28 October 2009

تراژدى درد زنان و کودکان کار، گزارشى از پشت صحنه صنعت خودروسازى کشور

اينجا زندگي بوی مردن می‌دهد

ايلنا: صداي کوبش سخت صفحات ثابت و متحرک فلزي بر قطعات فولادي در فضاي نه چندان بزرگ کارگاه مملو از ذرات معلق و ريزبراده و حرکت تند دستان کوچکي که ظرافتشان را از دست داده‌اند با دقت اما سريع قطعات شکل گرفته را از زير دستگاه مي‌ربايند تا مبادا در يک لحظه کوتاه غفلت دست يا انگشتي در هر کوبش له يا کوبيده شود، فيلم عصر جديد چارلي را در ذهن به تصوير مي‌کشد؛

نمايه کوچکي از نمايشي که در آن انسان‌ها جزئي از ماشين شده و هم آهنگ با صداي چرخ دنده ماشين بي‌آنکه از مغز فرمان بگيرند هر صداي کوبش فرمان جديد را بر ايشان صادر مي کند: " بکوب ، بکش. بکوب ، بکش". اما بازيگران اين صحنه‌ها چارلي و چند هنرپيشه آماتور يا حرفه‌اي نيستند که تراژدي يک درد را به تصوير مي‌کشند آنها انسان‌هايي ضعيف در صحنه واقعي زندگيند. کودکان کار و زنان سرپرست خانوار در پشت صحنه صنعت خودروسازي کشور که سناريوگردان آن صاحبان سرمايه‌اي هستند که نه در قرن آهن که در عصر ريز پردازنده‌ها و در قرن بيست و يکم، به شيوه قرون وسطي در يک برده‌داري نوين انسان‌هايي دردمند را به استثمار کشيده‌اند. اينجا کارگاهي است در 5 کيلومتري شهر اراک که در آن با دستان زنان و کودکان کار قطعات سبک و سنگين يکي از شرکت‌هاي خودروسازي کشور توليد، بسته‌بندي و حمل مي‌شود
صادقي و احمدي مديران و سرمايه‌گذاران اين شرکت هر چند شتاب‌زده و با استرس زياد به دليل حضور ناخوانده ما در شرکت در رابطه با کار به قول خودشان انساني‌، به کارگيري زنان و دختران به جاي نيروي کار قوي‌تر در کاري کاملاً مردانه، بر توجيه کلامي به جاي تفسير قانوني و منطقي تاكيد دارند اما ناخواسته حقايقي را که از ديد ناظران قانون پنهان مانده نه به عنوان تخلف و دورزدن قانون که عکس‌العمل بر عملکرد جريان پيچيده خودروسازي کشور براي ما بيان مي کنند!! پاسخ آنها در چرايي به کارگيري نيروي زن به جاي مرد در صنعت توليد قطعات خودرو و استفاده از پسران نوجوان را نمي‌شود از سر ساده لوحي يا شايد زرنگ پنداريشان توصيف کرد از آن روي که با جسارت تمام مي گويند: مردها دائم با هم مشاجره دارند، مواد مصرف مي‌کنند، خمارند و حوادث ناشي از کارشان بسيار است وقتي در مقابل کارکرد ضعيفشان اعتراض مي‌کنيم دست به يقه شده يا به راحتي و خونسردي مي‌گذرند و ... اما زنها چون مي‌ترسند کارشان را از دست دهند، اهل درگير شدن نيستند. دقت کارشان بالاتر است، ظريف کار مي‌کنند و ... قانع هستند!! وقتي از اين مديران ليست حقوقي و قرارداد كاري كارگران را مطالبه مي‌کنيم باز هم با همان جسارت مي‌گويند:" قبل از اين که آنها (منظور شان کارگران است) بگويند خودمان مي گوئيم. قراردادها سفيد امضاست، حقوق‌ها زير قانون كار و دستي دريافت مي‌شود و ليست پرداخت و دريافتي نداريم ".
در ليست بيمه آنها که به تأمين اجتماعي ارسال مي‌شود وقتي نگاه مي‌کنيم شايد براي پيشگيري از جريمه حقوق‌ها همه مطابق قانون کار آمده اما شنيده‌هاي ما از دريافتي‌ها چيز ديگريست بين 40تا 150 هزار تومان که اين حقيقت تلخ را هم متعجبانه مديران تاييد مي‌کنند و در توجيه عدم پرداخت دستمزد مطابق قانون کار به زنان و کودکان کار مي گويند: " اگر شما مي‌توانيد بهتر اداره کنيد شرکت را تمام و کمال تحويل بگيريد. خود ما قربانيان مافياي توليد خودرو در کشوريم. صنعتگران و مديران کلان توليد خودرو قطعات را با همان نرخ سال 1380 از ما خريداري مي‌کنند در حالي که همراه با تورم و افزايش نرخ مواد اوليه، نرخ کارگر نيز افزايش مي‌يابد و..."
" بوي مطبوع غذاي مديران و کارگران محروم از سهيمه غذايي "
چون ساعت حضورمان در شرکت هم زمان با وقت نهار است، بوي دلچسب غذا در محوطه کوچک مشام را نوازش مي‌دهد اما دلتنگي‌هامان وقتي افزون‌تر مي‌شود که از زبان مديران شرکت مي‌شنويم " کارگران سهميه غذا ندارند و هر کدام چيزي براي خودشان مي‌آورند. بوي مطبوع هم مربوط به آشپزخانه مديريت است چرا که در سالن غذاخوري کارگران، آشپزخانه کوچک 2 در 3، همه چيز مرتب است و حتي اثري از خرده نان يا دانه‌اي برنج روي زمين و در اطراف تنها ميز 4 نفره به چشم نمي‌خورد. در آشپزخانه(سالن غذا خوري) به راهرويي باريک که ظرفشويي و دستشويي و توالت مشترکاً در آن پيش‌بيني شده باز مي‌شود زني جوان ليوان‌ها را در داخل آبريز باريکي که در زير 4 شير آب (سرد) تعبيه شده با دستاني که سرخ شده شستشو مي‌دهد.
 "تصوير ترس در نگاههاي ساده و معصوم"  در سالني كمتر از100 مترمربع دستگاه‌ها در کنار هم با سرعت تمام کار مي‌کنند و دختران نوجوان و زنان جوان بدون هيچگونه لباس کار ايمني، عينک و دستکش و گوشي در فضايي پر از صداي زبر و خشن قطعات را به زير دستگاه قرار مي‌دهند با ضربه محکم پا اهرم بالابرنده را به سوي بالا هدايت و پس از کوبش سخت صفحات بر قطعه سپر خودرو را از زير گيره بيرون مي‌کشند. سمباده مي‌زنند، صاف مي‌کنند و پس از شمارش در دسته‌هاي 50تايي و چيده شدن روي سطح مقابل دختري جوان که اندامش از بقيه درشت‌تر است دسته50تايي را در آغوش به سختي فشرده و به سوي ماشين حمل که پسرکي نوجوان، آن را مي‌راند خميده و لنگان قدم برمي‌دارد در سالن کوچک مجاور نيز قطعات ديگر که کوچکترند در بسته‌هاي يكهزار و 500 تا 4 هزارتايي شمارش و با نظم بسيار در کارتن چيده مي‌شوند و کارتن‌ها را دخترک 17 ساله که از او به جاي ماشين حمل استفاده مي‌شود در فرغون چيده و در گوشه اتاق روي هم قرار مي‌دهد تا توسط ماشين ديگر که پسر نوجوان ديگري رانندگيش را بر عهده دارد به سوي خودروهاي حمل بار منتقل شود. اگر چه طاهره که سابقه‌اش از همه بيشتر است(7 سال) در مقابل نگاه تيز کارفرما، پسر يکي از مديران، کمد پر از لوازم و ابزار و لباس ايمني را نشانمان مي‌دهد و علت عدم استفاده کارگران از اين وسايل را بي‌توجهي آنان به امکانات موجود عنوان مي‌کند اما در يک لحظه کوتاه غيبت کارفرما، با هراسي نمايان در نگاهش مي گويد: " حادثه کار کم داريم چون بچه‌ها دقت مي‌کنند اتفاقي برايشان نيفتد اما کار سخت و سنگين است. حمل بسته‌هاي سنگين، براده‌هاي فلزات معلق در هوا، خستگي بدون استراحت، بوي تند نامطبوع حاصل از تراش و سمباده قطعات با حقو 40 تا 150 هزار تومان درد همه بچه هاست. ناچاريم، از بدبختي روزگار اين جا کار کنيم اکثر اينها تنها نان آور خانه‌اند همسران مردان زنداني، بيکار، معتاد و دختران پدران پير درمانده از کار افتاده و يا لاابالي و بعد قسممان مي‌دهد: " خانم تو را به خدا به اينها نگوئيد بيرونمان مي‌کنند !؟"" اين التماس دعاي همه آن دردمندان است "
اداره كار : در بحث قراردادها خلاء قانوني هست
موحدي مسئول بازرس‌هاي كار سازمان كار و امور اجتماعي استان خلاء قانوني در بحث قراردادها را در كشور از مهم‌ترين دلايل وجود نيروهاي كار به اين شكل مي‌داند و مي‌گويد: چون بين عرضه و تقاضا در كشور در مبحث نيروي كار هماهنگي وجود ندارد متاسفانه اين‌گونه اتفاق‌ها گريزناپذير است. موحدي در رابطه با بحث اين شركت و استفاده از نيروي كار ارزان و سوء استفاده از كارگران زن اظهار مي‌دارد: بازديدي از اين شركت شده و گزارشاتي نيز موجود است.
وي با اشاره به عدم تناسب بين تعداد بازرسين كار و شركت‌هاي صنفي در استان مي‌گويد: با وجود 20 بازرس كار و 30 هزار واحد كاري و 180 هزار نفر كارگر چنانچه گزارشاتي مانند اين موضوع برسد حتماً موضوع را پيگيري مي‌كنيم اما واقعاً رسيدگي با اين تعداد كم بازرس بسيار كار مشكلي است.
در حالي که در اين شرکت توليد قطعه خودرو در اراك، که شايد نمونه‌اي از ده‌ها مدل كار در کشور باشد زنان و کودکان کار درپشت صحنه صنعت خودروسازي کشور با شيوه‌اي غير انساني استثمار مي‌شوند و با حداقل دريافتي افزايش توليد را رقم مي‌زنند اما وزير صنايع و معادن دولت نهم و دهم در مراسم رونمايي از خودروهاي ساخت جديد يکي از دو شرکت توليد خودرو در کشور در روز شنبه 8 مهرماه از افزايش بهره‌وري کاهش قيمت توليد و رشد 20 درصدي هزينه‌هاي نيروي انساني در صنعت خودروسازي کشور سخن به ميان مي‌آورد. به گفته محرابيان ثبات در قيمت خودروهاي داخلي موجب شده تا خودروسازان با افزايش بهره‌وري و توجه به نيروي انساني و کاهش قيمت مواد اوليه شرايط کاهش قيمت را در خودروهاي داخلي فراهم كنند. وزير صنايع و معادن در اين مراسم تصريح مي‌کند: " تحمل خودروسازان صنعت کشور را نجات داد ! وزير دولت عدالت محور که همواره در مراسم رونمايي با بريدن روبان از محصول نهايي بازديد مي‌کند غافل از آن است که در اين نجات بزرگ صنعت خودروسازي کشور انسانيت زير پا گذاشته شده و له مي‌شود و در پشت درهاي بسته انسان‌هاي ضعيف و دردمند در زير تازيانه درد کمرهايشان خميده و اندام‌هايشان در عنفوان جواني پير و فرسوده مي‌شود تا خودروسازان کشور با سودهاي کلان اقتصاد بيمار کشور را به ظاهر نجات دهند و خودرويي که قيمت تمام شده‌اش با احتساب پرداختي‌ها به نيروي کارانساني بسيار پائين‌تر از قيمت عرضه است با نرخ ده‌ها ميليون تومان به دست مصرف کننده برسد تا دولتي‌ها برخود ببالند که صنعت خوروسازي کشور همچنان روي پاست.
به لحاظ مصالح كارگران شركت و تعهد اخلاقي به حرفه خبرنگاري نام شركت و كارگران در اين گزارش نيامده اما اين موضوع دردناك به اطلاع كليه مسئولين ارشد استان، استاندار،‌ معاونان و ... رسانده شده و به دلايل ساده اين ظلم آشكار ديده نمي‌شود.
پايان پيام
.

No comments:

Post a Comment