16 November 2010

توضیح المسائل، روح الله خمینی مسئله دوازدهم: لمس بشهوت و آغوش گرفتن و دست مالی کردن زیر 9 سال اشکال ندارد هر چند که شیر خواره باشد

برای نشریه کودکان مقدمند: آنچه در زیر می خوانید موضوع انتخابی این شماره و پیشنهادی برای شماست تا راجع به آن مطلب بنویسید، ما همه مطالب رسیده را تماما و یا با تلخیص در شماره بعد ، درج خواهیم داد.
(شما  کامنت بدهید ما آنها را برای نشریه می فرستیم)

توضیح المسائل، روح الله خمینی مسئله دوازدهم:
کسیکه زوجه ای کمتر از نه سال دارد و طی او بر وی جایز نیست، چه اینکه زوجه دائمی باشد و چه منقطع، و اما کامگیری از قبیل لمس بشهوت و آغوش گرفتن و تفخیذ اشکال ندارد هر چند که شیر خواره باشد
و اگر قبل از 9 سال باشد و قبل از 9 سال او را وطی کند، اگر افضاء نکرده باشد بغیر از گناه چیزی بر او نیست و اگر کرده باشد یعنی مجرای بول و مجرای حیض او را یکی کرده باشد و یا مجرای حیض و غایت او را یکی کرده باشد تا ابد وطی بر او حرام می شود....
تفخیذ :دست مالی کردن
افضاء:یکی شدن مجرای دفع مدفوع و ادار
READ MORE...

مرکز نگهداري کودکان بي‌سرپرست تبریز تعطیل شد

شهرزاد نیوز: کودکان بی‌سرپرستی که در "خانه کودکان و نوجوانان امید" در تبریز نگهداری می‌شدند، با حکم استانداری آذربایجان شرقی به تعطیل این مرکز، آواره شدند.
به گفته‌ی مدیرکل بهزیستی آذربایجان شرقی، تعطیلی این مرکز ناشی از " مشکلات قانوني و ثبتي" است که در نهایت طرف شاکی حکم تخلیه سازمان را گرفته است.
محمدرضا صادقی در این رابطه به خبرنگار قدس گفت: "چطور ممکن است مؤسسه اي که تا چند سال قبل وجود خارجي نداشته هم اکنون ادعاي مالکيت زمين را مي کند، در حالي که به نظر مي رسد عمده ترين هدف آنها سود تجاري حاصل از ساخت و ساز در اين زمين مرغوب است. وی تصریح کرد: بايد تکليف يک هزار کودک يتيم و بي سرپرست، دو هزار زن بي سرپرست و سه هزار معلول که از خدمات اين مرکز بهره مند مي شوند، روشن شود".
معاون بهزیستی آذربایجان شرقی نیز در اظهار نظری پیرامون این قضیه، مشکل را ناشی از "قصور و خیانت" مسؤولان وقت بهزيستي استان در سال 1360 دانست که با وجود امکان ثبت ساختمان به نام مرکز نگهداری از کودکان، از این کار خودداری کرده‌اند. علت هر چه که باشد، کودکانی که در این مرکز نگهداری می‌شدند، بی‌سرپناه شده‌اند.
 

. And here is the rest of it.
READ MORE...

13 October 2010

فقر – کارتون خوابی – اعتیاد و مرگ سرنوشت محتوم خیل گسترده انسانهائی است که صرفنظر از سن و سال و جنسیت شان قربانیان خاموش رژیم جنایتکار حاکم هستند

کارتون خوابی دستاورد اهمال و سستی و یا غفلت مسئولان جمهوری اسلامی نیست بلکه زائیده نظم غیر عادلانه و انسان ستیز حکومتی است که بها و ارزشی برای جان و سرنوشت شهروندان خود نمی شناسد و سمبل حضور آن در جامعه سنگسار – سرکوب – شکنجه و اعدام هستند. فقر – کارتون خوابی – اعتیاد و مرگ سرنوشت محتوم خیل گسترده انسانهائی است که صرفنظر از سن و سال و جنسیت شان قربانیان خاموش رژیم جنایتکار حاکم هستند. صدا و فریاد آنها بجائی نمیرسد و سرپناه های موقت آنان از جمله 2 یا 3 حمام و یا اندک ساختمانهائی که نهادهای دولتی و غیر دولتی در اختیار آنان قرار داده است حتی به کفایت مسکنی آرام بخش و زودگذر نیز نمیباشد. افزایش انفجاری خیابان خوابهائی که سرمایه زندگی شان تنها تکه ای مقوا و پتوئی کهنه و فرسوده است از موضوعاتی است که در مناقشات خانگی و خودمانی حکومتیان و همجنسان آنها در طیف اصلاح طلبان مورد بهره برداری سیاسی قرار گرفته است اما بندرت به علت وجودی این آسیب اجتماعی اشاره شده و اذعان نمیشود که حضور عینی این پدیده همراه با تشدید فقر و بی عدالتی اجتماعی محصول مناسبات آدمخوار سرمایه داری است.

بیاد داریم که در زمستان 82 کارتون خواب ها بشکل گروهی چهل نفره در سرمای زمستان جان باختند. این در حالیست که کشورشان ایران یکی از بزرگترین منابع نفتی و گازی و منابع زیر زمینی در جهان محسوب می شود و ارقام میلیاردی صرف هزینه دستگاههای سرکوب مردم و ازادیخواهان می گردد. سود جوئی و ثروت اندوزی وابستگان حکومتی و آقازاده ها زبانزد خاص و عام است و کمکهای حکومتیان به برخی از کشورها از جمله لبنان و شیعیان عراق و سایر کشورهای عربی شمارشی نجومی را شامل می شود.

با وجود اینکه با نزدیک شدن فصل سوز و سرما امواج احساسات خود جوش مردمی نیز به این پدیده نظر داشته و به انحاء مختلف به خیابان خوابها یاری میرسانند اما پدیده ای که از جمله ناهنجاری های مناسبات اجتماعی حاکم است تنها و تنها میتواند با تغییر بنیادین آن مناسبات از میان برود همانطور که پدیده تکدی و خیابان گردی و کار کودکان در انتظار این تحول عمیق خواهد بود.

این معضلات موجود و دردناک زائیده فقر هستند. فقری که خود محصول افزایش شکاف طبقاتی است. شکافی که میان اقلیتی مالخوار و درنده بنام سرمایه داران و اکثریتی عظیم از زحمتکشان جامعه است. جامعه ای که ابزار حکومتی اش و نهادهای سرکوبش در خدمت و حامی منافع مالداران و نظم موجود است نمی تواند این درد اجتماعی را ریشه کن نماید.

کارتون خوابی دستاورد اهمال و سستی و یا غفلت مسئولان جمهوری اسلامی نیست بلکه زائیده نظم غیر عادلانه و انسان ستیز حکومتی است که بها و ارزشی برای جان و سرنوشت شهروندان خود نمی شناسد و سمبل حضور آن در جامعه سنگسار – سرکوب – شکنجه و اعدام هستند. فقر – کارتون خوابی – اعتیاد و مرگ سرنوشت محتوم خیل گسترده انسانهائی است که صرفنظر از سن و سال و جنسیت شان قربانیان خاموش رژیم جنایتکار حاکم هستند. صدا و فریاد آنها بجائی نمیرسد و سرپناه های موقت آنان از جمله 2 یا 3 حمام و یا اندک ساختمانهائی که نهادهای دولتی و غیر دولتی در اختیار آنان قرار داده است حتی به کفایت مسکنی آرام بخش و زودگذر نیز نمیباشد.

من هنوز معتاد نشده ام ولی اگر خیابان خوابی ادامه پیدا کند نمیدانم و یا اینکه باید زودتر به شهرم برگردم.

«هنوز 14 ساله نشده بودم كه هروئين تزريق مي‌كردم.»

مسئولین جمهوری اسلامی از سوئی با قرار دادن امکانات قطره ای و جنجالهای تبلیغاتی چنین وانمود می کنند که در سودای حل این ناهنجاری اجتماعی هستند و از سوی دیگر با تکفیر خیابان خوابی – اعتیاد و فحشا در مساجد و ارگانهای تبلیغاتی خود به تهییج احساسات مذهبی هواداران خود برای هجوم به مراکز معدود پناه آنان اقدام می کند

اینچنین است که این مراکز بارها و بارها مورد حمله وحشیانه افرادی قرار میگیرد که چهره نامطبوع این ناهنجاری اجتماعی را علت حضور آن میدانند .

«خيابان خوابي نمي‌دوني چيه؟ خيابان خوابي يعني ترسيدن از غريبه‌ها كه وقتي خوابي يا جايي قايم شدي، يكهو خفتت نكنند. يعني واسه يه لقمه غذا التماس كردن، يعني بدبختي، اگر همسايه‌ها بيرونمان كنند بايد دوباره برگرديم توي خيابان‌ها.»

«آن شب كه حمله كردند، با قندشكن كوبيدند روي دستم. ديگه نمي‌تونم آشپزي كنم.»

«همه شيشه‌ها را خرد كردند روي سرمان.»

در میان شمار گسترده خیابان خواب ها فقرزدگان – معتادان – دانش آموزان – دانشجویان – کارگران مهاجر - و حتی کارشناسان ارشد و دکتر ها نیز در گزارشات رسانه های دولتی منعکس شده است که در فصل سرما و یخبندان روی آسفالت ها – زیر پله ها – زباله دانی ها و یا در کنار مغازه های خیابان ها جان میدهند.

مبلغان و حافظان مناسبات نا برابر حاکم میگویند که: خيابان خوابي يکي از وجوه زندگي مدرن معاصر است!؟

بدین شکل از اشاره مستقیم به مکانیزم های اقتصادی و فقرزای حاکم طفره میروند. حال آنکه پدیده خیابان خوابی نتیجه مستقیم نظم نابرابر موجود در کشورمان و دستاورد مناسباتی است که بر استثمار و تقسیم ناعادلانه ثروت اجتماعی و ملی استوار است. اینهمه در شرایطی است که در کنار برج هائی که اقازاده ها در تهران میسازند فرزندان فقر و نابرابری بر روی آسفالت سرد زمستان جان میدهند.

بهروز سورن

12.10.2010

READ MORE...

بهروز سورن: مرگ بی صدای کارتون خواب ها


READ MORE...

12 October 2010

پدری افغانی از تهران از وضع فرزندان اش که به مدرسه راه نمی یابند شکایت اش را از طریق کانال جدید به گوش مردم می رساند



 زنی از اصفهان در حمایت از مردم افغانی تبار صحبت ها را در همین برنامه تلویزیونی کانال جدید ادامه داده و کیفر خواست زنان و مردم ایران را علیه جمهوری اسلامی اعلام میکند
READ MORE...

11 October 2010

نگرانی درباره تنبیه بدنی کودکان در ایران

http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2010/10/101011_l50_physic_punish.shtml
چند روزیست فیلمی از تنبیه بدنی بچه ها در استخر شیرودی تهران در اینترنت دست به دست می شود. در این فیلم مربی شنا چند کودک را کتک می زند. امروز از مدیرکل ورزشگاه شیرودی نقل شد که این مربی شنا اخراج شده و قرار است با کسی هم که فیلمبرداری کرده برخورد شود.
فرزاد کاظم زاده گزارش می دهد
READ MORE...

10 October 2010

گزارشى همراه با تصویر از برگزاری مراسم روزجهانی کودک در پارک کیو خرم آباد


امروز صدها نفر از مردم شهر خرم آباد به مناسبت روز جهانی کودک امروز در پارک کیو گرد هم آمدند. فعالین کانون دفاع ازحقوق کودکان خرم آباد به اتفاق کودکان و خانواده های آنها به جشن وسرور پرداختند. سرود وآوازهای شاد برای کودکان خواندند. کودکان بادبادکهای خود را که به مناسبت روز جهانی کودک فراهم کرده بودند.پرواز دادند. فعالین حقوق کودک درمورد حقوق کودکان و زندگی کودکان کار وخیابان در شهرهای ایران باهم دیگر بحث و گفتگو کردند. یک بخش دیگر از مراسم نمایش عروسکی وبازیهای کودکان بود که با استقبال گرم مردم برگزار شد. این مراسم با نظارت بهزیستی خرم آباد برگزار شد.مراسم از ساعت سه بعد ازظهر آغاز با استقبال مردم وشرکت کنندگان درساعت شش بعد از ظهر پایان یافت.

گزارش : فعالین کانون دفاع از حقوق کودکان استان لرستان- خرم آباد

16 مهرماه 1389.
.http://www.azadi-b.com/J/2010/10/post_174.html READ MORE...

02 October 2010

معلمان حقالتدریسی از آموزش و پرورش اخراج میشوند

معلمان حقالتدریسی از آموزش و پرورش اخراج میشوند


جمعه، ۰۹ مهر ۱۳۸۹ / ۰۱ اکتبر ۲۰۱۰ بنابه گزارشهای رسیده، امسال آموزش و پرورش به برخی معلمان حقالتدریسی در مقطع دبستان اعلام کرده که به آنها نیازی ندارند و در نتیجه آنها را اخراج کرده است. این معلمان که بعضاً تا ده سال سابقه کار داشتند، در شرایط بسیار بدی بهسر میبرند. گفته شده که رژیم در نظر دارد بجای این معلمان حقالتدریسی، معلمان نهضت سواد آموزی را به کار خواهند گرفت. این افراد هم غالباً کسانی هستند که موقع استخدام بجای سنجش سطح سواد و معلومات، تنها از وضعیت خانوادگی و این‌که چند نفر از اقوامشان در جنگ کشته شده و یا چه کسانی در نهادهای دولتی دارند، و این‌که نماز جمعه شرکت میکنند یا نه، سؤال میشود. به عبارتی بجای استخدام افراد شایسته بهدنبال استخدام کسانی بودند که به نظام نزدیکترند و حال این مزدوران را بجای معلمان معمولی استخدام میکنند.
READ MORE...

READ MORE...

01 October 2010

خوب نگاه کنید










بهروز سورن: خوب نگاه کنید!



اینجا کودکان قربانی سودجوئی نظم ظالمانه سرمایه داری هستند. همانند این کودکان چند صد میلیون دیگری هستند که هر روزه در سرتاسر جهان  به خشن ترین و وحشیانه ترین اشکال مورد تعدی و استثمار قرار میگیرند. مشاهده این تصاویر عرق سرد بر تن همه کسانی خواهد نشاند که نسبت به حقوق ابتدائی و انسانی کودکان حساس هستند. عرق شرم بر سینه همه افرادی خواهد چکید که  از کنار این تصاویر بی اعتنا میگذرند و سرنوشت خیل عظیم این کارگران کوچک را در مخیله خود تصویر نمیکنند. اینها کودکانی هستند که بجای تحصیل و یادگیری و بازی برای سالها به بردگی کارفرمایان فروخته میشوند  و در کارگاهها به کاری مشقت آمیز و کشنده وادار میشوند.
همانند این کودکان و نوجوانان در کشورمان و تحت حاکمیت جمهوری اسلامی بسیارند. بر طبق آمار دولتی نزدیک به 3 میلیون کودک کار هر روزه  و برای حمایت از هسته خانوادگی خود و یا برای زنده ماندن روانه مراکز استثمار از جمله کارگاه های آجرپزی – ساختمانی – قالی بافی -  دوره گردی – کفاشی و صنعتی  و.. میشوند. زندگی جهنمی آنان هر روز از بامداد تا پاسی از شب ادامه مییابد و ساعات کاری طولانی را شامل میشود. شدت استثمار آنان که با دریافت دستمزدی ارزان و با بی حقوقی کامل همراه است ابعادی هولناک دارد.
کودکی و نوجوانی خود را برای لقمه نانی میفروشند تا در گردونه زندگی باقی بمانند. چهره کریه سرمایه داری در چین و چروک های زود رس صورتک های پاک این خیل میلیونی نمودار است. جمهوری اسلامی با حمایت از نظم استثمارگر حاکم و بی توجهی به این جنایات وسیع که روزانه در حق کودکان کار روا میگردد شریک جرم مستقیم این ناهنجاری موجود میباشد و حاکمیت استبدادی و نظم منفورش را شایسته سرنگونی است.
بهروز سورن
 









READ MORE...
http://newsagency-ina.com/News-Details.aspx?newsId=39764&back=1

READ MORE...

بيش از 15 هزار دانش آموز ملارد شهريار زير خط فقر هستند

در شهر ملارد شهريار بسياري از مردم زير خط فقر هستند. والدين بسياري از دانش آموزان هنوز نتوانسته اند علي رغم باز شدن مدارس براي كودكان خود دفتر وكتاب ومانتو آماده كنند . افزايش قيمت كتاب هاي درسي نيز يكي از مشكلات دانش آموزان فقير اين شهر مي باشد. يكي از والدين اين دانش آموزان به خبرنگارآژانس ايران خبـــــــــــر گفت : ”گران شدن بسياري از اجناس در اين ماه فشار زيادي به خانواده ها وارد كرده و بسياري از مردم حتي توان خريد احتياجات اوليه خود را ندارند , خريد براي فرزندان در اول مهر يكي از دغدغه هاي خانواده ها ميباشد .” نكته قابل توجه در اين مورد اذعان رئيس آموزش و پرورش اين شهر مي باشد كه در جايي اعلام كرده:از مجموع 70 هزار دانش آموز بخش ملارد شهریار حدود 15 هزار دانش آموز زیر خط فقر هستند.علی فدایی در همایش بهداشت و سلامت در مرکز تربیت معلم حکیم ابوالقاسم فردوسی کرج اظهار داشت: بیشترین مشکل این دانش آموزان سوء تغذیه و کمبود مواد غذایی است و بیشتر آنان مشکلات بهداشتی و تغذیه ای دارند. وی افزود: وضعیت اقتصادی خانواده ها و مشکلاتی از قبیل کم خوری و عادات بد غذایی بر رشد فرزندان، توانمندی و میزان یادگیری آنان تاثیر مستقیمی دارد 
READ MORE...

بر روی سقف خط زیر فقر 3000 مدرسه قرآن باز میشود

بر روی سقف خط زیر فقر 3000 مدرسه قرآن باز میشود
مردمی که در پشت چهره معصوم و بیگناهشان خانه فقر و ت...حقیر بنا شده و صدای خورد شدن استخوانهایشان لای دندانهای تیز و دراکولائی اسلام و سرمایه به گوش میرسد و فرزندان قلم شکسته و زبان بریده اشان در بند و یا بر سر دارند،باید هزینه باز شدن 3000 مدرسه قرآن را نیز متحمل شوند.معاون پرورشی و تربيت بدنی آموزش و پرورش شهر تهران با اعلام اينکه سه هزار مدرسه قرآنی فعاليت خود را همزمان با شروع سال تحصيلی آغاز کرده اند گفت: برگزاری نماز جماعت جزو برنامه های اصلی دانش آموزان است و مديران نبايد آن را يک برنامه حاشيه ای يا فوق برنامه تلقی کنند.
READ MORE...

NO , NEIN, NEJ

READ MORE...

جمعي ازنوجوانان زير 18 سال محكوم به اعدام در زندان گوهردشت كرج بسر مي برند

كانون حمايت از خانواده هاي جان با ختگان و بازداشتي ها : جمعي ازنوجوانان زير 18 سال محكوم به اعدام در زندان گوهردشت كرج بسر مي برند. بسياري از آنها حكم شان صادر شده و زير حكم بحساب مي آيند. بعضي از اين زندانيان شناسنامه شان باطل شده و هويت حقيقي و حقوقي ندارند. اسامي اين نوجوانان گمنام به شرح زير است: 1ـسيد محسن ميري ( حكم اعدام وي صادر شده و شناسنامه اش را باطل كرده اند) 2ـ رضا پاداشي (زير حكم است) 3ـ حامد پورحيدر ( زيرحكم است و به بند 2 منتقل شده است) 4ـ حسين رنجبر زاده ( زيرحكم است) 5ـ كاظم خسروي (زير حكم است) 6ـ احسان اژدهاكي ( زيرحكم است) 7ـ عليرضا جوهري ( زيرحكم است) 8ـ دانيال حسن پور (زير حكم است) 9ـ صفر انگوكي (زير حكم است) 10ـ محمد عقيلي (زير حكم است) 11ـ صابر شربتي (زير حكم است) 12ـ محسن طاهر نژاد (زير حكم است) كليه زندانيان فوق هنگام ارتكاب جرم زير 18 سال داشته اند. و بعضأ تا 3 سال حبس كشيد ه اند. عفو بين الملل در گزارشي مربوط به اعدام نوجوانان زير سن قانوني در ايران در تيرماه 86 خبر داد كه از سال1990 بيش از 24نوجوان ايراني اعدام شده و در حال حاضر، دست كم، 71 نوجوان ديگر كه به‌سن قانوني نرسيده اند در انتظار اعدام به‌سر مي برند. گزارش سازمان عفو بين الملل نوشته بود، نوجوانان بزهكار زير 18سال، معمولاً پس از يك روند قانوني صريح و با تصميم گيريهاي عجولانه به‌دار آويخته مي شوند. اين گزارش مي افزايد، از 24نوجوان اعدام شده در ايران، دست كم، 11نفر آنان به‌هنگام مرگ زير 18سال بوده اند. واشنگتن پست ، يكي از روزنامه هاي معتبر آمريكا كه خلاصه گزارش سازمان عفو بين الملل را منتشر كرده بود نوشت ، در حاليكه اين گزارش 41 صفحه يي نام و جزئيات هر يك از مجرمين اعدام شده را منتشر كرده است، اما به‌نظر مي رسد تعداد واقعي نوجوانان اعدام شده، در ايران بيش از تعداد اعلام شده باشد. چون بسياري از نوجوانان كه حكم اعدام در مورد آنان اجرا شده است، گزارش نمي شود. طبق گزارش عفو بين الملل ، گرچه مقامهاي رسمي و دولتي ايران، اعدام افراد زير سن قانوني را تكذيب كرده اند، اما اليس آوْرْباخ، كارشناس حقوقي ويژه اين سازمان در مورد مسائل حقوق بشري ايران مي گويد، وي در سال 1386 توانسته است، دو نمونه از اعدام نوجوانان زير 18سال را ثبت و ضبط كند. واشنگتن پست به‌نقل از اين گزارش همچنين نوشته است، بر‌اساس قوانين ايران، افراد مجرم به‌زنا، تجاوز به‌عنف، زنا با محارم، 4بار محكوميت به‌روسپي گري، سه بار محكوميت به‌استفاده از نوشيدني هاي الكلي و سه بار محكوميت به‌همجنس بازي، بالقوه در معرض مجازات اعدام قرار مي گيرند. سازمان عفو بين الملل همچنين مي گويد، برخي از نوجوانان كه در صف اعدام به‌سر مي برند، اعضاي گروههاي اقليت از‌جمله ايراني-عرب تبار، پناهندگان افغان، و دختران جواني كه مورد سوء استفاده جنسي قرار گرفته اند مي باشند. در سال 87 گروههاي حقوق بشري ايران و وكلا كميپيني را عليه اعدام متهمين نوجوان تشكيل دادند و تلاش كردند تا جان حدود120 نوجوان متهم را كه در زندانهاي رژيم ايران در انتظار مرگ هستند, نجات دهند. بدنبال اعتراض و فشار جوامع بين المللي و عفوبين الملل در مهرماه سال 87 حسين ذبحي معاون دادستان كل در مصاحبه با ايرنا اعلام كرد به همه دادگاههاي جمهوري اسلامي دستور داده شده كه اعدام زير 18 سال را متوقف كنند. برغم اين عقب نشيني رژيم درسال 87 تا كنون همجنان زندانيان زير 18 سال در خطر اعدام قرار دارند. و هيج تضميني براي مصونيت آنان از اجراي حكم اعدام وجود نداشته است. اعتراض به اعدام نوجوانان در ايران تا به آنجا رسيد كه مهدي كروبي نيز در ارديبهشت 88 با انتشار اطلاعيه اي زبان به اعتراض گشود و خواستار لغو مجازات اعدام كودكان در قوانين ايران شد وي به مقامات باند غالب گوشزد كرد كه به عنوان رئيس‌مجلس شوراي اسلامي ايران در دو دوره كه با ضوابط قانون‌گذاري آشنا هستم و مي‌دانم كه جمهوري اسلامي ايران ميثاق بين‌المللي مدني و سياسي و ميثاق بين‌المللي فرهنگي و اجتماعي و پس از آن كنوانسيون بين‌المللي حقوق كودك را امضا كرده است و طبق قواعد حقوق بين‌الملل و اصل شرعي وجوب وفاي به عهد، بايد از حيثيت امضاي خود دفاع كند، معتقدم محاكم جمهوري اسلامي ايران نبايد كودكان مرتكب جرائم سنگين را به مجازات اعدام برساند. طبق گزارشات , جوانان زير 18 سال در زندانهاي رژيم آخوندي نيز تحت شكنجه روحي و جسمي قرار دارند. در شهريور ماه 88 تلويزيون سي ان ان از شكنجه و تجاوز به يك نوجوان تظاهرات كننده در تهران خبر داد . اين تلويزيون در گزارش مفصلي گفت : دروري دايك، از عفو بين الملل در باره اين پسر نوجوان ، گفت: داستان غم انگيز اين نوجوان 15 ساله, از اواسط ژوئيه آغاز شد. او به همراه چند نوجوان ديگر در جريان قيام اخير, در يكي از شهرستانهاي ايران دستگير شدند. او را به يك پايگاه بسيجيها منتقل كردند. همه آنها را چشم بند زدند، لخت كردند، با كابل شلاق زدند و آخرسر در يك كانتينر بزرگ آهني محبوس نمودند. او گفت كه زندانبانان بر روي او ادرار كردند و به او تجاوز نمودند, و او را تمام شب به يك ميله آهني بستند و بارها چندين نفر در همين وضعيت به او تجاوز كردند. او را سه روز در انفرادي نگهداشتند. او را سپس به دادگاه انقلاب بردند و محكوم نمودند. خانواده او, سرانجام توانست به قيد ضمانت آزادش كند، ولي به آنها اخطار كردند كه نبايد حتي يك كلام, در مورد آنچه بر او گذشته به كسي بگويند. داستان اين نوجوان, توجه جهاني را نسبت به عمق يك فاجعه عظيم كه در ايران در حال اتفاق است، برانگيخته است. نماينده عفو بين الملل مي گويد, رضا از تجاوزات جنسي خشونت بار و فجايع شديد, از داخل زندان عليه زندانيان خبر داده است. اين مورد يكي از فجيعترين مواردي بوده كه ما با آن مواجه شده ايم. ولي متأسفانه اين تنها مورد نيست. همانطوري كه مي دانيد، اين گونه رفتارها و سرگذشتها, به تازگي از ايران بدست ما رسيده است. مردم هرچه بيشتر شجاعت اين را پيدا ميكنند تا درمورد اين رفتارها لب به سخن بگشايند. رضا يك پسر شجاع بود. وقتي او را به دادستاني اعزام كردند، همانجا گفت , بمن تجاوز شده، اين چه رفتاري است كه با ما مي شود؟ همين حرف او باعث بدرفتاريهاي بيشتر با او شد. در بهمن ماه 88 نيز رسانه ها خبر از يورش گسترده گارد زندان گوهردشت به بند جوانان دادند نيمه شب پنجشنبه 29 بهمن ماه ساعت 1230 دژخيمان زندان به بند جوانان يورش بردند و كليه زندانيان را به محل هواخوري برده و تا ساعت 0115 آنها را زير ضربات باتوم و چاقو قرار مي دهند. آنها را يكسره درهواي سرد دوانده و با باطوم مي زدند. اين موارد تنها بخش كوچكي از واقعيت هايي است كه بر زندانيان جوان زير 18 سال در زندانهاي قرون وسطايي رژيم ايران روزانه بوقوع مي پيوندد.


منابع استفاده شده: تلويزيون صداي آمريكا 6/4/1386 87.6.28آسوشيتد پرس 87.7.26 ايرنا سايت انتخاب(رژيم) 8/2/1388 تلويزيون سي ان ان 88.6.2

http://newsagency-ina.com/News-Details.aspx?newsId=39862&back=1
READ MORE...

28 September 2010

بلاتکلیفی بیش از چهارصد هزار کودک افغان همزمان با بازگشایی مدارس

خبرگزاری هرانا - علی‌رغم گذشت ۵ روز از بازگشایی مدارس تکلیف ۴۰۰ هزار کودک افغان که نیروی کار خیابان‌ها و کارگاه‌ها هستند، همچنان نامشخص است.
به گزارش ایلنا، اکرم خاتم، فعال حقوق کودکان در این زمینه گفت: دولت ایران در سال جاری به ادامه تحصیل کودکان فاقد کارت اقامت در مدارس ایران ادامه می‌دهد و این امر موجب شادی کودکان افغان و خانواده‌های آنان شده است؛ اما این نکته را نباید از نظر دورداشت که این کودکان تنها حدود ۳۰ هزار نفر از این کودکان راشامل می‌شود و جمع کثیری از آنان به دلایلی چون نداشتن شهریه مدرسه دولتی و یا نیاز شدید خانواده به درآمد آنان امسال نیز روزهای خود را به جای پشت نیمکت مدارس در مراکزی که به کار اشتغال دارند سپری می‌کنند
. خاتم در عین حال ابراز امیدواری کرد که عدم ثبت نام این کودکان در برخی شهرها، ‌با وجود سپری شدن پنجمین روز از بازگشایی مدارس، ناشی از ازدحام کار در مدارس باشد و مشکل دیگری نداشته باشد.

به گفته این فعال حقوق کودک، در حالی که بسیاری از موسسات بین‌المللی بنا به اهداف خود مایل هستند که به دولت ایران در زمینه رفع موانع تحصیل کودکان مهاجر کمک کند بهتر است، پرداخت هزینه‌های تحصیلی این کودکان از قبیل شهریه، نوشت‌افزار و سایر هزینه‌ها به این موسسات سپرده شود.

خاتم در ادامه به اجرای قانون هدفمند کردن یارانه‌ها و تاثیر آن بر روی خانواده‌های افغان اشاره کرد و ادامه داد: تحقق این طرح بر اقشار آسیب‌پذیر ایران فشار وارد کرده و شدت آن بر خانوارهای مهاجر که از هیچ گونه یارانه‌ای برخوردار نیستند، ابعادنگران کننده دارد و به طور حتم تاثیر آن در ترک تحصیل بیشتر فرزندان و ناامنی تغذیه‌ای بر روی کودکان نیز غیرقابل کتمان است.

به گفته این فعال حقوق کودک لازم است که دولت برای حمایت از خانواده‌های افغانی به خصوص کودکان و آموزش آنها مطابق با کنوانسیون حقوق کودک راه‌کار عملی ویژه‌ای اتخاذ کند و مانع شود که تحمیل هزینه‌های حاصل از هدفمند شدن یارانه‌ها موجب فاصله گرفتن کودکان افغان از تحصیل و گرایش آنها به کار می‌شود.

این فعال حقوق کودک همچنین در مورد ثبت نام گسترده‌ای که اخیرا در تمام شهرها و روستاها از مهاجرین فاقد کارت اقامت به عمل آمد اشاره کرد: استقبال چشمگیر مهاجرین افغان از این طرح تنها با امید بهبودی وضعیت نابسامانشان در ایران صورت گرفته وآنان آرزومند تغییر سیاستهای دولت و حمایت بیشتر هستند
.
READ MORE...

معضل شپش دانش آموزان دختر

معضل شپش دانش آموزان دختر
مهر
گلايل اردلان رئيس اداره سلامت مدارس و جوانان وزارت بهداشت گفت: بر اساس آخرين بررسيهايی که در سال 86 در مدارس دخترانه ابتدايی کشور انجام شد، 6/4درصد اين دانش آموزان شپش داشته اند و بيشتر مبتلايان را ساکنان مناطق روستايی تشکيل می دادند
http://www.geo-reisecommunity.de/bild/regular/261486/Iranische-Kinder.jpg.
READ MORE...

كاهش سن مصرف مواد مخدر به 12 سال در دختران پايتخت

آتی نيوز
برپايه اخبار دريافتی از منابع مختلف متاسفانه اين روز ها اين بلای خانمان سوز پيش از بيش گريبان دختران جامعه را گرفته و طبق بررسی های صورت گرفته در حال کاهش سن اعتياد در ميان دختران در جامعه هستيم که متاسفانه اين اعتياد بيشتر از نوع "شيشه" می باشد تاجايی که برخی جامعه شناسان بر اين باورند که سن مصرف شيشه در دختران پايتخت به 12 سال رسيده است.
همچنين در اين باره دکتر ابهري، آسيب‌شناس اجتماعی می گويد: بر اساس آمار نيروی انتظامی 80 درصد مصرف‌کنندگان شيشه ايران در تهران سکونت دارند.
وی با اشاره به رشد 440 درصدی کشف شيشه در تهران گفته است: «با توجه به اين کشفيات سال گذشته سال موفقيت آميزی برای مبارزه با مواد روان گردان صنعتی بود.» برپايه اين گزارش اغلب کارشناسان امور اجتماعی همچون دکتر ابهری معتقدند که رشد 440 درصدی کشف شيشه نشان از گسترش فعاليت توليدی اين ماده مرگ آور در داخل کشور دارد. بطوريکه سودجويان با ابتدايی ترين وسايل و خطرناک ترين مواد که پايانی جز جنون ، خودکشی و ارتکاب جنايات مختلف ندارد، اقدام به توليد مواد مخدر شيشه کرده و با تبليغات گسترده سعی می کنند اين ماده خانمان سوز را بی خطر نشان دهند.
برپايه اين گزارش تعدادی از معتادان به مواد مخدر با گمان واهی ترک اعتياد به سوی ماده شيشه رفته و تعدادی ديگر نيز با فريبهايی نظير بدنسازی و چاق يا لاغر کردن بدن به دام آن افتاده اند.
تحقيقات نشان داده مواد مخدری مانند شيشه باعث تضعيف بافت عضلاني، اختلال درسيستم عصبی و مغزی واز بين رفتن قدرت تميز و تشخيص افراد می شود و عواقب ناگواری برای فد مصرف کننده به بار می آورد.
قابل تاکيد است مصرف شيشه از سال 1384 در بين جوانان كشور رايج شده و بيشتر دختران جوانى كه مورد تحقير از سوى اطرافيان قرار مي‌گيرند به سمت و سوی چنين شيوه هايی روى آورده اند.
گفتنی است در گذشته زنان عمدتاً از طريق همسران خود معتاد می شدند که در سال های اخير شاهد هستيم تعداد زيادى از دختران كشور كه مجرد هستند مواد مخدر مصرف ميکنند.
READ MORE...

23 September 2010

گزارشی از كودكان محروم مانده از تحصيل :ديوار بلند مدرسه، براى كودك فقير كوتاه نشد

ايلنا: كفش نو و براقش را كه عكس «مرد عنكبوتى» دارد به پسر همسايه‌ نشان مي‌دهد، حداقل 30 هزار تومان قيمت دارد، پسر همسايه هم كوله‌پشتى مدرسه با مارك «آديداس»‌ را نشان مي‌دهد و مي‌گويد پدرم با آنكه حراج بوده، بابتش 48 هزار تومان پول پرداخت كرده است!
مي‌گويند، تو از جنس آنها نيستي؛ با اين حال وقتى شب گذشته آخرين بسته‌ى آدامس و بيسكويت‌ها را با هزار التماس فروختي، شام خورده و نخورده كنار برادرت از خواب بيهوش شدي؛ حتى فرصت نداشتى نگاهى به تقويم بياندازي؛ شايد اگر مي‌دانستى امروز اول مهر است، براى فردا، كيسه بساطت را پر از خودكار و مدادمى كردى تا بتوانى همه را اطراف مدارس بفروشى...
وقتى هنوز كلاس اولى نشده بودى و از روى اجبار ، دست‌فروشى مي‌كردى قيمت اسكناس‌ها را از رنگشان تشخيص مي‌دادي؛ و سكه‌ها را از بزرگى و كوچكي‌شان؛ گاهى هم سرت كلاه مي‌رفت و بابت يك بسته بيسكويت كمترين پول را مي‌گرفتى! آنوقت بود كه شب با حساب و كتاب نا‌مادرى و غرو لندهايش، از ترس، مو به تنت راست مي‌شد...! امروز كه تمام حواست به پيدا كردن مشترى براى بيسكوئيت‌هايت بود، به طور اتفاقى از صداى بلند راديوى يكى از ماشين‌ها كه پشت چراغ‌قرمز منتظر بود، گوش‌هايت تيز شد و فهميدى كه زنگ مدرسه امروز براى خيلى از همسن و سالانت به صدا درآمده، «امروز اول مهر است» .
گوشه‌اى از خيابان، بهت‌زده، نشستى و ياد اولين و آخرين كيف مدرسه‌‌ات افتادى كه حالا گوشه‌ى انبارى خاك مي‌خورد؛ اضطراب خرج خانه و مريضى برادر معلولت تلنگر محكمى شد تا ديگر ياد خاطرات نكنى و جعبه‌هاى بيسكوئيت را تا ظهر بفروشى!
احمد فقط تا دوم دبستان درس خوانده، در يكى از مجتمع‌هاى تجارى مشهد در مغازه‌ بستني‌فروشى كار مي‌كند، با اينكه قدش به داخل يخچال و ظرف بستنى نمي‌رسد اما چهارپايه كوچكى زير پايش مي‌گذارد و به سختى پياله را درون محتويات بستني‌هاى شكلاتى و ميوه‌اى مي‌كند.
از ساعت 9 صبح تا 6 شب در مغازه كار مي‌كند؛ و هر سه هفته، يك بار هفت هزار تومان دستمزد مي‌گيرد.
احمد سرش را به يخچال تكيه مي‌دهد و با اينكه مي‌داند اول مهر است، با افتخار مي‌گويد: مادرم با همان پول ماهيانه براى شام و ناهار مواد غذايى مي‌خرد؛ خدا را شكر، كارم را دوست دارم.
شيپورى براى انعكاس يك سويه‌ى اخبار
ايلنا از اول مهر گزارش مي‌دهد؛ اخبار روز اول مهر و پيشواز براى اين ايام زياد است، روز كلاس اولي‌ها يا روزى ديگر براى آ‎غاز يك سال تحصيلى جديد. مسئولان آموزش و پرورش امروز و فردا مي‌روند تا زنگ‌هاى مدارس را به صورت نمادين به صدا در‌آورند، كارشناسان هم اين روزها به دنبال خريد كيف و كفش و روپوش هشدارهايى داده‌اند؛ «كيف مناسب بخريد و به فكر ستون فقرات كودكانتان باشيد، براى زنگ تفريح به كودكانتان ميوه بدهيد و ...» اما اخبارى از كودكان محروم مانده از تحصيل و آنها كه كمرشان زير بار مسئوليت خرد شده ، در وعده‌هاى غذايي‌شان خبرى از ميوه نيست و روزي‌شان از مخازن زباله تامين مي‌شود و... وجود ندارد.
نگاهى به سايت‌هاى خبري، اخبار جرايد و روزنامه‌ها بياندازيد، آرشيو اخبار را نگاه كنيد، حتى اشاره‌اى هم به كودكان محروم مانده از تحصيل نشده و تمام اخبار، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، يادداشت‌ها و .... به كودكانى اختصاص داشته كه امسال به مدرسه مي‌روند و از حق تحصيل برخوردارند.
شايد مباحث مربوط به هدفمند كردن يارانه‌ها و اطلاع‌رسانى پيرامون اين قانون، آغاز سال تحصيلى جديد و مسايل مربوط به ثبت‌نام دانش‌آموزان جزو اولين و داغ‌ترين سوژه‌هاى خبرى يك يا دو ماه اخير بوده و جاى خالى اطلاع‌رسانى پيرامون كودكان كار كه امسال به دليل فقر و مشكلات خانوادگى امكان ورود به مدرسه نداشتند و كودكانى كه امسال از تحصيل محروم بودند و به وضوح مشاهده مي‌شود.
با وجود خلاء‌ آمار مربوط به كودكانى كه از رفتن به مقطع راهنمايى يا دبيرستان بازماندند و يا چند كلاس بيشتر درس نخوانده‌اند، گويا در تمام خبرهاى اين ايام، شيپورى به دست گرفته شده تا يك طرفه و با چشم بسته در مورد يك روى سكه‌ى كودكان مدرسه‌اى و ايام مهر اطلاع‌رسانى شود.
كودكان نونوار در برابر محروم ماندگان از تحصيل
به راستى روى ديگر سكه به چشم چه كسى آمده؟ كدام مسئول با ديدن اخبار و تصاوير مربوط به محصلان و دانش‌آموزان دلش به حال محرومان از تحصيل، دختران ناگزير به ترك تحصيل و .... سوخته و به حالشان غبطه خورده؟ عده‌اى بهتر و گران‌قيمت‌ترين كيف مدرسه را براى كودكانشان مي‌خرند، عده‌اى با دوستشان بر سر خريد آخرين كيف و كفش مارك‌دار رقابت‌ مي‌كنند، دسته‌اى ديگر براى خريد كيف، جامدادى و لوازم‌التحريرى كه نقش و نگار معروف و محبوب‌ترين شخصيت عروسكى را داشته باشد سر و دست مي‌شكند.... افرادى هم يا به وسايل سال قبل تكيه مي‌كنند ويا به سراغ ارزان‌ قيمت‌ترين ابزار مي‌روند.... بازار خريد داغ است.
اما دسته ديگر حتى امكان فكر كردن به مدرسه و كلاس درس را هم ندارند... يا سر چهارراه‌ها دستفروشى مي‌كنند و يا در تنگ و تاريك‌ترين كارگاه زيرزمينى چال مي‌كنند.... دخترانى پاى دار قالى مي‌نشينند و يا در همان سن كودكى به خانه بخت مي‌روند و از تحصيل محروم مي‌شوند.
انعكاس صداى فاصله‌ى طبقاتى از مدارس
فرشيد يزدانى مديرعامل سابق انجمن حمايت از حقوق كودكان با اشاره به آمار آخرين سرشمارى «سال 85» و اعلام اينكه در اين سال، نزديك به 27 درصد از كودكان، خارج از چرخه تحصيل بوده‌اند به خبرنگار ايلنا مي‌گويد: اگرچه از اين سال به بعد آمار و ارقام مشخصى در مورد وضعيت محروم‌ماندگان از تحصيل وجود نداشته اما به نظر مي‌رسد كه امسال با توجه به وضعيت اقتصادى و بار احتمالى هدفمند شدن يارانه‌ها، وضعيت امرار معاش كودكانى كه در خانواده‌هاى فقير زندگى مي‌كنند به مراتب بدتر شده و فشار اقتصادى تاثير مستقيم و بي‌واسطه بر دوش خانواده‌ها و كودكانشان داشته باشد كه نتيجه آن حذف كودكان از صحنه‌ مدارس و افزايش تقاضا براى كار در ميان آنان است.
او مطابق با پيمان‌نامه جهانى حقوق كودك و قانون اساسى به تعهدات ايران در برابر تحصيل و نيازهاى آموزشى كودكان اشاره مي‌كند و ادامه مي‌دهد: با وجود آنكه قانون در اين زمينه نسبت به حق مسلم كودكان براى آموزش و برخوردارى آنها از علم و دانش صراحت دارد اما دولت با داشتن نگاه ”اقتصادى“ و ”بنگاه‌دارى“ به سيستم آموزش و پرورش و راه‌اندازى مدارس غيرانتفاعى كه نزديك به هشت درصد از كودكان در اين مدارس درس مي‌خوانند، عملا زمينه‌هاى ايجاد فاصله طبقاتى ميان كودكان را از سنين كودكى فراهم كرده و حتى به اين مسئله دامن زده است و در عين حال باعث شده تا كودكان نتوانند از امكانات جامعه كه دولت موظف به فراهم كردن رايگان آن بوده به طور يكسان برخوردار شوند.
دخترانى كه وارد مدرسه نمي‌شوند تا چشم و گوششان بسته بماند
اين فعال حقوق كودك وضعيت كودكان مهجور مانده از تحصيل در روستاها را جدي‌تر مي‌داند و مي‌گويد: به نظر مي‌آيد كه با خصوصى شدن مهدهاى كودك در روستاها و به دنبال آن تعطيل شدن مهدها در روستاها و فشار بر روى خانواده‌ها، آمار كودكان خارج از چرخه تحصيل بيشتر باشد.
يزدانى مهم‌ترين عامل ترك تحصيل ميان كودكان، گرايش آنها به كار و نبود امكانات تحصيلى براى دسته‌اى از كودكان را فقر اقتصادى و فرهنگى مي‌داند و ادامه مي‌دهد: متاسفانه به دليل فقر اقتصادي، دختران در روستاهاى عقب‌ مانده امكان تحصيل ندارند همچنين خانواده‌هايى به دليل فقر فرهنگى نيز، از ادامه تحصيل فرزندان خود در مدارس سر باز مي‌زنند و اعتقاد دارند كه اگر دخترانشان وارد مدرسه شوند، چشم و گوششان باز شده و به عنوان مثال با مواد مخدر يا ساير مسايل آشنا مي‌شوند!
دود مشكلات اقتصادى معلمان به چشم دانش آموزان مي‌رود
مديرعامل سابق انجمن حمايت از حقوق كودكان در ادامه با اشاره به قانون هدفمند كردن يارانه‌ها و تاثير منفى آن بر روى كادر آموزشى مدارس ابراز نگرانى كرده و خاطر نشان مي‌كند؛ با توجه به افزايش محدود «5ـ6 درصدى» حقوق آموزگاران و كارمندان وزارت آموزش و پرورش و اثرگذارى مستقيم قانون هدفمند كردن يارانه‌ها بر روى زندگى آنها، معلمان با اين شرايط مجبور مي‌شوند كه كار دوم يا سوم داشته باشند و افزايش مشكلات شخصى و اقتصادي‌شان به طور حتم بر روى كيفيت آموزش معلمان به دانش‌آموزان نيز اثر منفى خواهد داشت.
يزدانى عضو انجمن حمايت از حقوق كودكان نبود آمار دقيق در مورد كودكان محروم مانده از تحصيل در كشور را نشان از عدم برنامه‌ريزى مناسب در زمينه مسايل اجتماعى مي‌داند و مي‌گويد: با توجه به آنكه هر گونه آمارى مبناى تصميم‌گيرى است، نبود آمار در اين بخش يا ساير مسايل و پديده‌هاى اجتماعي، نشان از دورنماى مبهم در آن پديده دارد و اينكه برنامه‌ريزى مناسبى نيز در آن بخش وجود ندارد، به همين دليل به نظر مي‌رسد كه بخش‌هايى از انحرافات در حوزه آموزش از اين مسئله نشات گرفته باشد.
كاهش 3 ميليونى دانش‌‌آموزان در سرشماري‌هاى گذشته
فاطمه قاسم‌زاده عضو كميته هماهنگى شبكه كارى كودكان كار ايران نيز در گفت‌وگو با خبرنگار ايلنا با ابراز اميدوارى از اينكه كودكان كار به سيستم ‌آموزشى برگردند خاطر نشان مي‌كند: متاسفانه كودكان قربانيان اول و آخر فقر اقتصادى و فرهنگى خانواده‌ها هستند به طورى كه نمونه‌اى از آن در تابستان امسال با افزايش كار كودكان در سر چهارراه‌ها و حتى كارگاه‌ها قابل مشاهده بود.
او با انتقاد از آمارهاى ضد و نقيض در مورد كودكان خارج از چرخه تحصيل خواستار انجام يك تحقيق جامع و شفاف در مورد وضعيت كودكانت دور مانده از تحصيل در سطح شهر تهران شده و ادامه مي‌دهد: مطابق با سرشمارى سال 1380، 17 ميليون و 300 ـ400 هزار دانش‌آموز در سطح كشور داشته‌ايم كه اين آمار در سرشمارى سال 85، به 15 ميليون و 300 هزار دانش‌آموز رسيده است.
اين فعال حقوق كودك با طرح اين سئوال كه علت اصلى كم شدن تعداد دانش‌آموزان مبهم است تصريح مي‌كند، بسيار بعيد است كه كاهش سه ميليونى دانش‌آموزان ناشى از آموزش‌هاى مربوط به تنظيم خانواده و تابع تغييرات نرخ رشد جمعيت باشد؛ اما لازم است كه علت اين كاهش شفاف شود تا آمارهاى فعلى نيز قابل استناد شود.
كار تابستانه قربانى مي‌گيرد
او با استناد بر آمار فوق، وضعيت آمار كودكان خارج از چرخه تحصيل را نامناسب ارزيابى مي‌كند و مي‌گويد: سازمان‌هاى دولتى با داشتن امكانات لازم در اين بخش، پژوهش جامعى انجام دهند چرا كه انجمن‌ها با وجود داشتن نگرانى در اين موضوع،‌ امكان انجام پژوهش ندارند.
به اعتقاد قاسم‌زاده اكثر كودكان خارج از چرخه تحصيل در مقطع راهنمايى به متوسطه هستند كه خود و خانواده‌هايشان طعم حقوق و دستمزدهاى ناچيز را چشيده و ديگر تمايلى به درس نشان نمي‌دهند. در اين ميان اگرچه مشاغل كاذب تعدادى از كودكان در تابستان‌ها، در رديف كار كودك به حساب نمي‌آيد اما به طور حتم كار تابستانه باعث محروم ماندن درصدى از اين كودكان كار از تحصيل مي‌شود.
فشار فقر بر دوش دختران روستايى
بر اساس اين گزارش داريوش قنبرى عضو كميسيون اجتماعى مجلس نيز چندى پيش به خبرنگار ايلنا تاكيد كرده بود كه تعداد كودكان خارج از چرخه تحصيل در روستاها و عشاير بيشتر بوده و همه ساله تعداد زيادى از اين كودكان از ادامه تحصيل باز مي‌مانند.
به اعتقاد اين نماينده مجلس، فقر و نياز خانواده‌هاى روستايى به كار كودكان، همچنين خدمت‌رسانى نامناسب آموزش و پرورش در سطح روستاهاى محروم و عشاير باعث شده كه در اين نقاط امكان تحصيل كودكان تنها تا مقطع پنجم ابتدايى فراهم باشد و متاسفانه امكان تحصيل در سطح راهنمايى و متوسطه در برخى از روستاها فراهم نباشد.
به گفته عضو كميسيون اجتماعى مجلس شوراى اسلامى و با انتقاد از نبود آمار قابل استناد در حوزه كودكان خارج از چرخه تحصيل، مشكلات اقتصادى خانواده‌هاى روستايى و فقير، در كنار ضعف سياست‌هاى دولت، امكان تحصيل را از بسيارى از كودكان را مي‌گيرد و دختران نيز اولين قربانيان چنين محدوديت‌هايى هستند.
عدالتى كه براى اول مهر برقرار نشد
به گزارش خبرنگار ايلنا، با اين تفاسير، زنگ مدرسه اول مهر ماه به گوش كودكان خارج از چرخه تحصيل نرسيد و كودكان زيادى در اين ساعات طلايى براى سير كردن شكم خود و خانواده، در خيابان‌ها و كارگاه‌ها كار كردند و حسرت خوردند و يا در كنار مادر خود به انجام كارهاى خانگى مشغول شدند....
پدر و مادرهايى كه براى ثبت‌نام فرزندان خود در بهترين مدارس ساعت‌ها تحقيق و برنامه‌ريزى كردند و حتى زير ميزى و شهريه‌هاى كلانى به مدارس پرداخت كردند؛ مسئولانى كه پاى هر تريبون تهرانى آمار و ارقام‌هاى ضد و نقيض در مورد مسايل كودكان ارايه دادند و حتى آمار دريافتى در مورد مسايل كودكان را تائيد كردند؛ بدانند كه روز اول در صورتى جشن شكوفه‌ها و روز آغاز سال تحصيلى نام‌گذارى مي‌شود كه تمام كودكان ايران زمين از حق آموزشى يكسان برخوردار باشند؛ زيبنده عدالت‌گستران نيست كه كودكى با لباس فرم تميز و شسته و رفته راهى مدرسه شود و كودك ديگرى براى فروش دستمال كاغذى به او التماس كند.. عدالت مي‌تواند به طور مساوى تقسيم شود.
گزارش: سميه جاهدعطائيان
READ MORE...

21 September 2010

آدمکشان رژِیم متين ابراهيمی کودک ۴ ساله کرد را برگبار بستند

آدمکشان رژِیم متين ابراهيمی کودک ۴ ساله کرد را برگبار بستند

چهره کريه قتل و جنایت سران جمهوری اسلامی همچنان بر کردستان سايه افکنده و اين بار قلب معصوم و بیگناه متین 4 ساله را از طپش انداختند.از دید جنایتکاران حکومتی متین ابراهیمی 4ساله نباید بیشتر از حد شرعیشان عمر کند. چشمان عدالت و آزادی بار دیگر اشکبارشد و تاريخ همچنان شرمسار سکوت

به گزارش روانیوز، در پی درگیری پنج تن از افراد ناشناس با نیروهای امنیتی در خیابان استاد شیرازی شهر سقز یک نفر از نیروهای امنیتی کشته شد .
همچنین در این درگیری که یک ساعت به طول انجامید، کودکی چهار ساله بنام " متین ابراهیمی" فرزند "عطا" بعلت اثابت گلوله جان خود را از دست داد
READ MORE...

نگاهی به وضعيت کودکان در معرض اعدام در کانون اصلاح و تربيت.مژگان قاسميان

کودکانی که فردايشان را از دست می دهند

نوشته زير برگرفته از مصاحبه ها و مشاهدات نگارنده در کانون اصلاح و تربيت در طول يک سال است.

مقدمه

گرو هی از کودکان بدليل فقر و نيز نا برابريهای موجود در جامعه مورد بی توجهی مضاعف واقع شده اند ، چنانچه در جامعه ای متلاطم و سرشار از نابرابری ها خود به تنهايی قادر به بيان و نيز احقاق حقوق خود نمی باشند . کودکانی که با عنوان کودکان بزهکار شناخته می شوند نيز در اين دسته قرار می گيرند .

در ميان اين گروه از کودکان، کودکان و نوجوانانی که مرتکب قتل شده و به قصاص نفس و اعدام محکوم می شوند، علاوه بر آنکه با توجه به جرم خود به عنوان قاتلان کوچک جامعه معرفی می گردند بلکه با توجه به قوانين موجود در کشور مغاير با پيمان نامه حقوق کودک در خصوص عدم اعدام کودکان مجرم زير 18 سال، با توجه به درخواست اوليای دم به قصاص محکوم شده و می بايست تا رسيدن به سن 18 سالگی و اجرای حکم در زندان باقی بمانند. البته کودکانی که عضو گروه های سياسی بوده اند و يا متهم به اقدام عليه امنيت ملی می باشند داستانی جدا دارند . از سوی ديگر، زندگی در کانون اصلاح و تربيت تا رسيدن به 18 سالگی ، انتقال به زندان بزرگسالان و باقی ماندن در آن تا زمان اجرای حکم، خود نيز منجر به بروز انواع مسائل و مشکلات روحي، روانی و اجتماعی گرديده و نه تنها خود آنها بلکه خانواده آنها نيز ممکن است سالها تحت فشارهای روانی و اقتصادی قرارگيرند .

البته خانواده مقتول نيز علاوه بر سوگ از دست دادن عضو خانواده خود در معرض بحران و تنش قرار می گيرد . در اين ميان تنها تعداد معدودی از اوليای دم رضايت داده و يا با گرفتن ديه های سنگين از قصاص منصرف گشته و کودک بعد از گذراندن مدت تنبيهی خود در کانون اصلاح و تربيت و يا در زندان بزرگسالان آزاد می گردد . در چنين مواردی نيز با توجه به حساسيت موضوع، جامعه و افکار عمومی نيز با انتشار اين اخبار و شرح وقوع چنين حوادثی دچار تنش می گردد. گاهی نيز آزادی از زندان پايان ماجرا نيست . او ديگر جوانی است که سالهای کودکی و نوجوانی اش را در زندان سپری کرده .بسياری از انها می بايست بعد از آن با افسردگی و اثرات روانی- اجتماعی ناشی از سالهای اقامت در زندان دست و پنجه نرم کنند ، جايی که ديگر رمقی هم برای خانواده پس از سالها اضطراب مرگ فرزندشان باقی نمانده است .

وجود بيش از 212 کودک محکوم به اعدام در زندان های کشور و مسائل مرتبط با بازگشت به جامعه تعدادی از اين کودکان پس از بخشش اولياء دم و پرداخت ديه و اجرای حکم اعدام تعداد زيادی از آنان طی دهه اخير، نشان از ضرورت پرداختن به مسائل و مشکلات آنان در طی اين روند است.

کودکان و زندان

در کانون اصلاح و تربيت تعداد پسران محکوم به قصاص از دختران بيشتر است . عمده قتل ها ناشی از زدوخورد و يا نزاعهای دسته جمعی در محله ها هستند، اما داستان دختران بسيار متفاوت است . اکثر دختران محکوم به قصاص، متهم به قتل پدر و يا برادر هستند که بيشتر ناشی از نزاع ها و کشمکش های درون خانواده بوده است .

در ميان اين گروه از کودکان تعدادی که سالهاست در آنجا هستند موقعيت متفاوتی نسبت به تازه واردين دارند. بيشتر سرگروه و يا عضو شورای مشورتی کانون هستند اما با وجود امتيازاتی که دارند از موقعيت خود خسته اند و احساس درماندگی و انزجار در ميانشان بيشتر از تازه واردين است. قديمی ترها به سختی برای صحبت کردن اعتماد می کنند و تجارب خوبی از مصاحبه های قبلی با ديگر افراد ندارند اما تازه واردين به اميد اينکه کمکی در حل پرونده شان صورت گيرد در هنگام صحبت راحتتر هستند .

کودکان از زندگی شان در کانون می گويند؛ نزديکترين افراد با کودکان در کانون مراقبان شان هستند در ميان انها تعدادی با بچه ها خوب کنار می آيند اما تعدادی ديگر ، رفتار مناسبی با آنها ندارند. اغلب به انان فحاشی می کنند و اگر انان بخواهند اعتراض بکنند می گويند شما زندانی هستيد و حق اعتراض نداريد. به قول يکی از کودکان " برايشان زهر است که زندانی حرف بزند. "

ديدگاه ها نسبت به دختران حتی از تضييع حق اعتراض يک انسان به عنوان زندانی فراتر است، بطوريکه در ميان اعضای تيم حرفه ای که به عنوان کمک کننده در زندان هستند، اين جمله را می شنويد " يک مشت فاحشه " يا " پسرها قاتلشان هم بامزه تر از دخترهاست آنها فقط فاحشه هستند" . و دردناک تر اينکه گوينده اين جملات يکی از کارمندان زن اين مکان است .

مصرف ماده مخدر شيشه وحشيش در کانون اصلاح و تربيت و نيز زندان رجايی شهر در بند جوانان بسيار رايج است. مواد مخدر در درون زندان به راحتی يافت می شود، به طوری که گاهی کودکان و نوجوانان با يکديگر خريد و فروش می کنند. بسياری از کودکان استفاده از مواد را راه حلی برای يافتن آرامش در زندان و يا تحمل دوری از خانواده می دانند . تعدادی از انان نيز می گويند مقاومت می کنند تا در اين شرايط از اين مواد استفاده نکنند تا شايد اگر زنده ماندند، معتاد از زندان بيرون نيايند .

تمامی آنان قبل از آمدن به زندان از يک مسير گذشته اند و آن دستگيری توسط اداره آگاهی و بازپرسی در آن اداره بوده است. تقريبا تمامی اين کودکان اظهار داشتند که در روزهايی که در اداره آگاهی برای بررسی و تحقيق در بازداشتگاه بوده اند مورد شکنجه جسمی و فيزيکی قرار گرفته اند. (در يکی از موارد ، يکی از نوجوان پسر که در سن 15 سالگی دستگير شده بود به مدت 18 روزی که در ادراه آگاهی بوده است به شدت با لوله آب و شلاق کتک خورده بود). کودکان ديگر نيز از نمونه هايی نام بردند که شيوه های اعتراف گيری از آنان به عنوان مجرم بوده است، مانند دستبند قپونی يا ايستادن بروی ديوار برای يک روز کامل بدون اينکه اجازه داشته باشد رويشان را برگردانند. کودکی که 18 روز را در اداره آگاهی به سر برده بود می گويد در طول اين 18 روز بارها با کابل برق کتک خورده، بطوريکه شصت دستش هنگام بازجويی شکسته بوده است .

ديگری می گويد : "48 ساعت با زنجير و پابند بايد به ديوار خيره می شديم ." يکی ديگر از اين کودکان مدت 2 ماه در آگاهی بازداشت بوده است و می گويد تا مدتها مرا سر و ته آويزان کرده بودند و می گفتند "بايد بگويی چند نفر ديگر را کشته ای ؟؟ "، لازم به توضيح است که اين نوجوان متهم به مشارکت در قتل بود و متهم رديف سوم محسوب می گرديد. يکی از نوجوانان اظهار می داشت تا مدتها بعد از انتقال به کانون اصلاح و تربيت جای کبودی بروی دستها و پشتش بوده است و کابوس دوران بازداشت در اگاهی همواره جلوی چشم هايش است. تعدادی از آنها به سبب شکنجه در زمان بازجويی در ادراه آگاهی تا مدتها دچار پريشانی خواب و گوش به زنگی شده بودند .

به نظر می رسد که نوع بازجويی ها و روند دادرسی پرونده گاهی روند پرونده را از يک قتل غيرعمد ، تبديل به قتل عمد و اعتراف به قتل نموده بود. چنانچه دريکی از موارد پرونده نوجوانی می توانست دفاع از خود تلقی گردد اما در جريان دادرسی تبديل به قتل عمد گرديده بود که بعدها به کمک وکيل مدافع اين نوجوان و رضايت اولياء دم ، نوجوان فوق بعد از گذراندن دوران نوجوانی خود در کانون، آزاد گرديد . اما در اين فاصله خانواده او از هم پاشيده شد و ديگر توان اقتصادی برای مادر و برادرش باقی نماده بود .

در رابطه با دختران در طول دوران بازجويی از شيوه تحقير و فحاشی استفاده شده بود . انها به شدت تحقير شده بودند و با الفاظ رکيک مخاطب قرار داده می شدند. بسياری از انان بخصوص آنهايی که اهل شهرستان و يا روستا بودند تا مدتها در زندان گمنام بودند مگر انکه توسط ساير زندانی های همبندشان راهنمايی می شدند که نامه ای بنويسند يا از سازمانی طلب کمک نمايند . تعدادی از انها هم ماندن در زندان و يا حتی مرگ را به آوارگی و يا بازگشت به خانواده ترجيح می دادند .

نقش و جايگاه مادر

نکته قابل تعمق ديگر در ميان اظهارات نوجوان، نقش مادرانشان در خانواده است. در تمامی موارد مصاحبه شده، مادران هيچ گونه نقش و جايگاهی درون خانواده نداشته و در تصميم گيری های خانواده حق دخالت نداشتند. در بسياری از موارد مادران خود قربانيان خشونتهای خانگی و فرهنگ مرد سالاری درون خانواده بودند. همچنين در برخی موارد بعد از پدر، تصميم گيرنده اصلی در خانواده بوده است .

نمونه هايی از اظهارات کودکان در رابطه با اين موضوع در ذيل آورده شده است :

" پدرم مادرم را مدام کتک می زد، بعد از اينکه منم اومدم اينجا مادرم بيشتر کتک می خورد چون پدرم به مادرم می گفت تو مقصری و کتکش می زد ".

"پدرم مادرم را کتک می زد ،هر وقت من از مدرسه می اومدم می ديدم صورتش قرمز شده و گريه کرده . می فهميدم آقام کتکش زده ".

"تو خونه بعد از بابام حرف حرفه منه، نمی گذارم خواهرام زياد بيرون برند " "بابام خدا بيامرز وقتی عصبانی می شد کتک می زد ولی مادرم زن صبوريه، من هيچ وقت عصبانيتش رو نديدم ". "مادرم بدون پدرم و يا من نمی تونست از خانه بيرون برود ". "مادرم بی سواد و خانه نشينه، چيزی نمی فهمه اما پدرم چون سرکار می رود بيشتر می فهمه ".

اما بعد از دستگيری و محکوميت کودکان، مادران نيز توسط پدارن و ديگر اعضای بزرگ فاميل محکوم به عدم تربيت درست فرزندانشان شدند و به عنوان مقصر اصلی به وجود آمدن اين ماجرا به حساب امده اند . با اين وجود بعد از محکوميت کودکان و ورود انان به زندان مادران بيشترين نقش را برای حمايت از فرزندانشان برعهده گرفتند و گاهی پس از ترک پدر خود به تنهايی بار مسووليت کودک زندانی شان و تلاش برای زنده ماندن آنها را بر دوش کشيده و می کشند .

شايد اگر .....

همه آنچه از مصاحبه با اين کودکان به دست امده نشان می دهد که بسياری از آن ها از حقوق اوليه خود به عنوان انسان، از کليه حقوق خود به عنوان کودک و نيز از دسترسی به عدالت و دادرسی عادلانه محروم بوده اند و نحوه برخورد با آن ها در زندان و در مدت بازداشت گاه چنان تاثير عميقی بر سرنوشت اين کودکان می گذارد که ديگر قابل جبران نخواهد بود و تازه اين در حاليست که کودک شانس ادامه حيات را پيدا کند.

شايد اگر به جای مجازات کودکان به زمينه های وقوع جرم توسط آنان توجه می شد و مجازاتی متناسب باسن شان برايشان در نظر گرفته می شد ما شاهد حضور اين تعداد کودک در زندان هايمان نبوديم و آنان نيز سرنوشتی اينگونه پيدا نمی کردند.


26 شهریور 1389 18:57
Balatarin
READ MORE...

عکس خبری/ تکدیگری کودکان یا سوء استفاده از کودکان برای تکدی؟










http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1154703
عکس خبری/ تکدیگری کودکان یا سوء استفاده از کودکان برای تکدی؟
بسیاری از کودکان متکدی کودکان ربوده شده ای هستند که در خدمت باندهای سازمان یافته قرار می گیرند. کودکانی نیز هستند که از سوی والدین خود برای کار و تکدیگری مورد سوء استفاده قرار می گیرند. در چنین مواردی ظاهرا وجود حق ولایتی که قانون برای والدین نسبت به فرزندان در نظر گرفته برخورد و مقابله با آنان را دشوار ساخته است. گرچه ظاهرا سازمانها و ارگانهای مسئول نیز وظایف خود را به فراموشی سپرده اند!  
عکس/ یونس خانی
READ MORE...

Weltkindertag/////////روز جهانی‌ کودک ///////World Children's Day

http://www.kindergarten-mauerstrasse.de/Bilder/Weltkindertag%202008/Weltkindertag-001.jpg READ MORE...

18 September 2010

كودكان كار درورودي هاي بهشت زهرا

در ورودي هاي بهشت زهرا صدها كودك هفت الي 15 ساله مشغول به گل فروشي هستند ,مخصوصا عصر پنجشنبه وجمعه ها صبح تعداد آنها خيلي زياد مي شود . اما نكته اي كه وجود دارد به اين كودكان سپرده اند كه هرگز نبايد بگذاريد كسي از شما فيلم و عكس تهيه كند و با ديدن دوربين فرار ميكنند . در مسير برگشت از بهشت زهرا نيز يك سري از اين كودكان به بلال فروشي و ميوه فروشي در حاشيه اتو بان تهران قم و ساير ورودي ها و خروجي هاي بهشت زهرا مشغول هستند . كودكاني كه گاها به التماس مي افتند تا هر طور شده از آنها بلال , گل يا ميوه خريداري شود.
READ MORE...

15 September 2010

بیانیه حزب کمونیست کارگری بمناسبت شروع سال تحصیلی جدید: اول مهر و گسترش مبارزه و انقلاب علیه جمهوری اسلامی!

سال تحصیلی جدید در حالی آغاز می شود که جمهوری اسلامی جنگ خود را علیه مدارس و دانشگاهها، علیه معلمان و دانش آموزان و دانشجویان و استادان شدت و دامنه بیشتری داده است. در یکسال گذشته بسیاری در این صف دستگیر و شکنجه شدند؛ در حملات اوباش به دانشگاه، با شلیک دژخیمان در خیابان، زیر ضربات بازجو و یا با طناب دار به قتل رسیدند؛ بسیاری پاکسازی شدند و شغل خود را از دست دادند، مجبور به ترک کشور و یا از تحصیل محروم شدند. حکومت علیه نفس علوم اجتماعی اعلان جنگ داد، دیوار جداسازی و تبعیض جنسیتی را بالاتر برد و دانشگاهها و مدارس را پر از نیروهای انتظامی و وزارت اطلاعات و آخوند کرد. اما اینهمه جنایت و سبعیت آرامش خاطری به جمهوری اسلامی نمی دهد و حتی قادر نیست اضطراب خود را از فرا رسیدن اول مهر پنهان دارد. بویژه آنکه امسال بدنبال انقلاب عظیمی که رژیم اسلامی را در هم پیچیده و در جهان و ایران به تمامی رسوا کرده، در شرایطی که رژیم اسلامی متفرق تر و پاشیده تر از هر زمان است و فلج و بحران اقتصادی به اوج خود رسیده است، دراوضاعی که مردم شدیدا عصبانی و مترصد گسترش مبارزات و به سرانجام رساندن انقلاب خویش هستند، آغاز سال تحصیلی تهدید آمیزتر از هر سال است.

دانشگاه و مدرسه در کشور اختناق زده اسلامی چون ایران فقط عرصه کشاکش دائمی بر سر مسائل صنفی و مستقیما مربوط به عرصه تحصیل با مجموعه خواستهای رفاهی، فرهنگی و سیاسی خاص آن نیست. بلکه یک سنگر مهم مبارزه عمومی کل جامعه برای رهایی از شر حکومتی سیاه و مذهبی است که سرمایه داری این عصر از گور بیرون کشیده و بر جامعه حاکم کرده است. دانشگاه و به درجه ای مدرسه در ایران سنگر آزادیخواهی و برابری طلبی و مبارزه حول پیشروترین مطالبات بوده و بویژه خاری در چشمان حریص حکومت آیت الله های میلیاردر است. نه جنایت های انقلاب فرهنگی دوره خمینی- موسوی ها و نه شبیخون اوباش اسلام و اعلام جهاد علیه علم در دوره خامنه ای- احمدی نژادها هیچیک قادر به فتح این سنگر نبوده است. درست بهمین دلیل با شروع سال تحصیلی سرها به طرف دانشگاه و مدرسه برمیگردد. اینجاست که نفس حکومت مذهبی و حاکمیت خرافه و جهل صریح تر از هرجای دیگر به چالش کشیده میشود. اینجاست که هر روز و هر لحظه به آپارتاید جنسی نه گفته میشود. اینجاست که هر اجتماع و تحرک حتی صرفا صنفی خواه و ناخواه مساله آزادی های سیاسی و جدال با کل حکومت را به میان میکشد. اینجاست که شعار "مرگ بر دیکتاتور" و "مرگ بر اصل ولایت فقیه" یعنی شعارهای انقلاب اخیر مردم ایران فریاد زده میشود و به خیابان کشیده میشود. و اینجاست که پرچم "سوسیالیسم یا بربریت" بالا می رود و شعار "آزادی، برابری، هویت انسانی" طنین می اندازد. اگر دیکتاتوری و اختناق روبنای سیاسی سرمایه داری در ایران است، مبارزه دانشگاه و مدرسه برای آزادی به ناگزیر به مبارزه طبقه کارگری گره میخورد که همه این بساط سیاه برای حفظ بردگی مزدی او چیده شده و برای رهایی خود ناگزیر است همه انسانها را رها کند.



با شروع سال تحصیلی جدید حزب کمونیست کارگری همه دانشجویان، استادان، معلمان، دانش آموزان و خانواده های آنان را فرامیخواند تا با صفی متحد برای دوره ای سراسر مبارزه و جنب و جوش برای رهایی جامعه از شر بختک جمهوری اسلامی آماده شوند. نیازی به تاکید نیست که طلب کردن هر مطالبه و خواست رفاهی و صنفی، بدست آوردن هر ذره آزادی، مقابله با هر نمود تبعیض جنسیتی، اعتراض به هرگونه تحقیر انسانها و حاکمیت خرافه و جهل، عرصه های مهم مبارزه ما در محیط تحصیل است. اما آنچه که ما را در سطح سیاسی و لذا سراسری متحد میکند تاکید بر خواست های فوری مردم ایران نظیر آزادی فوری همه زندانیان سیاسی، آزادی تشکل و تحزب و اجتماع، برابری بی قید و شرط زن و مرد، جدایی مذهب و از دولت، محاکمه آمران و عاملان جنایت های جمهوری اسلامی، افزایش دستمزد و تامین زندگی شایسته و مرفه برای همه آحاد جامعه و در یک کلام پیوند زدن اعتراض دانشگاه به گسترش مبارزه و انقلاب مردم ایران برای سرنگونی جمهوری اسلامی و برقراری یک جامعه انسانی، آزاد و برابر است.



سرنگون باد جمهوری اسلامی

زنده باد انقلاب انسانی برای حکومت انسانی

زنده باد جمهوری سوسیالیستی

READ MORE...

بزن کوچولو با سازت که دل خونم آخه رنجه تو رو ناگفته میدونم بزن که سوز ضربا آهنگ تلخ تو داره انگار آتیش میکشه تو جونم بخون کوچولو آواره کوچک تو که میخوابی توی آلونک کجاست اون روزی که میگند تو تقوینها شده روز جهانی واسه کودک بخون کوچولو ای آواره کوچک بزن کوچولو با سازت چقدر دستهات هنر داره بزن تا صبح بیداری شب و از شب برداره بزن تا شرم کنه دنیا ببینه عالم و آدم تو ی کوچه های ایران چه تند ریتم درد و غم تمام آرزوهاتو بریز تو ضرب انگشتت زیر آور تاریکی مبادا خم بشه پشتت مبادااااااااااااااا


READ MORE...

14 September 2010

محکوميت فعال حقوق کودک به ۵ سال حبس تعزيری به اتهام هم‌کاری با گروه‌های ‌معاند

راديو کوچه:با حکم دادگاه انقلاب، روز شنبه، محمد غزنويان فعال حقوق زنان و کودکان و دانش‌آموخته رشته علوم سياسی به ۵ سال حبس تعزيری محکوم شده است.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، نام‌برده در ۱۹ بهمن ماه سال گذشته در قزوين بازداشت و در نهايت با قرار وثيقه ۱۰۰ ميليون تومانی در فروردين سال‌جاری از زندان چوبين قزوين آزاد شد.

دادگاه اين روزنامه نگار در تاريخ ۱۳ تير ماه سال جاری برگزار شد و طی حکم ابلاغ شده در دو روز پيش به تحمل ۵ سال حبس تعزيری محکوم شد
http://persian.iranhumanrights.org/wp-content/uploads/ghaznavian-150x150.jpg
 


در حکم ابلاغ شده اشاره‌ای به جزييات پرونده و تفکيک محکوميت به تناسب موارد اتهامی وی نشده و موارد اتهام ايشان را ارتباط با گروه‌های معاند و تبليغ عليه نظام اعلام کردند.

محمد غزنويان دانش آموخته‌ی علوم سياسي، روزنامه‌نگار و وبلاگ‌نويس است که تاکنون مقالات بسياری از وی در حوزه ی فرهنگ و اجتماع در رسانه‌های مختلف به چاپ رسيده و در حال حاضر مدير و مدرس يک مدرسه در محله هادي‌آباد قزوين است
.


READ MORE...

13 September 2010

پنج ميليون كودك يتيم در عراق بىسرپرست هستند

يك آمار كه توسط وزارت كار و امور اجتماعى عراق منتشر شده نشان مىدهد كه تعداد يتيمان عراق نزديك به 5 ميليون كودك يعنى 16 درصد (جمعيت) بالغ مىشود كه شاخص خطرناكى براى پيامدهاى اجتماعى و پزشكى و اقتصادى مىباشد. اين آمار نشان مىدهد كه 600هزار تن از اينها، كودكان بىخانمان خيابانى مىباشند كه بدون هيچ نظارتي بهسر مىبرند. بهدنبال اين آمار وحشتناك، گروهى از اتباع اديان مختلف در شمال ويرجينياى آمريكا در پايان ماه رمضان گردهم آمدند تا با اين گروهى كه هيچ صدايى در عراق ندارد اعلام همبستگى كنند. سازمانده اين تجمع گفت كه يك ديدار تصادفى با يك خانم پناهنده عراقى منجر به اين ابتكار عمل براى اطلاع رسانى افكار عمومى در خصوص وضعيت وخيم كودكان عراقى كه مردم از آن بىخبر هستند، شده است. وى به نقل از اين زن عراق گفت كه او تصاويرى از كودكان يتيم عراقى دارد كه در خيابانهابهسر مىبرند و قصد دارد كه آنها را در اختيار كسى قرار دهد كه كارى براى آنها بتواند انجام دهد'
 

READ MORE...

12 September 2010

کودکان خيابانی با پاک ‌کن جمع نمی ‌شوند

کودکان خیابانی جزو لايه‌هاي پنهان جامعه نيستند و همه مردم چه سواره و چه پياده هر روزه اين کودکان را مي‌بينند. ديدن کودکاني که براي محافظت از خويش گروه‌هاي کوچکي تشکيل مي‌دهند تا جاي خانواده را براي آنها پر کنند، سخت نيست. کودکاني که براي گذران زندگي و کسب درآمد مجبورند راه‌هاي مختلفي را امتحان کنند.
کودکاني که با لهجه غليظ فارسي دست نياز خود را به سوي ما دراز مي‌کنند و توقع دارند بدون هيچ چشم‌داشتي به آنها کمک کنيم و خيابان پناهگاه قلب کوچکشان است و به جاي بازي، با رنگ‌هاي فال حافظ زندگي مي‌کنند. کودک کار، خياباني نيست
جامعه واقعيت تلخ کم ندارد و کودک خياباني يکي از آن واقعيت‌هاست. واقعيتي که معنا و مفهومش با کودکان کار فرق دارد.
اگر عوامل خانوادگي و اجتماعي و البته از نوع معيشتي آن سبب شده که کودکان کار به خيابان بيايند و خانواده خود را در تامين بخشي از احتياجات اساسي و اوليه ياري کنند بايد بگوييم کودکان خيابان را بيشتر کساني تشکيل مي‌دهند که به دلايل متعدد فردي، خانوادگي و اجتماعي که کمتر جنبه معيشتي و بيشتر جنبه عاطفي دارند مثل خشونت، تبعيض و مورد سوء استفاده قرار گرفتن توسط خانواده، خانه را ترک گفته و در خيابان سکني گزيده‌اند.
کودک خياباني که محمد جمشيدي ـ جامعه‌شناس ـ در تعريف آن به خبرنگار سياست روز مي‌گويد: کودکان خياباني را مي‌توان به سه دسته تقسيم کرد، گروه اولي که کودکان کارگر خياباني و نسبتا مستقل‌اند. کودکاني که پيوندهاي آنها با خانه در شرف از هم گسستن و حضور آنها در مدرسه در حال خاتمه يافتن است و در واقع بزهکاري آنها دارد شروع مي‌شود.
گروه دوم کودکان خانواده‌هاي خياباني هستند که به همراه خانواده خود در خيابان زندگي و کار مي‌کنند و وضعيت آنها با فقر گره خورده است و گروه آخر کودکاني هستند که تماس خود را با خانواده قطع کرده‌اند و تمام وقت خود را در خيابان مي‌گذرانند و کودکان خياباني واقعي هستند.
تخمين کودکان خياباني تقريبا غيرممکن است اما همچنان که جمعيت دنيا رشد مي‌کند پديده اجتماعي کودکان خياباني نيز افزايش مي‌يابد و همواره تعداد کودکان خياباني پسر بيشتر از دختران بوده است.

سرگرداني در خيابان
پديده کودکان خياباني، پديده‌اي جهاني و هشدار دهنده است. تقريبا هيچ شهر و کشوري در دنيا نيست که کودک خياباني نداشته باشد. اين مشکل هم معضل کشورهاي پيشرفته است و هم کشورهاي در حال رشد و امروزه در کشورهاي فقير آمريکاي لاتين، آسيا و آفريقا شيوع بيشتري دارد و براساس گزارش يونيسف در اواسط دهه 1990، 100 ميليون کودک در خيابان‌ها زندگي مي‌کردند که يک چهارم آن سهم آسيا بود.
در ايران به گفته سعيد ابوالحسني 70 درصد بچه‌هاي خيابان از مهاجريني هستند که خود دو گروه را تشکيل مي‌دهند. اين کارشناس آسيب‌هاي اجتماعي مهاجرت از شهرستان‌ها به تهران و مهاجرين خارج از کشور را دو گروه ياد شده مي‌داند و به خبرنگار ما مي‌گويد:« با توجه به اينکه درصد زيادي از کودکان خيابان ايراني نيستند اثرات مخرب اين کودکان بر جامعه بيشتر است و بايد به اين معضل توجه ويژه داشت و اينکه فعالان حقوق کودک مي‌گويند نبايد به نژاد کودکان توجه کرد، منطقي نيست چرا که اگر براي اين طيف از مهاجرين با لطافت برخورد کنيم تنها به کشور آسيب زده‌ايم.»اين در حالي است که فعالان حقوق کودک در حل اين معضل مسئله نژاد، مليت و قوميت را بي‌اهميت نشان مي‌دهند و بيان اين مسئله را نوعي سلب مسئوليت کردن از خود مي‌پندارند.چرايي و دلايل پيدايش اين کودکان مسئله‌اي است که همواره از نگاه‌ها پنهان بوده و مسئله بزرگ اجتماعي به نام کودک خياباني با ضرب‌الاجل‌ها و فرصت‌هاي يکي دو ماهه ريشه‌کن نمي‌شود.
چرا که چشم‌هاي مردم کماکان اين کودکان را مي‌بيند و کودکان خياباني همچنان در سطح خيابان‌هاي اين شهر سرگردانند و مسئولان حل معضلات اجتماعي بايد از شتابزدگي در حل مسائل پرهيز کرده و از تجربه‌هاي گذشته درس بگيرند.کودکان خياباني نيز از جنس ما هستند و نام انسان اشرف مخلوقات را يدک مي‌کشند اما زائيده ناهنجاري‌هاي اجتماعي موجود هستند و شايد اگر در شرايط مساوي قرار داشتند مي‌توانستند به يکي از بزرگترين‌هاي عصر خود تبديل شوند.

حرف آخر
هر کودکي در هر کجاي جهان که به دنيا مي‌آيد نخست براي مسئولين کشورش و سپس خانواده‌اش وظيفه‌اي را به وجود مي‌آورد و آن وظيفه اين است که براي دوران کودکي و نوجواني و ورودش به جامعه برنامه‌ريزي کنند و اين مهم فراتر از حيطه کاري يک سازمان يا ارگان است و نياز به تشکيل کار گروه يا نهادي با مسئوليت مستقيم متشکل از نمايندگان تمامي ارگان‌هاي درگير با مسئله است. حرف آخر اين گزارش مي‌گويد تنها به پاک کردن صورت مسئله اکتفا نکنيم.

READ MORE...

READ MORE...
READ MORE...

READ MORE...

11 September 2010

نتايج تکان دهنده بررسی مرگ 500 کودک قربانی آزار جنسی در بلژيک و نقش کليسا


راديوآلمان

کميسيون رسمی تحقيقات در بلژيک با توجه به مرگ بيش از ۵۰۰ قرباني، جزئيات نحوه تجاوز و آزار جنسی به اين کودکان را اعلام کرد. در اين گزارش آمده ا‌ست که سيزده کودک قربانی تجاوز جنسي، خودکشی کرده‌اند و شش نفر ديگر اقدام به خودکشی کرده ولی نجات يافته‌اند. اکثر قربانيان پسر بچه بوده‌اند، ولی تعدادی دختر نيز مورد تجاوز قرار گرفته‌اند. طبق اين گزارش، آزار جنسی کودکان در ميان کشيش‌ها در سال‌های دهه ۶۰ گسترش يافته و تقريباً در تمامی حوزه‌های اسقفی و مدارس شبانه‌روزی جريان داشته است، اما کليسای بلژيک همواره بر اين ماجراها سرپوش گذاشته است. در طول اين تحقيقات نيز اعضای کميسيون و شاهدان بارها تهديد به مرگ شده‌اند.
READ MORE...

10 September 2010

READ MORE...

سقط جنین

کمتر پدیده ای چون سقط جنین، یعنی از میان بردن عامدانه جنین انسانی به دلیل تنگناهای فرهنگی... و اقتصادی، بی ارزشی وجود آدمی و تناقض مناسبات اجتماعی استثمارگر و طبقاتی حاکم با موجودیت و سعادت بشر را به نمایش میگذارد.
سقط جنین، گواه از خود بیگانگی و عجز انسان در برابر مصائب و محرومیت هایی است که جامعه طبقاتی موجود به او تحمیل میکند.

حزب کمونیست کارگری مخالف عمل سقط جنین است و برای برپایی جامعه ای مبارزه میکند که هیچ تنگنا و عاملی انسان ها را به انجام و یا تائید این عمل سوق ندهد.
در عین حال مادام که شرایط نامناسب اجتماعی بهرحال عده زیادی از زنان را به انجام سقط جنین ولو به شکل زیر زمینی سوق میدهد، حزب کمونیست کارگری به منظور جلوگیری از سوء استفاده سودجویان و برای تضمین سلامت زنان خواهان تحقق نکات زیر است:
قانونی شدن سقط جنین تا ١٢ هفتگی.
انونی بودن سقط جنین پس از ١٢ هفتگی (تا اولین مقطعی که عمل سزارین و حفظ نوزاد با توجه
به آخرین امکانات پزشکی مقدور میشود) در صورت وجود خطر برای سلامتی مادر. تشخیص در این موارد با مراجع پزشکی صلاحیتدار است.
در دسترس بودن وسیع و رایگان تسهیلات و لوازم تست حاملگی، و آموزش مردم در استفاده از آنها، به منظور تشخیص سریع حاملگی های ناخواسته.
انجام سقط جنین و پرستاری پس از آن بطور رایگان در کلینیک های مجاز توسط پزشکان متخصص.
حق تصمیم گیری در مورد انجام و یا عدم انجام سقط جنین با خود زن است.
دولت موظف است قبل از رسیدن زن به تصمیم نهایی، وی را از استدلالات و پیشنهادات منصرف کننده مقامات علمی و مددکاران اجتماعی و نیز از تعهدات مادی و معنوی دولت در قبال وی و نوزادش، مطلع کند.
به منظور کاهش موارد سقط جنین، حزب کمونیست کارگری همچنین خواهان انجام اقدامات فوری زیر برای جلوگیری از حاملگی های ناخواسته و از میان بردن فشارهای اقتصادی و فرهنگی و اخلاقی بر زنان است:
آموزش وسیع جنسی مردم در مورد روش های جلوگیری از بارداری و اهمیت مساله و در دسترس بودن مشاوران و مددکاران اجتماعی برای راهنمایی مردم.
در دسترس بودن وسیع و رایگان وسائل جلوگیری.
اختصاص بودجه و امکانات کافی برای کمک به زنانی که از سر فشار اقتصادی خود را ناگزیر به انجام سقط جنین میبینند.
اعلام آمادگی دولت برای سرپرستی نوزادان در صورت انصراف مادر از سقط جنین.

مقابله فرهنگی قاطع با تعصبات و فشارهای اخلاقی که زنان را به سقط جنین وامیدارد. حمایت فعال دولت از زنان در برابر اینگونه فشارها، تعصبات و تهدیدات.
مبارزه با تلقیات خرافی، مذهبی و مردسالارانه و عقب مانده در جامعه که مانع رشد شعور جنسی مردم و مشخصا سد راه استفاده وسیع زنان و جوانان از وسائل جلوگیری از بارداری و حفظ ایمنی رابطه جنسی است.
READ MORE...
http://www.susanneschmale.de/images/kinder.gif READ MORE...
http://www.nordsuedforum.de/nosfo/materialien/Titelbild%20Die%20Kinder%20zuerst.jpg READ MORE...

دختركي كه به دليل پول نداشتن از بيمارستان فرار كرد

دختر بي كس و كاري كه كسي حاضر نشد مسئوليتش را بپذيرد، مجبور شد عليرغم بيماري و خونريزي از بيمارستان فرار كند. به گزارش خبرنگار جهان، دختري كه چند شب پيش به دليل مشكوكي كارش به به بيمارستان كشيده شده بود، به دليل نداشتن پول نتوانست در بيمارستان بستري شود، اين درحالي است كه بهزيستي نيز حاضر نبود مسئوليت وي را پيذيرد.

چراغ هاي كم سوي سقف بيمارستان تنها چيزي بود كه وقتي دختر چشمش را باز كرد توانست آنها را ببيند.
با زحمت چند ثانيه اي به همان حال ماند تا بتواند چيز هايي را كه در اطرافش وجود دارد را تجزيه و تحليل كند.
نمي دانست چه شده و كجاست و براي پيدا كردن جواب سوال ذهنش همانطور كه خوابيده بود خواست جابه جا شود اما درد تمام وجودش را گرفته بود و تنها ناله اي از ته دلش كشيد هيچ حركتي نمي توانست انجام دهد جز آنكه سري تكان بدهد و نگاهي به اطرافش بيندازد به ياد نداشت كه چه اتفاقي افتاده است و در كجاست يكي يكي بيماران رابا نگاه رصد كرد و باز آهي كشيد
زن همراه بالاي سرش آمد ودختر با ناله از وي آب خواست.
يكي از اتاق هاي بيمارستان امام حسن شش تخت مجزا داشت كه تمامي تخت ها از بيماراني پر شده بود كه روي پانل بالاي آن نوشته بود بخش مغز و اعصاب.
مريم يكي از اين بيماران بود كه با همراهي كه بعدامعلوم شد از مسولان بهزيستي است وارد اتاق شد خودش مي گفت از پله هاي پل هوايي به پايين سقوط كرده است اما اين تنها يكي از هزار داستاني بود كه مريم براي اين و آن تعريف مي كرد يك بار مي گفت تصادف كرد و به بيمار ديگري كه براي احوالپرسي با وي بالاي سرش مي آمد مي گفت از طبقه سوم ساختمان به زمين افتاده است
دو پايش شكسته و مهره آخر كمرش نيز جابه جا شده بود.
هر بار كه دكتر بالاي سرش مي آمد به همراهش مي گفت وضعيت خوبي ندارد و بايد فورا تحت عمل جراحي قرار بگيرد اما هر بار كه مسولان بيمارستان و بهزيستي از وي مي خواستند آدرسي را از يكي از بستگانش در اختيار آنها قرار دهد وي از اين كار سر باز مي زد و سعي مي كرد خودش را تنها نشان دهد تا پرده از رازي كه در سينه داشت باز نشود.
يكي از كارمندان بهزيستي كه به عنوان همراه با مريم به بيمارستان آمده بود به خبرنگار جهان گفت : مريم از بچه هاي بهزيستي نيست وچند وقت پيش به عنوان اينكه جايي براي ماندن ندارد به مركز نگهداري زنان خياباني آمد و اما خيلي زود از آنجا رفت تا اينكه روز گذشته در حالي كه به شدت درد مي كشيد به مركز آمد و ادعا كرد از پله هاي پل عابر پياده سقوط كرده است و از ما خواست تا به وي كمك كنيم ما هم وي را به بيمارستان منتقل كرديم اما از آنجا كه اين دختر تحت حمايت بهزيستي قرار نداشت، مسولان بيمارستان از عمل كردن وي سر باز مي زنند.

ظاهرا بهانه مسئولين بيمارستان اين بوده است كه وي پول ندارد و بي كس و كار است.

در نهايت دخترك كه مي بيند بيمارستان حاضر نيست به مداواي وي بپردازد لنگان و لنگان و با حال بيمار از بيمارستان خارج مي شود.

براستي وظيفه بيمارستان در قبال اين بيمار چه بود؟آيا سابقه افراد مي تواند دليل مناسبي براي بي توجهي به درمان آنها باشد؟وظيفه بهزيستي در اين رابطه چيست؟چه كسي بايد به حال چنين افرادي رسيدگي كند؟در واقع اگر يكي از مردم اين شهر به هر دليل پولي براي درمان نداشت بايد چه سرنوشتي در انتظار او خواهد بود؟اين فرد قبل از مجرم بودن يا نبودن، بيمار بوده است و بيمارستان و بهزيستي در قبال وي مسوول بودند.
READ MORE...

قطع انگشت كودك8 ساله‌ در وسايل بازي در تهران


READ MORE...

قطع انگشت كودك8 ساله‌ در وسايل بازي در تهران

آخرين نيوز:وسيله غير استاندارد بازي در يك مهدكودك حادثه آفريد و منجر به قطع انگشت كودك هشت ساله‌اي شد.
به گزارش پايگاه اطلاع رساني 125، اين كودك قبل از ظهر امروز در حاليكه مشغول تفريح در اين مهدكودك واقع در نازي آباد خيابان كوشا بود، ناگهان انگشت اشاره دست چپ خود را در سوراخي كه در محور وسط صندلي چرخان قرار داشت، فرو برد و با چرخش صندلي انگشت دست وي قطع شد.

تلاش شاهدان حادثه براي نجات انگشت اين كودك به جايي نرسيد و ناگزير طي تماس تلفني با 125 از ستاد فرماندهي آتش‌نشاني درخواست كمك شد.

ناصر حاجي گل رياست ايستگاه 22 در اين رابطه اظهار كرد: وقوع اين حادثه از طريق ستاد فرماندهي آتش‌نشاني داده شد و امداد گران به محل حادثه اعزام شدند.

امداد گران با استفاده از تجهيزات نجات قسمتي از وسيله بازي را كه دست كودك در آن گير كرده بود، جدا كردند و كودك مصدوم را تحويل عوامل اورژانس دادند.

ضرورت دارد روند نظارتي در ساخت استاندارد و ايمن وسايل بازي براي كودكان در پارك‌ها و مراكز تفريحي افزايش يابد.
READ MORE...

یازدهمین حمله طالبان به مدرسه دخترانه با گاز سمی

به گزارش خبرگزاری فرانسه از کابل، وزارت آموزش و پرورش افغانستان اعلام کرد روز چهارشنبه چهل وشش دانش آموز دختر و نه معلم ظاهرا براثر مسمومیت گاز در مدرسه ای دخترانه در کابل در بیمارستان بستری شدند.

این حادثه یازدهمین حادثه از این نوع در افغانستان بشمار می رود.

احمد آصف ننگ سخنگوی وزارت آموزش و پرورش افغانستان اعلام کرد، پنجاه وپنج تن شامل نه معلم و چهل وشش دانش آموز دختر دبیرستان دخترانه توتیا پس از مسمومیتی که ظاهرا براثر گاز بوده است در بیمارستان بستری شدند.

وی افزود، وضع سلامت آنان باثبات است و زندگی آنان در خطر نیست. این منبع تصریح کرد برخی از این دختران دانش آموز بیهوش شده بودند و سایرین نیز فقط سرگیجه داشتند.

این پنجمین حادثه مشابه در مدرسه ای دخترانه در کابل در امسال و یازدهمین حادثه از این نوع در کشور بشمار می رود.

برخی این حوادث را به اقدامات بدخواهانه طالبان که برای دختران حق مدرسه رفتن یا کارکردن قایل نیستند ارتباط می دهند.

وزارت آموزش و پرورش افغانستان طالبان را به دست داشتن در این ماجرا متهم می کند.

سخنگوی وزارت آموزش و پرورش افغانستان حادثه امروز را کار مذبوحانه دشمنان زنان و آموزش توصیف کرد. این وزارتخانه غالبا از این اصطلاح برای نام بردن از شورشیان طالبان استفاده می کند.

وی گفت، هدف آنان مانند حوادث مشابه قبلی، بازداشتن دختران از رفتن به مدارس است.
READ MORE...

پسربچه ها لباس زنانه پوشیده و برای مردان می رقصند

'بچه بازی'؛ بدرفتاری جنسی با کودکان افغان


READ MORE...

'بچه بازی'؛ بدرفتاری جنسی با کودکان افغان

بی بی سی، رستم قابل : در افغانستان، زنان اجازه ندارند در ملاء عام برقصند، اما به جای آن، پسران نوجوان در حالی که لباس زنانه به تن دارند، برای مردان می رقصند و عمدتا مورد بدرفتاری جنسی قرار می گیرند.

ساعت بعد از نیمه شب را نشان می دهد و من در یک مراسم عروسی در یکی از محلات دورافتاده در شمال افغانستان هستم.

در این مراسم، هیچ نشانی از عروس یا داماد نیست، هیچ زنی هم در اطرافم دیده نمی شود، همه جا مردان هستند، برخی از آنها مسلح اند و شماری دیگر مواد مخدر استفاده می کنند.

تقریبا توجه همه افراد حاضر در این مراسم، به یک پسربچه پانزده ساله است. او در حالی که یک پیراهن دراز و روشن به تن دارد و چهره خود را با یک دستمال سرخ رنگ پوشانده است، برای حاضرین می رقصد.

او پستانهای مصنوعی را زیر لباسهای خود جا داده و زنگ رقص را در بند پاهای خود بسته است. برخی از حاضرین، به او پول پیشنهاد می کنند و او پول را با دندانهای خود از دست آنها می گیرد.

این عمل که در افغانستان به آن "بچه بازی" می گویند، از سنتهای دیرینه است.

اما تکان دهنده ترین بخش آن وقتی فرا می رسد که مراسم عروسی یا هر گردهمایی دیگری که در آن این پسران می رقصند، به پایان می رسد. این پسربچه ها عمدتا به اتاقهای هتلها برده شده و مورد بدرفتاری جنسی قرار می گیرند.

مردانی که این عمل را انجام می دهند، عمدتا افراد پولدار و پرقدرت هستند. برخی از این مردان، چندین "بچه" نگه می دارند و از آنها برای نشان دادن ثروت خود استفاده می کنند. این پسربچه ها که تا دوازده سال نیز سن دارند، یا یتیم هستند و یا مربوط به خانواده های بسیار فقیر.

'انتخاب دیگری نداشتم'

من چندین ماه بدنبال یافتن یکی از این "بچه ها" بودم تا از تجارب و زندگی خود برایم بگوید.

سرانجام فرید (نام مستعار) را یافتم که پانزده سال دارد. پدر او در اثر انفجار یک مین کنار جاده کشته شده است. او به عنوان بزرگترین پسر خانواده، مسئولیت مواظبت از مادر و دو برادر جوانتر خود را برعهده دارد. مادر او نیز برای بدست آوردن پول، گدایی می کند.

فرید می گوید: "من زمانی که ده سال داشتم و پدرم مرد، به رقصیدن در مراسم عروسی شروع کردم."

او می گوید: "ما گرسنه بودیم و من انتخاب دیگری نداشتم. بعضی اوقات ما گرسنه می خوابیم. وقتی در عروسی ها می رقصم، حدود دو دلار پول پیدا می کنم."

من از او پرسیدم که وقتی او را به اتاقهای هتل ها می برند، چه اتفاق می افتد. او سرش را به زیر انداخت و برای مدت طولانی ساکت شد.

او می گوید، برای یک شب، به او معادل دو دلار پول می دهند و گاهی اتفاق می افتد که او را مورد تجاوز گروهی قرار می دهند.

از او پرسیدم که چرا برای کمک گرفتن به پلیس مراجعه نمی کند. گفت: "آنها مردان پولدار و قدرتمند هستند. پلیس هیچ کاری نمی تواند علیه آنها بکند."

مادر فرید حدود سی سال دارد اما موهایش سفید شده و چین و چروک در صورتش دیده می شود. او حداقل پنجاه ساله به نظر می رسد. او به من گفت که برای نان شب تنها نیم کیلو برنج و چند تا پیاز باقی مانده است و روغن تمام شده است.

او می داند پسرش که در عروسی ها می رقصد، اما او بیشتر نگران این است که فردا فرزندان خود را چگونه سیر کند. این مسئله که فرید - پسرش - در معرض بدرفتاری جنسی قرار دارد، اصلا در ذهنش نیست.

انکار مقامات

تا حالا تلاشهای اندکی از سوی مقامات افغان صورت گرفته است تا از "بچه بازی" جلوگیری کنند.

محمد ابراهیم، معاون پلیس ولایت جوزجان، تکذیب می کند که "بچه بازی" هنوز ادامه دارد.

او می گوید: "ما در چهار یا پنج سال اخیر، هیچ مورد بچه بازی نداشته ایم. این سنت دیگر اینجا وجود ندارد."

او می گوید: "اگر ما کسی را پیدا کنیم که این سنت را ادامه می دهد، مجازات خواهد شد."

اما آنگونه که عبدالخبیر اوچقون، یکی از نمایندگان شمال افغانستان در پارلمان می گوید، نه تنها "بچه بازی" از بین نرفته، که در حال گسترش نیز هست.

او می گوید: "متاسفانه این پدیده تقریبا در هر منطقه افغانستان در حال گسترش است. من از مقامات محلی خواستم که علیه این پدیده اقدام کنند، اما آنها نمی توانند کاری بکنند."

او می افزاید: "مقامات حتی از پذیرفتن اینکه این پدیده هنوز وجود دارد، می شرمند."

افغانستان کشوری است که به ارزشهای اسلامی در آن ارج گذاشته می شود. از این رو، از یکی از ملاهای ارشد در زیارتگاه حضرت علی در مزار شریف، نظرش را در مورد "بچه بازی" پرسیدم.

او می گوید: "بچه بازی هرگز در اسلام قابل پذیرش نیست. در حقیقت، این بدرفتاری با کودکان است. این پدیده وجود دارد، چون دستگاه عدلی و قضایی ما بدرستی کار نمی کند."

او می گوید: "این کشور برای چندین سال در نبود قانون بسر برده است و نهادهای مسئول و مردم نمی توانند از کودکان حفاظت کنند."

در حال گسترش؟

پسربچه های رقاص زمانی که در سنین بسیار پایین قرار دارند، از سوی مردان پولدار شناسایی شده و عمدتا از میان خانواده های فقیر و آسیب پذیر، گرفته می شود، به آنها پول و غذا داده می شود.

کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، یکی از انگشت شمار نهادهایی است که تلاش کرده علیه این پدیده اقدام کند.

موسی محمودی، از مسئولین این کمیسیون می گوید که در حالی که "بچه بازی" در بسیاری از بخشهای افغانستان معمول است، اما هیچ بررسی در مورد اینکه به چه تعداد از کودکان در این زمینه مورد بدرفتاری قرار دارند، انجام نشده است.

او مرا به خیابان نزدیک دفتر کارش برد تا نشان بدهد که حفاظت از کودکان در افغانستان تا چه اندازه دشوار است.

خیابانهای افغانستان پر از کودکان کارگر است. آنها کفش واکس می زنند، گدایی می کنند و دست به هر کاری می زنند که بتوانند از آن پول به دست آورند.

'همین و بس'

با هر شهروند افغانی که در مورد "بچه بازی" صحبت کردم، از آن آگاهی داشت. بسیاری از آنها تلاش کردند به من توضیح دهند که این سنت تنها در محلات دورافتاده انجام می شود.

اما من یکبار به یک مراسمی در بخش کهنه شهر کابل که فاصله کمی از ساختمانهای دولتی پایتخت دارد، سر زدم و در اینجا، با مراد (نام مستعار) آشنا شدم .

مراد مرد چهل ساله ای است که از نگه داشتن سه "پسر بچه" افتخار می کند.

او می گوید: "جوانترین بچه من پانزده ساله و بزرگترین آن هجده ساله است. یافتن آنها کار آسانی نبود، اما اگر واقعا دنبالشان بگردی، پیدا می کنی."

مراد از وظیفه ای که دارد راضی است و می گوید که به این بچه ها پول کافی می دهد.

او می گوید: "ما یک حلقه دوستان نزدیک هستیم که همه 'بچه' داریم. بعضی اوقات دور هم جمع شده و به آنها لباس زنانه می پوشانیم و آنها با زنگ پا، برای ما تا دو - سه ساعت می رقصند. همین و بس."

مراد می گوید که او هرگز با "بچه هایش" هم بستر نشده است، اما می پذیرد که گاهی آنها را در آغوش می گیرد و می بوسد.

من به او گفتم که بسیاری از مردم فکر می کنند، این کار بدی است.

به من گفت: "بعضی مردم سگ جنگی را دوست دارند، بعضی مرغ جنگی را. هر کسی یک شوقی دارد، علاقه من هم بچه بازی است."

زمانی که از این مراسم در حوالی ساعت دو نیمه شب بیرون می شدم، یک پسربچه نوجوان هنوز می رقصید و به مردان حاضر در مجلس، مواد مخدر می داد.

مراد مرد بسیار ثروتمند و یا با قدرت نیست، اما با این هم او سه "بچه" دارد. افراد زیادی در افغانستان هستند که از این پدیده حمایت می کنند، کسانی که پول و زور کافی دارند.

دولت افغانستان توانایی مبارزه با این پدیده را ندارد و بعضی ها هم ادعا می کنند که تمایلی برای مبارزه با آن ندارد.

دستگاه قضایی افغانستان ناتوان است و فقر در میان مردم گسترده. همزمان با این، هزاران کودک برای یافتن نان، در خیابانهای افغانستان سرگردان هستند.

پس از این رو، "بچه بازی" ادامه خواهد یافت.
READ MORE...