنند و به مدرسه سيارشان می آيند.

دو معلم مدرسه خرد نيز با موتورسيکلت به مدرسه می آيند و از علم آموزی به دانش آموزان منطقه عشاير نشين گنبد، رضايت دارند و می گويند: کارمان را دوست داريم و از خدمت در اين منطقه، شاکر هستيم.

اسحاق خواجه مديرآموزگار مدرسه خرد گنبد در گفتگو با خبرنگار مهر افزود: استعدادهای خوبی در اين مدرسه وجود دارد و دانش آموزان مدرسه درس خوان و باهوش هستند.

معدل کل دانش آموزان خرد 16.5 است

وی به معدل دانش آموزان اشاره و اضافه کرد: معدل کل دانش آموزان مدرسه، 16.5 است که نشان از وجود استعدادهای خوب و درخشان در اين مدرسه است.

وی اظهار داشت: اين دو کلاس سيار، ويژه مقطع ابتدايی است و دانش آموزان برای تحصيل در مقاطع بالاتر به مدارس ديگر مناطق می روند.



به گفته خواجه، راه اندازی اين مدرسه سيار در جلوگيری از ترک تحصيل و بازماندن از تحصيل دانش آموزان منطقه تاثير بسزايی دارد.

به گزارش مهر، دانش آموزان مدرسه خرد منطقه عشاير نشين گنبد کاووس همانند ديگر دانش آموزان گلستان از برنامه های روزانه درسی و تغذيه رايگان نيز بهره مند هستند و تنها تفاوتشان نوع و شکل ساختمان مدرسه است.

اگرچه اين دانش آموزان با استعداد و نخبه در مدرسه سيار به تحصيل می پردازند ولی تامين برخی نيازها از سوی متوليان امر برای اين مدرسه ضروری به نظر می رسد.

مدرسه خرد در فصل زمستان و ايام سرد سال با بخاری گرم می شود و چندان مشکلی در اين بخش وجود ندارد ولی برای سيستم خنک کننده اين مدارس در فصل تابستان و گرما بايد چاره انديشی شود.

متوقف بودن اتوبوس و نوع شکل آن، گرمای بهار و روزهای تابستان را در اين مدرسه طاقت فرسا می کند و نياز است مسئولان در اين بخش برنامه ريزی کنند.

ساخت مدرسه ثابت ضروری است

علاوه بر اين، ساخت مدرسه ثابت و نوساز در منطقه محروم عشاير نشين گلستان امری ضروری است و می تواند بسياری از مشکلات موجود در مدارس سيار را کاهش دهد.

جامعه عشايری استان گلستان را دو تيپ از عشاير کوچنده اکراد شمال خراسان و عشاير نيمه کوچنده ترکمن تشکيل می دهند که قلمرو زيستی آنان حدود 350 هزار هکتار از مراتع شهرستانهای گنبدکاووس، کلاله و مراوه تپه است.



عشاير کوچنده اکراد در قالب 21 طايفه مستقل و هزار و 978 خانوار و بالغ بر 10 هزار و 991 جمعيت همه ساله برای چرای دام خود به اين استان کوچ می کنند و عشاير نيمه کوچنده تراکمه حدود هزار و 552 خانوار که به صورت درون استانی با بردهای کوتاه کوچ می کنند.

READ MORE...

مدرسه ای در اتوبوس، گنبد كاووس

READ MORE...