روز بیستم مهرماه سال ۱۳۸۷ امیر در خیابان نازی آباد در حال پارک کردن خودروی خواهر خود بود که مرحوم رضا ابراهیمی را می بیند. این روز برای این دو نوجوان روز تاریکی بود. بدون اینکه این دو نوجوان یکدیگر را بشناسند به صورت کاملا اتفاقی و تنها با رد و بدل کردن الفاظی متعارف درگیری رخ می دهد. هر دو عصبانی بودند. امیر بدون اینکه اراده ای از خود داشته باشد چاقویی را که همراهش بود از جیبش در آورده و ناخواسته به سینه رضا می زند. پس از مدت کوتاهی رضا دار فانی را وداع می گوید. برای امیر پرونده ای کیفری تشکیل و دستگیر می شود در طول رسیدگی به این پرونده خانواده امیر بارها به سراغ خانواده رضا می روند و با تلاش و کوشش بازپرس شهریاری، اولیای دم مقتول با بردباری و شکیبایی که داشتند گذشت خود را از قصاص اعلام و به این طریق امیر پهلون فر از مرگ نجات می یابد.
صمیمانه از خانواده مرحوم رذضا ابراهیمی سپاسگذارم.
در این ماجرا بازپرس شهریاری که از بازپرسان زبده قتل هستند به دلیل سن کم امیر پهلوان فر زحمات زیادی کشیده و بارها با خانواده اولیاءدم در مورد مزاید گذشت صحبت کردند که جا دارد به صورت ویژه از ایشان و حس انساندوستیشان تشکر کنم. همچنین افراد خیر دیگری بوده اند که نخواستند نامشان را اعلام نماید از آنان نیز تشکر می کنم.
محمد مصطفایی
صمیمانه از خانواده مرحوم رذضا ابراهیمی سپاسگذارم.
در این ماجرا بازپرس شهریاری که از بازپرسان زبده قتل هستند به دلیل سن کم امیر پهلوان فر زحمات زیادی کشیده و بارها با خانواده اولیاءدم در مورد مزاید گذشت صحبت کردند که جا دارد به صورت ویژه از ایشان و حس انساندوستیشان تشکر کنم. همچنین افراد خیر دیگری بوده اند که نخواستند نامشان را اعلام نماید از آنان نیز تشکر می کنم.
No comments:
Post a Comment