11 September 2010

نتايج تکان دهنده بررسی مرگ 500 کودک قربانی آزار جنسی در بلژيک و نقش کليسا


راديوآلمان

کميسيون رسمی تحقيقات در بلژيک با توجه به مرگ بيش از ۵۰۰ قرباني، جزئيات نحوه تجاوز و آزار جنسی به اين کودکان را اعلام کرد. در اين گزارش آمده ا‌ست که سيزده کودک قربانی تجاوز جنسي، خودکشی کرده‌اند و شش نفر ديگر اقدام به خودکشی کرده ولی نجات يافته‌اند. اکثر قربانيان پسر بچه بوده‌اند، ولی تعدادی دختر نيز مورد تجاوز قرار گرفته‌اند. طبق اين گزارش، آزار جنسی کودکان در ميان کشيش‌ها در سال‌های دهه ۶۰ گسترش يافته و تقريباً در تمامی حوزه‌های اسقفی و مدارس شبانه‌روزی جريان داشته است، اما کليسای بلژيک همواره بر اين ماجراها سرپوش گذاشته است. در طول اين تحقيقات نيز اعضای کميسيون و شاهدان بارها تهديد به مرگ شده‌اند.
READ MORE...

10 September 2010

READ MORE...

سقط جنین

کمتر پدیده ای چون سقط جنین، یعنی از میان بردن عامدانه جنین انسانی به دلیل تنگناهای فرهنگی... و اقتصادی، بی ارزشی وجود آدمی و تناقض مناسبات اجتماعی استثمارگر و طبقاتی حاکم با موجودیت و سعادت بشر را به نمایش میگذارد.
سقط جنین، گواه از خود بیگانگی و عجز انسان در برابر مصائب و محرومیت هایی است که جامعه طبقاتی موجود به او تحمیل میکند.

حزب کمونیست کارگری مخالف عمل سقط جنین است و برای برپایی جامعه ای مبارزه میکند که هیچ تنگنا و عاملی انسان ها را به انجام و یا تائید این عمل سوق ندهد.
در عین حال مادام که شرایط نامناسب اجتماعی بهرحال عده زیادی از زنان را به انجام سقط جنین ولو به شکل زیر زمینی سوق میدهد، حزب کمونیست کارگری به منظور جلوگیری از سوء استفاده سودجویان و برای تضمین سلامت زنان خواهان تحقق نکات زیر است:
قانونی شدن سقط جنین تا ١٢ هفتگی.
انونی بودن سقط جنین پس از ١٢ هفتگی (تا اولین مقطعی که عمل سزارین و حفظ نوزاد با توجه
به آخرین امکانات پزشکی مقدور میشود) در صورت وجود خطر برای سلامتی مادر. تشخیص در این موارد با مراجع پزشکی صلاحیتدار است.
در دسترس بودن وسیع و رایگان تسهیلات و لوازم تست حاملگی، و آموزش مردم در استفاده از آنها، به منظور تشخیص سریع حاملگی های ناخواسته.
انجام سقط جنین و پرستاری پس از آن بطور رایگان در کلینیک های مجاز توسط پزشکان متخصص.
حق تصمیم گیری در مورد انجام و یا عدم انجام سقط جنین با خود زن است.
دولت موظف است قبل از رسیدن زن به تصمیم نهایی، وی را از استدلالات و پیشنهادات منصرف کننده مقامات علمی و مددکاران اجتماعی و نیز از تعهدات مادی و معنوی دولت در قبال وی و نوزادش، مطلع کند.
به منظور کاهش موارد سقط جنین، حزب کمونیست کارگری همچنین خواهان انجام اقدامات فوری زیر برای جلوگیری از حاملگی های ناخواسته و از میان بردن فشارهای اقتصادی و فرهنگی و اخلاقی بر زنان است:
آموزش وسیع جنسی مردم در مورد روش های جلوگیری از بارداری و اهمیت مساله و در دسترس بودن مشاوران و مددکاران اجتماعی برای راهنمایی مردم.
در دسترس بودن وسیع و رایگان وسائل جلوگیری.
اختصاص بودجه و امکانات کافی برای کمک به زنانی که از سر فشار اقتصادی خود را ناگزیر به انجام سقط جنین میبینند.
اعلام آمادگی دولت برای سرپرستی نوزادان در صورت انصراف مادر از سقط جنین.

مقابله فرهنگی قاطع با تعصبات و فشارهای اخلاقی که زنان را به سقط جنین وامیدارد. حمایت فعال دولت از زنان در برابر اینگونه فشارها، تعصبات و تهدیدات.
مبارزه با تلقیات خرافی، مذهبی و مردسالارانه و عقب مانده در جامعه که مانع رشد شعور جنسی مردم و مشخصا سد راه استفاده وسیع زنان و جوانان از وسائل جلوگیری از بارداری و حفظ ایمنی رابطه جنسی است.
READ MORE...
http://www.susanneschmale.de/images/kinder.gif READ MORE...
http://www.nordsuedforum.de/nosfo/materialien/Titelbild%20Die%20Kinder%20zuerst.jpg READ MORE...

دختركي كه به دليل پول نداشتن از بيمارستان فرار كرد

دختر بي كس و كاري كه كسي حاضر نشد مسئوليتش را بپذيرد، مجبور شد عليرغم بيماري و خونريزي از بيمارستان فرار كند. به گزارش خبرنگار جهان، دختري كه چند شب پيش به دليل مشكوكي كارش به به بيمارستان كشيده شده بود، به دليل نداشتن پول نتوانست در بيمارستان بستري شود، اين درحالي است كه بهزيستي نيز حاضر نبود مسئوليت وي را پيذيرد.

چراغ هاي كم سوي سقف بيمارستان تنها چيزي بود كه وقتي دختر چشمش را باز كرد توانست آنها را ببيند.
با زحمت چند ثانيه اي به همان حال ماند تا بتواند چيز هايي را كه در اطرافش وجود دارد را تجزيه و تحليل كند.
نمي دانست چه شده و كجاست و براي پيدا كردن جواب سوال ذهنش همانطور كه خوابيده بود خواست جابه جا شود اما درد تمام وجودش را گرفته بود و تنها ناله اي از ته دلش كشيد هيچ حركتي نمي توانست انجام دهد جز آنكه سري تكان بدهد و نگاهي به اطرافش بيندازد به ياد نداشت كه چه اتفاقي افتاده است و در كجاست يكي يكي بيماران رابا نگاه رصد كرد و باز آهي كشيد
زن همراه بالاي سرش آمد ودختر با ناله از وي آب خواست.
يكي از اتاق هاي بيمارستان امام حسن شش تخت مجزا داشت كه تمامي تخت ها از بيماراني پر شده بود كه روي پانل بالاي آن نوشته بود بخش مغز و اعصاب.
مريم يكي از اين بيماران بود كه با همراهي كه بعدامعلوم شد از مسولان بهزيستي است وارد اتاق شد خودش مي گفت از پله هاي پل هوايي به پايين سقوط كرده است اما اين تنها يكي از هزار داستاني بود كه مريم براي اين و آن تعريف مي كرد يك بار مي گفت تصادف كرد و به بيمار ديگري كه براي احوالپرسي با وي بالاي سرش مي آمد مي گفت از طبقه سوم ساختمان به زمين افتاده است
دو پايش شكسته و مهره آخر كمرش نيز جابه جا شده بود.
هر بار كه دكتر بالاي سرش مي آمد به همراهش مي گفت وضعيت خوبي ندارد و بايد فورا تحت عمل جراحي قرار بگيرد اما هر بار كه مسولان بيمارستان و بهزيستي از وي مي خواستند آدرسي را از يكي از بستگانش در اختيار آنها قرار دهد وي از اين كار سر باز مي زد و سعي مي كرد خودش را تنها نشان دهد تا پرده از رازي كه در سينه داشت باز نشود.
يكي از كارمندان بهزيستي كه به عنوان همراه با مريم به بيمارستان آمده بود به خبرنگار جهان گفت : مريم از بچه هاي بهزيستي نيست وچند وقت پيش به عنوان اينكه جايي براي ماندن ندارد به مركز نگهداري زنان خياباني آمد و اما خيلي زود از آنجا رفت تا اينكه روز گذشته در حالي كه به شدت درد مي كشيد به مركز آمد و ادعا كرد از پله هاي پل عابر پياده سقوط كرده است و از ما خواست تا به وي كمك كنيم ما هم وي را به بيمارستان منتقل كرديم اما از آنجا كه اين دختر تحت حمايت بهزيستي قرار نداشت، مسولان بيمارستان از عمل كردن وي سر باز مي زنند.

ظاهرا بهانه مسئولين بيمارستان اين بوده است كه وي پول ندارد و بي كس و كار است.

در نهايت دخترك كه مي بيند بيمارستان حاضر نيست به مداواي وي بپردازد لنگان و لنگان و با حال بيمار از بيمارستان خارج مي شود.

براستي وظيفه بيمارستان در قبال اين بيمار چه بود؟آيا سابقه افراد مي تواند دليل مناسبي براي بي توجهي به درمان آنها باشد؟وظيفه بهزيستي در اين رابطه چيست؟چه كسي بايد به حال چنين افرادي رسيدگي كند؟در واقع اگر يكي از مردم اين شهر به هر دليل پولي براي درمان نداشت بايد چه سرنوشتي در انتظار او خواهد بود؟اين فرد قبل از مجرم بودن يا نبودن، بيمار بوده است و بيمارستان و بهزيستي در قبال وي مسوول بودند.
READ MORE...

قطع انگشت كودك8 ساله‌ در وسايل بازي در تهران


READ MORE...

قطع انگشت كودك8 ساله‌ در وسايل بازي در تهران

آخرين نيوز:وسيله غير استاندارد بازي در يك مهدكودك حادثه آفريد و منجر به قطع انگشت كودك هشت ساله‌اي شد.
به گزارش پايگاه اطلاع رساني 125، اين كودك قبل از ظهر امروز در حاليكه مشغول تفريح در اين مهدكودك واقع در نازي آباد خيابان كوشا بود، ناگهان انگشت اشاره دست چپ خود را در سوراخي كه در محور وسط صندلي چرخان قرار داشت، فرو برد و با چرخش صندلي انگشت دست وي قطع شد.

تلاش شاهدان حادثه براي نجات انگشت اين كودك به جايي نرسيد و ناگزير طي تماس تلفني با 125 از ستاد فرماندهي آتش‌نشاني درخواست كمك شد.

ناصر حاجي گل رياست ايستگاه 22 در اين رابطه اظهار كرد: وقوع اين حادثه از طريق ستاد فرماندهي آتش‌نشاني داده شد و امداد گران به محل حادثه اعزام شدند.

امداد گران با استفاده از تجهيزات نجات قسمتي از وسيله بازي را كه دست كودك در آن گير كرده بود، جدا كردند و كودك مصدوم را تحويل عوامل اورژانس دادند.

ضرورت دارد روند نظارتي در ساخت استاندارد و ايمن وسايل بازي براي كودكان در پارك‌ها و مراكز تفريحي افزايش يابد.
READ MORE...

یازدهمین حمله طالبان به مدرسه دخترانه با گاز سمی

به گزارش خبرگزاری فرانسه از کابل، وزارت آموزش و پرورش افغانستان اعلام کرد روز چهارشنبه چهل وشش دانش آموز دختر و نه معلم ظاهرا براثر مسمومیت گاز در مدرسه ای دخترانه در کابل در بیمارستان بستری شدند.

این حادثه یازدهمین حادثه از این نوع در افغانستان بشمار می رود.

احمد آصف ننگ سخنگوی وزارت آموزش و پرورش افغانستان اعلام کرد، پنجاه وپنج تن شامل نه معلم و چهل وشش دانش آموز دختر دبیرستان دخترانه توتیا پس از مسمومیتی که ظاهرا براثر گاز بوده است در بیمارستان بستری شدند.

وی افزود، وضع سلامت آنان باثبات است و زندگی آنان در خطر نیست. این منبع تصریح کرد برخی از این دختران دانش آموز بیهوش شده بودند و سایرین نیز فقط سرگیجه داشتند.

این پنجمین حادثه مشابه در مدرسه ای دخترانه در کابل در امسال و یازدهمین حادثه از این نوع در کشور بشمار می رود.

برخی این حوادث را به اقدامات بدخواهانه طالبان که برای دختران حق مدرسه رفتن یا کارکردن قایل نیستند ارتباط می دهند.

وزارت آموزش و پرورش افغانستان طالبان را به دست داشتن در این ماجرا متهم می کند.

سخنگوی وزارت آموزش و پرورش افغانستان حادثه امروز را کار مذبوحانه دشمنان زنان و آموزش توصیف کرد. این وزارتخانه غالبا از این اصطلاح برای نام بردن از شورشیان طالبان استفاده می کند.

وی گفت، هدف آنان مانند حوادث مشابه قبلی، بازداشتن دختران از رفتن به مدارس است.
READ MORE...

پسربچه ها لباس زنانه پوشیده و برای مردان می رقصند

'بچه بازی'؛ بدرفتاری جنسی با کودکان افغان


READ MORE...

'بچه بازی'؛ بدرفتاری جنسی با کودکان افغان

بی بی سی، رستم قابل : در افغانستان، زنان اجازه ندارند در ملاء عام برقصند، اما به جای آن، پسران نوجوان در حالی که لباس زنانه به تن دارند، برای مردان می رقصند و عمدتا مورد بدرفتاری جنسی قرار می گیرند.

ساعت بعد از نیمه شب را نشان می دهد و من در یک مراسم عروسی در یکی از محلات دورافتاده در شمال افغانستان هستم.

در این مراسم، هیچ نشانی از عروس یا داماد نیست، هیچ زنی هم در اطرافم دیده نمی شود، همه جا مردان هستند، برخی از آنها مسلح اند و شماری دیگر مواد مخدر استفاده می کنند.

تقریبا توجه همه افراد حاضر در این مراسم، به یک پسربچه پانزده ساله است. او در حالی که یک پیراهن دراز و روشن به تن دارد و چهره خود را با یک دستمال سرخ رنگ پوشانده است، برای حاضرین می رقصد.

او پستانهای مصنوعی را زیر لباسهای خود جا داده و زنگ رقص را در بند پاهای خود بسته است. برخی از حاضرین، به او پول پیشنهاد می کنند و او پول را با دندانهای خود از دست آنها می گیرد.

این عمل که در افغانستان به آن "بچه بازی" می گویند، از سنتهای دیرینه است.

اما تکان دهنده ترین بخش آن وقتی فرا می رسد که مراسم عروسی یا هر گردهمایی دیگری که در آن این پسران می رقصند، به پایان می رسد. این پسربچه ها عمدتا به اتاقهای هتلها برده شده و مورد بدرفتاری جنسی قرار می گیرند.

مردانی که این عمل را انجام می دهند، عمدتا افراد پولدار و پرقدرت هستند. برخی از این مردان، چندین "بچه" نگه می دارند و از آنها برای نشان دادن ثروت خود استفاده می کنند. این پسربچه ها که تا دوازده سال نیز سن دارند، یا یتیم هستند و یا مربوط به خانواده های بسیار فقیر.

'انتخاب دیگری نداشتم'

من چندین ماه بدنبال یافتن یکی از این "بچه ها" بودم تا از تجارب و زندگی خود برایم بگوید.

سرانجام فرید (نام مستعار) را یافتم که پانزده سال دارد. پدر او در اثر انفجار یک مین کنار جاده کشته شده است. او به عنوان بزرگترین پسر خانواده، مسئولیت مواظبت از مادر و دو برادر جوانتر خود را برعهده دارد. مادر او نیز برای بدست آوردن پول، گدایی می کند.

فرید می گوید: "من زمانی که ده سال داشتم و پدرم مرد، به رقصیدن در مراسم عروسی شروع کردم."

او می گوید: "ما گرسنه بودیم و من انتخاب دیگری نداشتم. بعضی اوقات ما گرسنه می خوابیم. وقتی در عروسی ها می رقصم، حدود دو دلار پول پیدا می کنم."

من از او پرسیدم که وقتی او را به اتاقهای هتل ها می برند، چه اتفاق می افتد. او سرش را به زیر انداخت و برای مدت طولانی ساکت شد.

او می گوید، برای یک شب، به او معادل دو دلار پول می دهند و گاهی اتفاق می افتد که او را مورد تجاوز گروهی قرار می دهند.

از او پرسیدم که چرا برای کمک گرفتن به پلیس مراجعه نمی کند. گفت: "آنها مردان پولدار و قدرتمند هستند. پلیس هیچ کاری نمی تواند علیه آنها بکند."

مادر فرید حدود سی سال دارد اما موهایش سفید شده و چین و چروک در صورتش دیده می شود. او حداقل پنجاه ساله به نظر می رسد. او به من گفت که برای نان شب تنها نیم کیلو برنج و چند تا پیاز باقی مانده است و روغن تمام شده است.

او می داند پسرش که در عروسی ها می رقصد، اما او بیشتر نگران این است که فردا فرزندان خود را چگونه سیر کند. این مسئله که فرید - پسرش - در معرض بدرفتاری جنسی قرار دارد، اصلا در ذهنش نیست.

انکار مقامات

تا حالا تلاشهای اندکی از سوی مقامات افغان صورت گرفته است تا از "بچه بازی" جلوگیری کنند.

محمد ابراهیم، معاون پلیس ولایت جوزجان، تکذیب می کند که "بچه بازی" هنوز ادامه دارد.

او می گوید: "ما در چهار یا پنج سال اخیر، هیچ مورد بچه بازی نداشته ایم. این سنت دیگر اینجا وجود ندارد."

او می گوید: "اگر ما کسی را پیدا کنیم که این سنت را ادامه می دهد، مجازات خواهد شد."

اما آنگونه که عبدالخبیر اوچقون، یکی از نمایندگان شمال افغانستان در پارلمان می گوید، نه تنها "بچه بازی" از بین نرفته، که در حال گسترش نیز هست.

او می گوید: "متاسفانه این پدیده تقریبا در هر منطقه افغانستان در حال گسترش است. من از مقامات محلی خواستم که علیه این پدیده اقدام کنند، اما آنها نمی توانند کاری بکنند."

او می افزاید: "مقامات حتی از پذیرفتن اینکه این پدیده هنوز وجود دارد، می شرمند."

افغانستان کشوری است که به ارزشهای اسلامی در آن ارج گذاشته می شود. از این رو، از یکی از ملاهای ارشد در زیارتگاه حضرت علی در مزار شریف، نظرش را در مورد "بچه بازی" پرسیدم.

او می گوید: "بچه بازی هرگز در اسلام قابل پذیرش نیست. در حقیقت، این بدرفتاری با کودکان است. این پدیده وجود دارد، چون دستگاه عدلی و قضایی ما بدرستی کار نمی کند."

او می گوید: "این کشور برای چندین سال در نبود قانون بسر برده است و نهادهای مسئول و مردم نمی توانند از کودکان حفاظت کنند."

در حال گسترش؟

پسربچه های رقاص زمانی که در سنین بسیار پایین قرار دارند، از سوی مردان پولدار شناسایی شده و عمدتا از میان خانواده های فقیر و آسیب پذیر، گرفته می شود، به آنها پول و غذا داده می شود.

کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، یکی از انگشت شمار نهادهایی است که تلاش کرده علیه این پدیده اقدام کند.

موسی محمودی، از مسئولین این کمیسیون می گوید که در حالی که "بچه بازی" در بسیاری از بخشهای افغانستان معمول است، اما هیچ بررسی در مورد اینکه به چه تعداد از کودکان در این زمینه مورد بدرفتاری قرار دارند، انجام نشده است.

او مرا به خیابان نزدیک دفتر کارش برد تا نشان بدهد که حفاظت از کودکان در افغانستان تا چه اندازه دشوار است.

خیابانهای افغانستان پر از کودکان کارگر است. آنها کفش واکس می زنند، گدایی می کنند و دست به هر کاری می زنند که بتوانند از آن پول به دست آورند.

'همین و بس'

با هر شهروند افغانی که در مورد "بچه بازی" صحبت کردم، از آن آگاهی داشت. بسیاری از آنها تلاش کردند به من توضیح دهند که این سنت تنها در محلات دورافتاده انجام می شود.

اما من یکبار به یک مراسمی در بخش کهنه شهر کابل که فاصله کمی از ساختمانهای دولتی پایتخت دارد، سر زدم و در اینجا، با مراد (نام مستعار) آشنا شدم .

مراد مرد چهل ساله ای است که از نگه داشتن سه "پسر بچه" افتخار می کند.

او می گوید: "جوانترین بچه من پانزده ساله و بزرگترین آن هجده ساله است. یافتن آنها کار آسانی نبود، اما اگر واقعا دنبالشان بگردی، پیدا می کنی."

مراد از وظیفه ای که دارد راضی است و می گوید که به این بچه ها پول کافی می دهد.

او می گوید: "ما یک حلقه دوستان نزدیک هستیم که همه 'بچه' داریم. بعضی اوقات دور هم جمع شده و به آنها لباس زنانه می پوشانیم و آنها با زنگ پا، برای ما تا دو - سه ساعت می رقصند. همین و بس."

مراد می گوید که او هرگز با "بچه هایش" هم بستر نشده است، اما می پذیرد که گاهی آنها را در آغوش می گیرد و می بوسد.

من به او گفتم که بسیاری از مردم فکر می کنند، این کار بدی است.

به من گفت: "بعضی مردم سگ جنگی را دوست دارند، بعضی مرغ جنگی را. هر کسی یک شوقی دارد، علاقه من هم بچه بازی است."

زمانی که از این مراسم در حوالی ساعت دو نیمه شب بیرون می شدم، یک پسربچه نوجوان هنوز می رقصید و به مردان حاضر در مجلس، مواد مخدر می داد.

مراد مرد بسیار ثروتمند و یا با قدرت نیست، اما با این هم او سه "بچه" دارد. افراد زیادی در افغانستان هستند که از این پدیده حمایت می کنند، کسانی که پول و زور کافی دارند.

دولت افغانستان توانایی مبارزه با این پدیده را ندارد و بعضی ها هم ادعا می کنند که تمایلی برای مبارزه با آن ندارد.

دستگاه قضایی افغانستان ناتوان است و فقر در میان مردم گسترده. همزمان با این، هزاران کودک برای یافتن نان، در خیابانهای افغانستان سرگردان هستند.

پس از این رو، "بچه بازی" ادامه خواهد یافت.
READ MORE...

خودسوزی دو دختر و خودکشی يک دختر ديگر در يک روز در ايلام

آفتاب
3 دختر در يک روز، در استان ايلام دست به خودکشی زدند که 2 نفر از آن‌ها از طريق ريختن نفت به روی بدن‌شان و خودسوزی قصد پايان بخشيدن به زندگی خود را داشتند.
آفتاب: در اوايل هفته جاری 3 دختر در يک روز، در استان ايلام دست به خودکشی زدند که 2 نفر از آن‌ها از طريق ريختن نفت به روی بدن‌شان و خودسوزی قصد پايان بخشيدن به زندگی خود را داشتند.

به گزارش آخرين‌نيوز، در پی اين حادثه 3 دختر 17 و 18 ساله اقدام به خودکشی کردند که يک نفر جان خود را از دست داده و 2 نفر ديگر در شرايط وخيم به‌سر مي‌برند.

بـراساس اطلاعات واصله 2 دختر 17 و 18 ساله ايوانی و ايلامی با ريختن نفت بر روی خودشان و دختر17 ساله دره‌شهری هم با خوردن پودر حشره‌کش اقدام به خودکشی کرد‌‌‌ه‌اند که اقدام بـه خودکشی کرد کـه دختر مصدوم ايوانی پس از انتقال به بيمارستان جان خود را از دست داد.

گفتنی است استان ايلام بيشترين آمار خودکشی به‌ويژه خودسوزی زنان را در کشور به خود اختصاص داده است.

به گفته معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی استان ايلام معضل خودکشی به‌عنوان يکی از معضلات مهم استان به‌شمار مي‌رود.

معاون هماهنگ کننده فرماندهی انتظامی استان ايلام نيز با اشاره به آسيبي‌های روانی و اجتماعی شايع در استان، اظهار داشت: اين آسيب‌ها دلايل و ريشه‌های گوناگون فرهنگي، اقتصادی و ... دارد که بايد پس از شناسايی جهت کنترل و پيشگيری هدف‌گذاری شوند.
READ MORE...

محکوميت يک فعال حقوق کودک به يک سال حبس

جرس: مريم ضيا، فعال حقوق کودک، از سوی شعبه 28 دادگاه انقلاب به رياست قاضی مقيسه به اتهام تبليغ عليه نظام، به يک سال حبس تعزيری محکوم شد.

به گزارش کميته گزارشگران حقوق بشر، قاضى در جلسه دادگاه، نه تنها بی طرف نبوده بلکه در طول دادرسي، رفتاری همانند بازجويان وزارت اطلاعات داشته و با استناد به ماده 500 قانون مجازات اسلامى وی را به يک سال حبس تعزيری محکوم کرد.

وی در تاريخ 10 دی ماه 1388 بازداشت شده و مدت سه ماه را در زندان اوين به سر برد. اين در حالی است که نزديک به دو ماه در بند 209 همان زندان، که مربوط به وزارت اطلاعات است نگهداری می شد.

پيش‌تر، برای وی پس از 13 روز اعتصاب غذا، قرار وثيقه ۳۰ ميليون تومانی تعيين شد اما پيش از آغاز سال جديد، خانواده اين فعال اجتماعی وثيقه ۳۰ ميليون تومانی تعيين شده برای وی را توديع کرده، اما قاضی پرونده از آزادی وی ممانعت به عمل آورده بود.

مريم ضيا مدير جعيت تلاش برای جهانی شايسته کودکان، صبح روز ۱۰ دی ماه توسط نيروهای امنيتی بازداشت شد. وی پيش از اين نيز در ۲۲ خردادماه سال ۱۳۸۵ در تجمعی که به قصد اعتراض به "قوانين نابرابر" از سوی فعالان زن در ميدان هفت تير برگزار شد، بازداشت شده بود.

وکالت اين فعال اجتماعی را محمدی و مشکانی بر عهده داشتند.
READ MORE...

قتل يک نوجوان ساکن قشم توسط نيروهای انتظامی

خبرگزاری هرانا - صبح امروز سه شنبه شانزدهم شهريورماه يک نوجوان اهل سنت و ساکن جزيره قشم به ضرب گلوله از ناحيه سر در دم کشته شد.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، صادق دولابی زاده اهل روستای دولاب از توابع قشم که صبح امروز به قصد ماهی گيری به دريا رفته بود توسط ماموران نيروی انتظامی دستگير و کنار ساحل در مقابل ديدگان اهالی از ناحيه سر هدف قرار گرفت و در دم جان باخت.

اين نوجوان که در مقطع اول دبيرستان درس می خواند برای گذران زندگی خانواده اش مجبور به کار بوده و روزانه به منظور ماهی گيری به سمت دربا عظيمت می کرد که امروز توسط گشت دريايی نيروی انتظامی دستگير و به ساحل هدايت می شود.

پس از مشاهده ی اين صحنه تنی چند از اهالی منطقه برای آگاهی بيشتر از ماجرا و نجات جان اين نوجوان نزديک ايشان می شوند که اما با تير اندازی سه تن از ماموران نيروی انتظامی رويرو می شوند. اين ماموران پس از ضرب و شتم صادق دولابی زاده با شليک گلوله به سر، وی را از پای درمی آوردند.
پس از مشاهده ی اين صحنه تنی چند از اهالی منطقه برای آگاهی بيشتر از ماجرا و نجات جان اين نوجوان نزديک ايشان می شوند که اما با تير اندازی سه تن از ماموران نيروی انتظامی رويرو می شوند. اين ماموران پس از ضرب و شتم صادق دولابی زاده با شليک گلوله به سر، وی را از پای درمی آوردند.

دو تن از ماموران با مشاهده ی اين صحنه و خشم مردم حاضر در صحنه از آن منطقه گريخته و يکی از آن ها به دست مردم گرفتار می شود و پس از ضرب و شتم توسط مردم همراه با جسد نوجوان به اداره اطلاعات قشم تحويل داده می شود.

پدر خانواده ی دولابی زاده سال هاست که از بيماری رنج می برد و تنها نان آور خانه همين نوجوان بوده است.

لازم به ذکر است سالانه تعداد زيادی از جوانان اين منطقه به دليل برخورد بد نيروی انتظامی کشته می شوند.

جزيره قشم در جنوب ايران قرار دارد و شغل اکثر مردم اين منظقه صيادی است. بيش از ده سال است که مردم اين منطقه با خشک سالی مواجه اند و در وضعيت نامساعدی از لحاظ معيشت به سر می برند. فقر و تنگ دستی در بيش از هشتاد روستای اين جزيره مردم را در بدترين شرايط زندگی قرار داده است.
READ MORE...